یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

با ناز . . .

باران نرمي نرم مي باريد با ناز

ماندن نماندن ابر در ترديد با ناز

بالاي تپه چشم آهوي غريبي

استاده بود و دشت مي پاييد با ناز

باغ نگاهي روبرويم بود زيبا

چشمي به نرمي باغ را مي ديد با ناز

وقتي که دزدانه نگاهش کردم از دور

از من نگاه خويش را دزديد با ناز

از لابه لاي خستگيهاي شبانه

عطر نگاهش را به من پاشيد با ناز

تصوير دشتي بود با يک بيد مجنون

ليلي ميان دشت مي رقصيد با ناز

وقت سحر در ابتداي آفرينش

حوا ز آدم هم کمي رنجيد با ناز

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:ادم,سحر,افرینش,شبانه,لیلی,عطر,نگاه,تصویر,ناز,باغ,مجنون,دردانه,استاد,
  • اي با توام که بي خبر..
    دل و سپردي به سفر ...
    منو گزاشتي با دلم
    بي يه نشوني در به در.
    من با توام رفتي کجا..
    اي غريب اشنا...
    چه ساده از من بريدي
    دل و سپردي به جاده ها..
    خسته شدم از اين به بعد...
    اسمت رو من نميبرم ...
    ميخاي بيا ميخاي نيا..
    نازت و من نميخرم...
    انگار نه انگار که يه روز ...
    خاطرهامون يکي بود...
    قول و قرارمون يکي...
    حال و هوامون يکي بود..
    هنوز گلهاي خشک تو..
    رو طاغچه اتاقمه
    عطر حضور تو ولي ..
    تو لحظه هاي من کمه...
    خسته شدم از اين به بعد...
    اسمت رو من نميبرم..
    تو نيستي و صدات هنوز ..
    مرحم زخمهاي منه..
    ترانه نگاه تو...
    مونس شبهاي منه.......
    ...................
    ..........
    ......
    ...
    ..
    .

    javahermarket

    ممنونم که نجاتم دادی .......

    الهی من نه آنم که زفیض نگهت چشم بپوشم
    نه تو آنی که گدا را ننوازی
    به نگاهی باز کن در
    که جز این خانه مرا نیست پناهی ..



    از قدیم گفته اند دل به دل راه داره ولی ما در طول روز چقدر به خدا فکر میکنیم که باید انتظار داشته باشیم او نیز به فکر ما باشد،چند بار واقعا برای نعمت های بیکرانش او را شکر میکنیم،شاید بتوان به جرئت گفت اندک کسانی هستند از ما که شکر بجای می آورند ولی باز آنقدر فراموشکار هستیم که دوباره طلب یاری میکنیم،همه تجربه کرده ایم وقتی در مخمصه ای گیر میکنیم و میدانیم احتمالا به دست یک بشری حل میشود به هزار و یک ترفند متوسل میشویم تا شاید به یاری مان بیاید از تماسهای تلفنی گرفته تا شیرینی و ملاقاتهای پرهزینه،چقدر دیگران را راضی نگه می داریم به این امید که شاید روزی حلال مشکلی از مشکلاتمان باشند ولی غافلیم از او که ارحم الراحمین است،او که می بخشد بی آنکه چیزی بخواهد،

    خدایا شکرت و باز خدایا کمکم کن تا بتوانم باورت کنم آنگونه که هستی،نه آنگونه که کسانی که دم از شناخت تو میزنند میگویند




    خدایا.........

    خدایا..........

    خدایا..........







    ممنونم که نجاتم دادی. ممنوم که نفسم را قطع نکردی .ممنون که.............

    دوووووستت دارم نفسم

    مرسی خدای نازم. مرسی

    این پست رو تقدیم میکنم به بهترین و عزیزترین دوستی که در طول عمرم داشتم ...امیدوارم خدای بزرگ همیشه و در همه جا پشت و پناهش باشد...

    javahermarket

    دردانه صفا

    گاهی گر از ملال محبت بخوانمت

    دوری چنان مکن که به شیون برانمت

    چون آه من به راه کدورت مرو که اشک

    پیک شفاعتی است که از پی دوانمت

    تو گوهر سرشکی و دردانه صفا

    مژگان فشانمت که به دامن نشانمت

    سرو بلند من که به دادم نمی رسی

    دستم اگر رسد به خدا می رسانمت

    پیوند جان جدا شدنی نیست ماه من

    تن نیستی که جان دهم و وارهانمت

    ماتم سرای عشق به آتش چه می کشی

    فردا به خاک سوختگان می کشانمت

    تو ترک آبخورد محبت نمی کنی

    اینقدر بی حقوق هم ای دل ندانمت

    ای غنچه گلی که لب از خنده بسته ای

    بازآ که چون صبا به دمی بشکفانمت

    یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب

    تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت

    چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب

    دارم غزال چشم سیه می چرانمت

    لبخند کن معاوضه با جان شهریار

    تا من به شوق این دهم و آن ستانمت

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:شوق,عشقم,ناز,جان,شمع,غزل,شهریار,لبخند,شوق,خنده,خاک,صفا,شیون,خدا,داد,ترک,شعر,دردانه صفا,
  • تو ما ل منی

    خــودم کشــفـت کـردهـ ام

    تــو بـا مـن می خـنـدی

    بــا مـن گـریـهـ می کـنـی

    درد دلــت را بـهـ مـن می گـویـی

    دیـــــوانـــــهــــ !

    دلـــت بـــرای مـــن تــنــگ می شــــود

    ضـــربـان قـلـبـت بـا مـــن بـالا مـی رود

    بــا ســــــکـوتم، بــا صـــدایــم

    بــا حـضـــورم، بـــا غــیـبـتم ..

    تــو مــال منـی

    ایــن بــلاها را خـــودم ســرت آوردم

    بـــهـ مــن می گویی دوســـتـت دارم

    و دوســـت داری آن را از زبان مــــن فـقـط "مـــن" بشــنـوی

    بــرای کــهـ مــی تــوانـی مـثـل بــچـهـ هــا خــودت را لـــــوس کنی،

    نــازت را بـخـرد ، و بــهـ تـــو دـست نـزنـد ؟

    چــهـ کســی بـا یـک کـلـمـهـ ، بــا یــک نــگـاهــ ، دلــت را می ریــزد ؟

    بــعــد خــودش جــمــع می کند و ســـر جــایــش مــی گذارد ؟

    چــهـ کســی احســاسـت را تـر و خشـک می کند ؟

    اشــکـت را درمــی آورد ، بــعـد پــاک مــی کـنـد ؟

    چــهـ کــســی پــیــش از آن کـهـ حــرفت را شـــروع کنی تا تــهـ آن را نـفــس می کشد؟

    دیـــــوانـــــهــــ !

    مــن زحمتت را کشــیـدهـ ام تــا بـفـهـمی هــــنـوز مــی توانی انـتـظار بکشـی

    تــپـش قـلـب بگیری ، عـــاشــــق شوی

    تــو حــق نداری خـــودت را از مــن و مـــن را از خــودت بگیری

    تــو حــق نداری " خــودت " را از خــودت بگیری

    مــن شــکایت مــی کنــم از طــرف هــر دویـمان از تـو بـه تــو

    چــهـ کســی قـلـب مـــرا آب و جــارو مــی کند

    دانــهــ مـی پاشد تا کـلـمـات مثل کبوتر از ســر و کول مـن بالا بروند ؟

    چـهـ کسـی همـان بلاهایی که مــن سـر تـو آوردم ســر مــن آوردهـ ؟

    مــن مـــال تـــــــوام دیـــــوانـــــهــــ !

    زحــمتــم را کشــیــدهـ ای

    کشـــفم کردهـ ای

    دســــتت را بهـ مــن بدهـ

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:گریه,کفش,کشف,دستشکایت,دل,دلنوشته,عاشق,ناز,قلب,عاشق,انتظار,اشک,بلا,سکوت,غیبت,
  • دختران سرباز

    صبحگاه:
    فرمانده: پس این سربازه‌ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !) کجان؟
    معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

    ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
    سلام سارا جان
    سلام نازنین، صبحت بخیر
    عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
    سلام نرگس
    سلام معصومه جان
    ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی...

    صبحانه:
    وا... آقای فرمانده، عسل ندارید؟
    چرا کره بو میده؟
    بچه‌ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفع میکنه
    آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

    بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)
    فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
    وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
    آره، تازه پاره هم میشه ...
    وای وای خاک میره تو دهنمون ...
    من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...

    ناهار
    این چیه؟ شوره
    تازه، ادویه هم کم داره
    فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
    من که نمی‌خورم، دل درد میگیرم
    من هم همینطور چون جوش میزنم
    فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
    بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
    برو خودت غذا درست کن
    والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی‌کنم، حالا واسه تو ...
    چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد


    بعد از ظهر
    فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟
    یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
    جوجه بدون برنج
    رژیمی عزیزم؟
    آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.

    شب

    مهشید عزیزم موهاتو بده برات ببافم..

    نه نازی جون می ترسم موهامو ببافی پوست سرم اذیت شه!!!!!

    وای فدای پوست سرت بشم!!!!!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:دختران سرباز,فرمانده,عسل,دختر,فروشگاه اینترنتی,پادگان,معصومه,فلش,ناز,نرگس,پنیر کاله,
  • عروسی

     

    1- یقه اولین خواستگار رو بچسبید كه شاید تنها شتر بخت شما باشه.

    2_ناز رو بذارید كنار.

    3_در معرض دید باشید، گذشت اون زمان كه می‌گفتن: من اون دختر نارنج و ترنجم كه از آفتاب و از سایه می رنجم

    4_ سن ازدواج رو بیارین پایین، همون 17 یا 18 خوبه.

    5_تموم دوست پسراتونو تهدید به ازدواج كنید، اگه موندن چه بهتر، نموندن دورشون رو درز بكشید.

    6_ دعای باز شدن بخت رو دور گردنتون آویزون كنید، یه وقت كتابشو دور گردنتون آویزون نكنید كه گردن لطیفتون كج می‌شه

    7_ پسر‌های فامیل بهترین و در دسترس‌ترین طعمه‌ها هستند، رو هوا بقاپیدشون.

    8_ رو شكل و شمایل ظاهری پسرها زیاد حساسیت به خرج ندید، پسرهای خوشگل، هستن دچار مشكل...!!

    9_توی اجتماع بُر بخورید، با مردم قاطی شید، با ننه صغرا و بی‌بی عذرا نشست و برخاست كنید، همینا هستن كه شادوماد می‌سازن واستون.

    10_ یه كم به خودتون برسید، منظورم آرایش و برداشتن زیر ابرو و ریمل و پودر و سایه و كرم شب و روز و ماسك خیار و فر مژه و خط لب و خط چشم و... نیست. حداقل قیافه یه آدم رو داشته باشید.

    11_در پوشش دقت كنید،یه پوشش سنگین و اندكی رنگین با حفظ معیارهای دوماد پسند بهترینه.

    12_مهمون كه میاد قایم نشید، چای ببرید، پذیرایی كنید، خلاصه یه چشمه بیاین كه بعله ما هم هستیم.

    13_ سعی كنین از هر انگشتتون هفت نوع هنر بباره كه مامانه بتونه جلوی در و همسایه قر و قمیش بیاد كه دخترم قربونش برم اینجوریه و اونجوریه...

    14_تا مامانه و باباهه می‌گن دخترمون دیگه وقته عروسیشه مثل لبوی نپخته سرخ نشین و در برید، در حركات و سكناتتون این نظر رو تایید كنید و دنبالشو بگیرید.

    15_ بالاخره اگه خدای نكرده می‌خواین جزو اون یك میلیون و هفت صد هزار دختر بی شوهر نباشید (تازه اگه همه پسرای این مملكت دوماد شن، كه نمی شن) هر چی دارید، رو كنید، منظورم كمالات و هنر مندیاتتونه.

    16_اگه كسیرو دوسش دارین برین خواستگاریش (نكته:این كار ریسكش خیلی بالاس اگه شازده بگه نه سوجه خنده 1سال فامیلاتون ردیفه)

    -

    ۱۷حداقل یه 206 داشته باشین كه طرف به خاطر ماشین هم كه شده بیاد

    18_اون یارو كه با اسب سفید میادوبی خیال شین

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    با ناز . . .

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا