یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

نه، جز اینم آرزویی نیست!

با توام

ای لنگر تسکین!

ای تکانهای دل!

ای آرامش ساحل!

با توام

ای نور!

ای منشور!

ای تمام طیفهای آفتابی!

ای کبود ِ ارغوانی!

ای بنفشابی!

با توام ای شور، ای دلشورهی شیرین!

با توام

ای شادی غمگین!

با توام

ای غم!

غم مبهم!

ای نمیدانم!

هر چه هستی باش!

اما کاش...

نه، جز اینم آرزویی نیست:

هر چه هستی باش!

امـــــ ـ ـا بــ ـ ـاش!

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:غمگین,طیف,غمگین,شادی,غم,کبود,ارغوانی,منشور,ساحل,تکان,
  • همای رحمت


    علی ای همای رحمت

    علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا
    که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

    دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
    به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

    به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
    چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

    مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
    به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را

    برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
    که نگیتن پادشاهی دهد از کرم گدا را

    به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
    چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

    به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
    که علم کند به عالم شهدای کربلا را

    چو به دوشت عهد بندد زمیان پاکبازان
    چو علی که می تواند که به سر برد وفا را

    نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
    متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را

    به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
    که زکوی او غباری به من آر توتیا را

    به امید آنکه شاید برسد به خاک پایش
    چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را

    چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
    که زجان ما بگردان ره آفت قضا را

    چو زنم چو نای هر دم ز نوای شوق تو دم
    که من غریب خوش تر بنوازد این نوا را

    همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
    به پیام شنایی بنوازد آشنا را

    زنوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
    غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:علی,هما,رحمت,خداشناسی,شهریار,شهدا,کربلا,حضرت علی,همای رحمت,عهد,پیمان,مرغ,غم,نوا,
  • راز دل با تو چه گویم ،که تو خود راز دلی^*

    بعضي فکر مي کنند

    منصفانه نيست که

    خدا کنار گل سرخ خار گذاشته است

    بعضي ديگر خدا را ستايش مي کنند که

    کنار خارها گل سرخ گذاشته است

    ---------------------------------------------

    اگر از پايان گرفتن غم هايت نا اميد شده اي ،

    به خاطر بياور زيباترين صبحي که تا به حال تجربه کرده اي

    مديون صبرت در برابر سياهترين شبي هستي که

    هيچ دليلي براي تمام شدن نمي ديد …

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:راز, دل ,با تو چه ,گویم, ,که ,تو ,خود ,راز ,دلی,^*,سیاه,صبح,ناامید,سرخ,ستایش,منصفانه,خار,غم,صبر,مدیون,
  • اگه آدم و حوا گول نمی خوردند...

    تا حالا فکر کردین اگه ادم و حوا گول اون شیطون ناجنسو نمیخوردن الان چه روزی داشتیم؟؟؟؟خب بیاین با هم فکر کنیم اگه این جد مشترکمون اینقد ساده نبودن روزگارمون الان چه جوری بود:
    ساده ترین و اولین چیزی که به ذهنمون میرسه اینه که بگیم هیچی الان تو بهشت بودیم داشتیم عشق دنیا رو (اوه نه نمیشه گفت دنیا) عشق بهشتو میکردیم.نه نه نه اینم نشد چون عشقم که مال این دنیاست .آخه عشق با یک نگاه شروع میشه (خب اونجور که توکتابا نوشتن منظورمه) نگاه به نامحرمم که حرومه وای که دیگه اگه از روی منظور باشه .بهشت هم که جای این کارای حروم نیست.ادم با دیدنه که عاشق میشه اگه هم نبینه که نمیشه البته تو این مورد استثنا هم هست .مثلا خودم کلی داستان خوندم که یارو کور بوده عاشق صدای طرفش میشه.خب پس شنیدن صدای طرف مقابل هم میتونه تو عاشق شدن موثر باشه...ولی ولی ولی ولی خب شنیدن صدای زن برای یه مرد به جز در موارد ضروری گناهه.تو بهشتم که جای گناه کردن نیست.ای بابا بازم نشد که بشه.خب فکر کنم قضیه ی عشق و عاشقی کلا کنسله تو بهشت پس نمیتونیم بگیم عشق بهشتو میکردیم.تازه یه چیز مهمتر اینقدر تو بهشت حور و پری زیبا رو ماه جبین هست که دیگه عشق یه دختر و پسر وزن و مرد معنی نداره هرکی اونجا میگرده بیدردسر یه حوری واسه خودش پیدا میکنه دیگه.خلاصه روده درازی نباشه عشق و عاشقی تعطیل
    حالا میزیم سر موضوعای اخلاقی مثلا یه مقولش همین فداکاری و ایثاره که این یکی دیگه صد در صد تو بهشت معنی نداره وچرا؟ای بابا این که دیگه پرسیدن نداره.تا اونجایی که من شنیدم و خوندم فداکاری مال وقتیه که طرف به خاطر عشقش به طرف مقابلش یا عشقش به آرمانش و ارزشش حاضره از چیزی که دوست دراه بگذره .ولی وقتی خوب فکر کنیم میبینی تو بهشت هر کی سرگرم کار خودشه کسی هم به کسی زور نمیگه تا یکی دیگه بخواد ازش طرفداری کنه .اونجا همه چی ردیفه نیازی نیست که بخاطر اینکه طرفمون که عاشقشیم(این موضوع فبلا منتفی شده ) به اون چیزی که میخواد برسه ما هم از همه چیمون بزنیم.اونجا هرکی هرچی بخواد داره.دیگه اونجا کسی به کسی زور نمیگه ظلم نمیکنه تا گروه حقوق بشرو سازمانای انساندوستانه بخوان فرصت فداکاری داشته باشن.
    آخه دیگه شیطون نمیتونه آدما رو گول بزنه تا اونا کار بد کنن
    تصور کنید دیگه آدم بدی نیست که یه آدم خوب بیاد و مثلا نصیحتش کنه که بد نباشه.
    دیگه ظلمی نیست که یه آدم بزرگ بیاد و همه رو از دستش نجات بده
    دیگه نیازی نیست مامانا واسه اینکه بچشون که تو امتحان تجدید شده از بابا کتک نخوره به دروغ بگن بچشون 18 شده نه 8.
    دیگه هیچ وقت یک دختر بچه با اشتیاق به کاغذ رنگی هایی که پسر بچه ی همبازیش با کلی علاقه جمع کرده و بش داده نیگا نمیکنه چون تو بهشت همه چی زیاده اصلا کی گفته تو بهشت مهدکودک وجود داره .
    دیگه هیچ وقت سارا ی قصه ها نمیتونه لذت لحظه ای رو که نونش رو به یه زن فقیر داد (با وجود اینکه خودش گرسنه ست) احساس کنه.چون تو بهشت نون زیاده کسی هم گرسنه نمی مونه.
    دیگه هیچ وقت یه پدر نمیتونه غرور لحظه ای که با دستمزد کمش برای بچه هاش عیدی میخره و میاره خونه رو دید.
    دیگه گریه ای نیست چون بهشت غم نداره.چون غم نیست پس شادی هم معنی نداره. چون زجر نیست پس لذت فقط از سه حرف لام ذال و ت تشکیل شده و نه بیشتر.چون نیاز نیست پس بی نیازی هیچ کجا میخواد خودشو به رخ بکشه.تو بهشت دیگه پطرسی نیست تا به خاطر مردمش یک شب تا صبح با اون انگشت کوچولوش از فروریختن استخر به خاطر عشقش به مردمش و احساس بزرگی که بعدا بهش دست میده و غروری که میتونه با اون سرش رو بالا بگیره جلوگیری کنه.ما دیگه تو درسامون دهقان فداکار نداریم چون تو بهشت کافیه اراده کنی تا از اینجا بری یه جای دیگه.تازه مهندسا تو بهشت محاله پل بد بسازن.دیگه ضحاک ماردوش نیست تا کاوه به خونخواهی ایرانیان بیاد و درفش کاویانو افراشته کنه و ببینه چند تا آدم با غیرت هستن و ببینه چقدر عاشق میهنشوننن. چون تو بهشت نه میهن نه عشق هیچ کدوم مفهومی نداره.همیشه روز معنی داشته و زیبا بوده چون از فراز شب اومده.نور قشنگ نیست مگر اینکه از پس تاریکی وهم آسایی بیاد که مدتها عذابت میداده.هیچ مادرما مهربون نیست تا تو روزنامه نخونیم یه مادر سنگدل بچه ش رو فروخته یا حتی کشته.زمانی چیزی زیباست که در برار زشتی قد علم کند.
    فکر کنم بهشت وقتی قشنگه که ما ازین جهنم با کلی چیزای خوب بریم.مثلا با عشق یا با ایثار
    شما هم بیاین تصور کنین که اگه آدم و حوا گول نخورده بودن الان چه روزگاری داشتیم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:ادم,بد,دختر,بچه,عشق,ارمان,فداکاری,گروه,ظلم,بهشت,غم,شادی,زیبا,حوا,تصور,جهنم,ایثار,سنگدل,,
  • انگار

    با اینکه تازه دیدمت اینگار یه عمره با منی
    اینگار داری با اون نگات اسممو فریاد میزنی
    چشات باهام غریبه نیست یه تیکه از خود منه
    دلم داره با نفسام برای تو پر میزنه
    تویی که با اومدنت دلم پر از جوونه شد
    خونه ی ویروونه من بازم دوباره خونه شد
    تویی که بودنت برام دلیله زنده بودنه
    تمومه آرزوم فقط بدون تو نبودنه
    دارم میرم ولی دلم میخواد باشم کنار تو
    میترسم از اینکه یه عمر باشم در انتظار تو
    بدون تو نمیتونم یه لحظه آروم بگیرم
    اشکام سرازیر میشه و از غم و غصه میمیرم
    آخه مگه به جز تو کی مونده تو این دنیا برام
    دیگه کسی رو ندارم من موندم و خاطره هام
    اما میدونم که باید دوریت رو به جون بخرم
    از پیش تو باید فقط یه یادگاری ببرم
    نه تقصیر تو بود نه من دنیا به کاممون نبود
    قرارمون باشه یه جا اون ور گنبد کبوووووووووووووووود

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:گنبد کبود,غم,غصه,انتظار,دلیل,دنیا,خاطره,عمر,فریاد,انتظار,تقصیر,
  • بهونه

    سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

    آره منم همون دیوونه ی همیشگی

    فدای مهربونیات چه می کنی باسرنوشت؟

    دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت

    حال منو ا گه بخوای رنگه گلای قالیه

    جای نگاهت بدجوری تو صحن چشمامم خالیه

    ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر ازغمه

    از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:سلام,بهونه,زندگی,قالی,دیوونه,غم,غصه,درد,دلنوشته,عاشقانه,زیبا,
  • مرحمی بر زخم هایم !

    آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند

    بر جای بدکاری چو من ، یک دم نکوکاری کند

    اول به بانگ نای و نی ،آرد به دل پبغام وی

    وان گه به یک پیمانه می ،با من وفاداری کند

    دلبر که جان فرسود از او ، کام دلم نگشود از او

    نومید نتوان بُود از او ، باشد که دلداری کند

    پشمینه پوش تند خو ، از عشق نشنیده است بو

    از مستیش رمزی بگو ، تا ترک هشیاری کند

    زان طره ی پُر پیچ و خم ،سهل است اگر بینم ستم

    از بند و زنجیرش چه غم ، هر کس که عیاری کند

    شد لشکر غم بی عدد ،از بخت می خواهم مدد

    تا فخر دین عبدالصمد ، باشد که غمخواری کند

    با چشم پر نیرنگ او حافظ مکن آهنگ او

    کان طره ی شبرنگ او بسیار طراری کند

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:زنجیر,لشکر,دلدار,هشیار,اهنگ,غم,دین,فخر,سهل,وفاداری/پیغام,پیمانه,
  • بی خوابی

    نفسم بالا نمیاد تنم چه سرده

    با منه ازم جدا نمیشه حتی واسه یه لحظه

    رنگه زیبای خاطره های با تو بودن...

    ببین با من چیکار کردی ببین دستام و روحم...

    میلرزم مثله باد و بیقرارم شاهد مرگمم...

    تویه فکرم ....فکره دستایی که هیچوقت لمسش از یادم نمیره هیچوقت

    دستایی که دستایه غریبم رو گرفت محو گرماش شدم..

    که یهو میون راه دیدم که تنهام گذاشته...

    سراب بود انگار..

    یه وقتی بهم گفتی دوستم داری ولی من از عمق وجودم عاشقه تو شدم

    که آخرش غم دادی به دستم...

    تصویر نازت روبروی چشمامه منو دیوونه میکنه یاد بویه خوبه لباست...

    وقتی بغلش میکنم شالت رو میون دستام تن تو رو حس میکنم...

    یهو اشکم جاری میشه رو صورتم و روبرومه عکسات...

    هنوز هم زمزمه میشه تویه گوشه من حرفات...

    صدات رو دارم بگو که باز میای دوباره...

    نگو نمیشه روزگار اینه که اینا شعاره ...

    سراغم رو نمیگیری و انگار تو منو فراموش کردی به راحتی...

    نمی تونم تو قالب کلمه و حرف احساسم رو بگم که داره منو میبره تا پایه مرگ...

    من به معنای تمام اسیر تو شدم...

    تو کشیدی منو به صلیب فکری...

    تویه هر گوشه این اتاق تاریک و دلگیر نشستم و گریه میکنم...

    با اینکه سراغی از من نگرفتی زنگ زدم مادرت شاکی به شکلی

    جوابم رو داد بهم گفت کافیه هری...

    شکسته شد دله من مثله همیشه که من خواستم فقط حرفم رو بهت بگم ...

    اگه بدونم شکسته من تو رو آروم میکنه من میشکنم واست تا دارم تو بدن جون...

    یه حسه بدی دارم و چشمام می باره...

    قرصی میخورم تا بتونم بخوابم و تو رو تو خواب ببینم ...

    آخه خیلی دلتنگتم ...

     


     

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:دلنوشته,غم,بغل,سراب,انگار,یهو,عکس,شعار,حرف,احساس,صلیب,تاریک,دلتنگ,
  • باور کن شکست

    اینم که دم از عاشقی زد دشنه ی
    خیانتش رگم رو زد
    اون رگه عشقمو زد
    همون رگه احساس من
    رگی که با اون زده ام
    اونم با این خیانتش
    عمرمو زد
    زد که منم
    زانوم شکست
    پهلوبم شکست
    .
    .
    .
    غصه ی دروغ یاورم عشقم را شکست
    توانم را شکست








    حالا دیگه فقط سکوت می خوام

     

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:دلنوشته,غصه,غم,پهلو,عشق,سکوت,خیانت,خیال,,
  • مگه نگفتی هرکی درد داره بیاد به من بگه ؟؟

    دلم گرفته ای خدا مگه نیستی اون بالا

    خیلی دلم پر ازت از قدیما تا حالا

    مگه نگفتی هرکی درد داره بیاد به من بگه ؟؟

    پر غصه ست قلب من آخه نمی بینی چرا ؟؟



    دار و ندارم رو دادم به پای هرکی که اومد تو قلب من

    ولی پشت پا زدند اونایی که یه روز بودند دور و برم



    نفس نفس میزنمو تو دل غصه ها میرم

    از روی بی کسی همش دل به غریبه میدم

    خدا دستامو بگیر که دیگه طاقت ندارم

    تو که همیشه با منی

    کسی رو جز تو ندارم

    دار و ندارم رو دادم به پای هرکی که اومد تو قلب من

    ولی پشت پا زدند اونایی که یه روز بودند دور و برم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:داستان,عاشقانه,شعر,خدا,قسمت,قلب,نفس,غصه,غم,,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    نه، جز اینم آرزویی نیست!

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا