یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

تو...

تو مرا آنقدر آزری...

که خودم کوچ کنم از شهرت...

تو خیالت راحت...

میروم از قلبت...
میشوم دورترین خاطره در شبهایت...

تو به من میخندی...

و به خود می گویی...
باز می آید و میسوزد از این عشق.....

ولی...

بر نمیگردم ...

نه !!

می رم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد

عشق زیباست و حرمت دارد....

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:عشق,زیباست,تب,قلب,شب,خاطره,شهرت,,
  • رد پای تنهایی...................!

    گوش ماهی کوچک، در گوشم لالایی امواج را زمزمه کرد...

    گمان کردم که امیدی هست برای تازه شدن...

    فرسنگ ها ازشهر فاصله گرفتم که بشویم افکار چرک آلودم را در حوضچهء بی کرانِ آبی رنگ ...

    تا شاید وقتی دوباره به اتاق سرد و تاریکم پا نهادم،

    دلکم پرده های تاریک را کنار بکشد و خورشید گامی نزدیکتر شود...

    رفتم تا دورها...

    تا همهء خستگی هایم را روی شانه های شن های نرم رها کنم...

    پرسه زدم... پرسه زدم...

    و با خود گفتم:

    " چه آرامشی دارد دریا !!

    مرا از همهء آدم ها، از همهء خاطره ها، از همهء دلهره ها، می رهاند!! "

    پرسه زدم... پرسه زدم...

    اما... در روشنای آخرین فانوس که ایستادم و به راه رفته ام چشم دوختم ،

    جز ردِ پای تنهایی هایم هیچ ندیدم!!

    زانو زدم،

    دلکم گرفت... و طرح ِ ردپایی را، کنار رد پاهایم نقاشی کردم،

    چشم دوختم به هم آغوشی مرزهای آبی رنگ...

    ناگاه، موجی افکارم را زیر سیل گام هایش آوار کرد،

    و رنگ باختم از اندیشه ای که یکباره همهء وجودم را درنوردید ؛

    دل سپردن به ژرفای این آبی بی حد و مرز!

    انگار هیچ جای امیدی نیست... دریا هم، بستر یادآوری تنهایی هاست!!

    .....

    یک روز از همین روزهای سرد ِ خاکستری رنگ،

    باید وزنه ای به پاهایم آویخته و در عمقی سرد لنگر اندازم...

    تا جسدم را هیچ موجی به ساحل نرساند...!!

    شاید این قصاص خوبی باشد برای آنی که فلسفهء خاک را هرگز ندانست،

    که بگویند دل به دریا زد و رفت که رفت...!!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:پرسه,خاطره,شن,دلهره,فانوس,رها,نزدیک,اتاق,بیکران,اندیشه,ساحل,هرگز,جسد,
  • من گمنامم....!

    من گمنامم!
    تنها آمدم و تنها
    بار سنگین بغضم را به دوش میگیرم
    میروم!
    من مدت هاست فهمیده ام کسی
    منتظرم نیست!
    پس میروم
    میروم بلکه برای بغض هایم اشک شوم....
    بی جهت دلم نمی گرفت!
    درد من
    درد نداشتن نبود.
    اینبار دعوا سر نخواستنم بود...
    پس دنیای خاطره هایم را میگذارم و...
    ت-ن-ه-ا
    میروم؟!...
    آرزوهای قشنگ
    عشق های صورتی
    به عزای راه بی برگشتم بنشینید

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:غزا,خاطره,ارزو,فهم,بغض,دل,جهت,,
  • انگار

    با اینکه تازه دیدمت اینگار یه عمره با منی
    اینگار داری با اون نگات اسممو فریاد میزنی
    چشات باهام غریبه نیست یه تیکه از خود منه
    دلم داره با نفسام برای تو پر میزنه
    تویی که با اومدنت دلم پر از جوونه شد
    خونه ی ویروونه من بازم دوباره خونه شد
    تویی که بودنت برام دلیله زنده بودنه
    تمومه آرزوم فقط بدون تو نبودنه
    دارم میرم ولی دلم میخواد باشم کنار تو
    میترسم از اینکه یه عمر باشم در انتظار تو
    بدون تو نمیتونم یه لحظه آروم بگیرم
    اشکام سرازیر میشه و از غم و غصه میمیرم
    آخه مگه به جز تو کی مونده تو این دنیا برام
    دیگه کسی رو ندارم من موندم و خاطره هام
    اما میدونم که باید دوریت رو به جون بخرم
    از پیش تو باید فقط یه یادگاری ببرم
    نه تقصیر تو بود نه من دنیا به کاممون نبود
    قرارمون باشه یه جا اون ور گنبد کبوووووووووووووووود

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:گنبد کبود,غم,غصه,انتظار,دلیل,دنیا,خاطره,عمر,فریاد,انتظار,تقصیر,
  • از چه بنویسم


    از چه بنویسم؟؟


    از آسمانی که همیشه در حال عبور است؟

    یا از دلی که سوتو کور است؟

    از چه بنویسم؟


    از چه بنویسم؟؟


    از آسمانی که همیشه در حال عبور است؟

    یا از دلی که سوتو کور است؟

    از زمین بنویسم یا از زمان یا از یک نگاه مهربان؟

    از خاطراتی که با تو در باران خیس شد؟

    یا از غزلهایی که هیچ وقت سروده نشد؟

    از چه بنویسم ؟؟

    از نامه هایی که هیچوقت بسویت نفرستادم ؟

    یا از ترانه هایی که هرگز برایت نخواندم؟

    از چتری که هرگز زیر آن نایستادیم؟

    یا از بدرودی که هرگز بر زبان نیاوردیم؟

    من عاشق بیابانی هستم که هرگز قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیم…

    من دل بسته درختی هستم که فرصت نشد اسممان را رویش حک کنیم…..

    من منتظر پنجرهایی هستم که عطر تو را دوباره به من نشان دهد…

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:خاطره,دلنوشته,خیس,سرود,مهربان,غزل,ترانه,نامه,درخت,پنجره,فرصت,اسم,عطر,منتظر,
  • هر جا میرم لبا میگن یه غریبه اومده

    یه مسافر یه غریبه یه شبم بی پنجره

    میروم با کوله بار سرگذشت و خاطره

    خسته ام از خستگیها خسته ار این لحظه ها

    می شمارم لحظه ها را بر نمی آرم صدا

    قصه های من غمگین اگه تلخ اگه شیرین

    می روم تا واسه فردا بسازم دنیای رنگین

    هر جا میرم لبا میگن یه غریبه اومده

    نمیبینم همصدایی این هم از بخت منه

    من پر امید اما دلم در التهابه

    میرم که تا در غربتم نوری بتابه

    ای زندگی بیزارم از بیهوده بودن

    میرم که تا پیدا کنم فردای روشن

    هر جا میرم لبا میگن یه غریبه اومده

    نمیبینم هم صدایی این هم از بخت منه

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 5 آبان 1391برچسب:غریبه,بیهوده,التهاب,بیزار,غریبه,همصدا,نگین,دنیا,خاطره,خستگی,تلخ,شیرین,,
  • خیال کهنه

    امشب خیال زخمی من پر کشیده است

    سمت جنوب شرقی چشمت پریده است

    امشب در این اتاق پر از خاطرات تو

    چفیه، پلاک نقش تو را خوش تنیده است

    هرچند قاب خاطره در هم شکست از آه!

    از روزگار رفته که حسرت کشیده است

    می خواهم از تو آه ... نگویم ، نمی شود

    این شعر هم که خواب تو را باز دیده است

    ای کاش رد پای من از عشق تو گم شود

    آه این خیال کهنه کمی نارسیده است

    در گرگ و میش خاطره های گذشته باز

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:گرگ,میش,خیال,عشق,خاطره,حسرت,شرقی,چفیه,شکست,,
  • اگر....

    اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود

    اگر دفترخاطرات طراوت پر از ردپای دقایق نبود

    اگر ذهن آیینه خالی نبود

    اگر عادت عابران بی خیالی نبود

    اگر گوش سنگین این کوچه ها

    فقط یه نفس میتوانست یکریز

    شبی چشمهای درشت تو را جای شبنم ببارد

    اگر ردپای نگاه تو را باد و باران

    ازاین کوچه ها آب وجارو نمی کرد

    تو را می توانستم ای دور از دور یک بار ببینم





    قیصر امین پور

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:قیصر امین پور,کوچه,ردپا,نگاه,درشت,شبنم,گوش,سنگین,نفس,طراوت,خاطره,سنگین,عابر,شقیق,خیال,
  • تکیه گاه

    تو اگر بیایی
    چشم هایم را می بندم
    با تمام ِ وجود لمس ات می کنم
    و از صمیم ِ دل آرزویت می کنم
    تو را با تمام ِ اُبهتت
    میان انگشتانم ،پنهان می کنم
    و وجودم را
    با تمام ِ بی کسی هایش
    در وجود ِ بی کرانت
    سبز می کنم
    تا درختچه ای شود
    میان ِ خاطرات ِ سربه فلک کشیده
    و ارزوهای ِ کودکانه ام
    و مشتی عاشقانه ،
    در بیت بیت ِ غزل هایم ، نثارت می کنم
    تا دوباره ، بذر محبت در سینه ات
    بشکفد
    و برای ثانیه هایی که چشم بسته
    در برابرت می سوزم
    آغــوشــت
    تکیه گاهم باشد .
    .
    .
    .
    "مهدي گودرزي"
    این دلنوشته متاثر از شعر "تو اگر بیایی" سروده زیبای دوست شاعرمان خانم سپيده احمدپور می باشد

    javahermarket

    فقط بخاطر تو

    به خاطر روی زیبای تو بود

    که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند

    به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود

    که دست هیچ کس را در هم نفشردم

    به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود

    که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم

    به خاطر دل پاک تو بود

    که پاکی باران را درک نکردم

    به خاطر عشق بی ریای تو بود

    که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم

    به خاطر صدای دلنشین تو بود

    که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست

    و به خاطر خود تو بود

    فقط به خاطر تو

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:دلنوشته,بخاطر تو ,فقط,پاک,باران,عاشق,خاطره,درک,ریا,باور,دلنشین,,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    تو...

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا