یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

نمی دانم از چه بگویم......

نمی دانم از چه بگویم از احساسم به تو که روزی آمد و خانه ی دلم را پر کرد؟؟


یا از روزی که دریافتم دل دیگری را می پرستی؟؟


یا از آرزو های پرپر شده ای که با چشم خود دیدم...نه!!


بگذار از آسمان بی ستاره ام بگویم ...


از سیاهی شب ....


که لحظه به لحظه بیشتر تنهاییم را به رخم می کشد ..نه!!


بگذار بگویم که هنوزم آرزویم هستی.....

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:ارزو,هنوز,ستاره,چشم,خانه,دل,سیاه,تنها,
  • خوش اومدی

    من تو رو از پری دریا گرفتم
    تو رو از عطر خوش گلها گرفتم
    در جواب اون همه دعا و خواهش
    هدیه ای هستی که از خدا گرفتم
    ای همه شیرینی رویا . تو رو من
    از نسیم اونور ابرا گرفتم
    باغ از تو شد ویرانه دل
    روز تولد تو ستاره ها دمیدن
    پرستوهای عاشق به خونشون رسیدن
    روز تولد تو بخت من از راه رسید
    نیمه جونی . جون گرفت . تشنه . به دریا رسید
    تکرار حرفای منی مثل سرود زندگی
    عشقت شده برای من . بود و نبود زندگی
    غم ندارم . غم ندارم. غصه و ماتم ندارم
    با عشق تو . تو زندگی دیگه چیزی کم ندارم
    ای همه آرامش من . بانی آسایش من
    به غیر از عشق پاک تو . تو سینه محرم ندارم
    خوش آمدی به خانه دل
    خوش آمدی . خوش آمدی
    باغ از تو شد ویرانه دل
    خوش آمدی . خوش آمدی
    خوش آمدی...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:خوش اومدی,ارامش,عشق,خانه,ماتم,ستاره,سرود,زندگی,ستاره,عشق,تشنه,سینه,محرم,ویرانه,,
  • **یک شبی مجنون نمازش را شکست..**

    یک شبی مجنون نمازش را شکست

    بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

    عشق آن شب مستِ مستش کرده بود

    فارغ از جام الستش کرده بود

    سجده ای زد بر لب درگاه او

    پُر ز لیلا شد دل پر آه او

    گفت یارب از چه خوارم کرده ای

    بر صلیب عشق دارم کرده ای

    جام لیلا را به دستم داده ای

    وندر این بازی شکستم داده ای

    نیشتر عشقش به جانم می زنی

    دردم از لیلاست آنم می زنی

    خسته ام زین عشق ، دل خونم نکن

    من که مجنونم ، تو مجنونم نکن

    مرد این بازیچه دیگر نیستم

    این تو و لیلای تو … من نیستم

    گفت ای دیوانه لیلایت منم

    در رگ پنهان و پیدایت منم

    سالها با جور لیلا ساختی

    من کنارت بودم و نشناختی

    عشق لیلا در دلت انداختم

    صد قمار عشق یکجا باختم

    کردمت آواره ی صحرا نشد

    گفتم عاقل می شوی اما نشد

    سوختم در حسرت یک یا ربَّت

    غیر لیلا بر نیامد از لبت

    روز و شب او را صدا کردی ولی

    دیدم امشب با منی گفتم بلی

    مطمئن بودم به من سر می زنی

    در حریم خانه ام در می زنی

    حال این لیلا که خوارت کرده بود

    درس عشقش بی قرارت کرده بود

    مرد راهش باش تا شاهت کنم

    صد چو لیلا کشته در راهت کنم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:مجنون,نماز,شکست,صلیب,لیلا,عشق,خسته,فارغ,حسرت,حریم,خانه,دیوانه,عشق,,
  • عجله نکن ...

    شتاب مكن

    كه ابر بر خانه ات ببارد

    و عشق

    در تكه ای نان گم شود

    هرگز نتوان

    آدمی را به خانه آورد

    آدمی در سقوط كلمات

    سقوط می كند

    و هنگامی كه از زمین برخیزد

    كلمات نارس را

    به عابران تعارف می كند

    آدمی را توانایی

    عشق نیست

    در عشق می شكند و می میرد.




    "احمد رضا احمدی"

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:سقوط,عشق,عابر,تعارف,سقوط,خانه,شتاب,احمدرضا,احمدی,
  • آسمان آبی چشمان تو را کم دارد

    آسمان آبی چشمان تو را کم دارد

    این غزل ذوق غزلخوان تو را کم دارد

    دیر سالیست در این خانه که ویران تر باد

    دست من گوشه ی دامان تو را کم دارد

    بس که در جان و تنم زلزله انداخته ای

    سر نوشتم سرو سامان تو را کم دارد

    حجم این دغدغه ی پوچ رسیدن چندیست

    لذت گرمی دستان تو را کم دارد

    التماس تن من وسعت دردیست که آن

    شب آغوش پریشان تو را کم دارد

    مثل احساس ترک خوردن باران شوم است

    آسمان آبی چشمان تو را کم دارد

    javahermarket

    سکوت کافیست

    دوباره برگشت
    و باز هم غروب یعنی برگرد به خانه
    به دلتنگی ها
    و به بی اویی
    راستی سلام
    دوباره در همان جاده ام
    فصل شهریور ماه است
    بوی پاییز اما میدهد
    پاهایم خیلی خستس
    و دوباره این سردرد نشسته است
    راستی خدایا
    دوست داری کمی با من هم مسیر شوی
    کنارم خالیست
    به لطف تو خالی شده است
    دوست داری هم شانه من
    قدم زنی
    کمی این مسیر را بیایی ببینی چه طعمهایی دارد
    شور و شیرین
    پر از خاطرات و آخرش دلگیری
    پراز کار و دوندگیست
    و بازهم
    کفشهای خسته من
    و این درد
    ..
    دوست داری کمی دستهایت را بگیرم
    دیگر خالی است
    سرد هم ماند
    نترس
    گرمایی ندارد که دلت را بلرزاند
    همراه میشوی کمی با من
    اینبار کمی تو حرف بزن
    لبهایی واژه ام خاموشند
    خسته اند
    دیگر گوشهایم
    تشنه ترند تا لبهایم
    بیا کمی حرف بزن
    سکوت کافیست
    بیا قسمت را تغیر دهیم
    باشد هرچقدر دوست داشتی مرا دعوا کن
    گله کن
    فقط کمی حرف بزن
    دارم پیر میشوم
    بی تو
    بی او

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:دلنوشته,خسته,لب,سکوت,خاموش,دعوا,عاشقانه,تشنه,سکوت,غروب,شهریور,خانه,
  • هرروز قاشق قاشق در دهانم ميگذارد

    سراسر زخمه هاييست كه
    زندگي
    هرروز قاشق قاشق در دهانم ميگذارد و بس..
    حس غريبي ميگذارد
    نميدانم چرا..
    نه مثل كودكيم كه با گرفتن اسباب بازي
    آرام شود
    نه مثل بزرگسالي كه با تحسين و آري شاد..
    كه دستهاي پنهان در پشت دادن
    نياز دل گرفته ام شده است
    حال هربار به بهانه ي هم آغوشي با من
    جز گريه ممتد چيزي نميماند
    تقصير تو نيست
    كه روزها دارد بي ما ميگذرد
    كه حواسش نيست
    كه ديگر معيار پيري و فرسودگي گذر سن نيست
    كه پرنده ها ي خانه مان هم
    يكي يكي
    كوچ ميكنند
    باز هم
    اما
    به رشته در مي اورم
    مهرت را
    مهرم را
    خنده هايم را
    و بودنت را...

    javahermarket

    اشتباه

    ودر آغاز
    انار بود
    و شب..
    درخت بود
    و ماه..
    و در آغاز خانه بود
    و كسي در خانه
    كه از يادرفته بود
    ما
    چراغ را به جاي خورشيد اشتباه گرفيم و
    ماندگار شديم
    تمامي راه را بي پا گذرانديم
    و ندانستيم
    كه شايد
    انارها
    در انتظار دست رسيده اي بودند
    تا چيده شوند.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:انتظار,ماندگار,خورشید,اشتباه,شاید,انار,اغاز,خانه,اشتباه,ندانستیم,
  • سکوت

    سكوت صدای گامـــــــــــــــهايم را باز پس م



    ــــــــــــــی دهد

    با شب خلـــــــــــــــــــوت به خانه می روم

    گله ای كوچك ازســـــــــــــــگها برلاشهء سياه خيابان می دوند

    خلوت شب آنها را دنــــــــــــــــــــبال می كند

    و سكوت نجوای گامــــــــــــــــــــــــهاشان را می شنود

    من او را به جای هــــــــــــــــــــــــــمه بر می گزينم

    و او می داند كه من راست می گويم

    او همه را به جای مـــــــــــــــــن بر می گزيند

    و من می دانم كه همــــــــــــــــــــــــه دروغ می گويند

    چه می ترسد از راســـــــــــــــــــــتی و دوست داشته شدن ، سنگدل

    بر گزيننده ء دروغها

    صدای گامهای ســـــــــــــــــــكوت را می شنوم

    خلوتها از با همی سگها به دروغ و درندگی بهترند

    سكوت گريه كرد ديـــــــــــــــــــــــــشب

    سكوت به خانه ام آمد

    سكوت سرزنشــــــــــــــــــــــــم داد

    و سكوت ساكت ماند

    و سرانجام

    چــــــــــــــشمانم را اشك پركرده است.

    javahermarket

    ممنونم که نجاتم دادی .......

    الهی من نه آنم که زفیض نگهت چشم بپوشم
    نه تو آنی که گدا را ننوازی
    به نگاهی باز کن در
    که جز این خانه مرا نیست پناهی ..



    از قدیم گفته اند دل به دل راه داره ولی ما در طول روز چقدر به خدا فکر میکنیم که باید انتظار داشته باشیم او نیز به فکر ما باشد،چند بار واقعا برای نعمت های بیکرانش او را شکر میکنیم،شاید بتوان به جرئت گفت اندک کسانی هستند از ما که شکر بجای می آورند ولی باز آنقدر فراموشکار هستیم که دوباره طلب یاری میکنیم،همه تجربه کرده ایم وقتی در مخمصه ای گیر میکنیم و میدانیم احتمالا به دست یک بشری حل میشود به هزار و یک ترفند متوسل میشویم تا شاید به یاری مان بیاید از تماسهای تلفنی گرفته تا شیرینی و ملاقاتهای پرهزینه،چقدر دیگران را راضی نگه می داریم به این امید که شاید روزی حلال مشکلی از مشکلاتمان باشند ولی غافلیم از او که ارحم الراحمین است،او که می بخشد بی آنکه چیزی بخواهد،

    خدایا شکرت و باز خدایا کمکم کن تا بتوانم باورت کنم آنگونه که هستی،نه آنگونه که کسانی که دم از شناخت تو میزنند میگویند




    خدایا.........

    خدایا..........

    خدایا..........







    ممنونم که نجاتم دادی. ممنوم که نفسم را قطع نکردی .ممنون که.............

    دوووووستت دارم نفسم

    مرسی خدای نازم. مرسی

    این پست رو تقدیم میکنم به بهترین و عزیزترین دوستی که در طول عمرم داشتم ...امیدوارم خدای بزرگ همیشه و در همه جا پشت و پناهش باشد...

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    نمی دانم از چه بگویم......

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا