یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

سوغاتی

یاد داری که زمن خنده کنان پرسیدی


چه ره آورد سفر دارم از این راه دراز ؟


چهره ام را بنگر تا بتو پاسخ گوید


اشک شوقی که فروخفته به چشمان نیاز


چه ره آورد سفر دارم ای مایه عمر؟


سینه ای سوخته در حسرت یک عشق محال




چه رهآورد سفر دارم ... ای مایه عمر ؟


دیدگانی همه از شوق درون پر آشوب



ای بسا در پی آن هدیه زیبنده تست


در دل کوچه و بازار شدم سرگردان



چو در اینه نگه کردم دیدم افسوس


جلوه روی مرا هجر تو کاهش بخشید


دست بر دامن خورشید زدم تا بر من


عطش و روشنی و سوزش و تابش بخشید


حالیا... این منم این آتش جانسوز منم


ای امید دل دیوانه اندوه نواز


بازوان را بگشا تا که عیا نت سازم


چه رهآورد سفر دارم از این راه دراز


فروغ فرخزاد

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:سفره,کوچه,سرگردان,هدیه,عمر,افسوس,دیوانه,فروغ,
  • ****گـــل و خـــار*****

    وقتی که باز صدای آب / می پیچه توی کوچه‌ ها
    پر میشه از عطر گل ها / انگار تموم دنیا

    میشکُفه غنچه گلی / در آرزوی زندگی
    براش همین کافیه که / بهش بگن تو خوشگلی

    نگاه گل به آسمون / یه دَم کنارش ننشست
    به بوته خار دم دست / دلش رو یک نفس نَبَست

    چی شد / چرا این راه ، به سراب است
    این همه ، خام و سست و خراب است . . .

    یه روز یکی دید گلَ رو / خواست بچینه تاج سرُ
    تیزی تیغ ها رو که دید / عقلش بهش گفت که نرو

    گُلِ به خار گفت که چرا / نمیشی از من ، تو جدا
    برو میخوام تنها باشم / تو خیلی زشتی به خدا

    یه صبح سرد خیلی زود / بوته خار اونجا نبود
    با همه عشقی که داشت / با دلی که شکسته بود

    چشمای گل یه وقتی دید / که دستی اونو از شاخه چید
    نگاه گل هر جا که گشت / بوته خاری رو ندید

    چی شد / چرا این راه ، به سراب است
    این همه ، خام و سست و خراب است . . .

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:خار,گل,سراب,عشق,شاخه,خراب,تنها,نگاه,اسمان,عطر,گل,کوچه,خوشگل,
  • نامه ای به بهشت

    به مولای متقیان علی (ع)
    علی جان سلام ، باز هم دلم هوای تو را کرده است . دیشب کنار پنجره ایستادم تا شاید کبوتری یا قاصدکی از تو برایم خبری بیاورد اما دریغ و افسوس که اینها همه خیال است خوشا به حال تو و یارانت که زیبا زندگی کردن را تجربه کردید و پر کشیدن را کبوترانه به ما نشان دادید تو رفتی و ما را با یک دنیا غم تنها گذاشتی. سالهاست کوچه های جهان بی آشنای تورا از یاد برده است علی جان کجایی؟ تا برسرشان دست مهربانی بکشی .
    ای پدر کودکان گریه و گرسنگی ، اکنون در همسایگی پروردگارت عشق را زندگی می کنی و ما اسیر زنجیرهای خاکیم . چقدر دلم گرفته بود .
    امشب این دل یاد مولا می کند
    لیله القدر است و احیا می کند
    بشنوید ای گوش دلها ،بی صدا
    نغمه فزت و رب الکعبه را

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:نغمه,فروشگاه اینترنتی,احیا,پروردگار,اسیر,زنجیر,کوچه,جهان,کبوتر,قاصدک,
  • تا حالا قصه شو شنیدید ..دیدید ..

    یاد دارم در غروبی سرد سرد

    میگذشت از کوچه ما دوره گرد

    داد میزد کهنه قالی میخرم

    دسته دوم جنس عالی میخرم

    کاسه و ظرف سفالی میخرم

    گر نداری کوزه خالی میخرم

    اشک در چشمان بابا حلقه بست

    عاقبت آهی کشید بغضش شکست

    اول ماه است و نان در سفره نیست

    ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

    بوی نان تازه هوشش برده بود

    اتفاقا مادرم هم روزه بود

    خواهرم بی روسری بیرون دوید

    گفت آقا سفره خالی میخرید....................................اینو واسه حال اونا گذاشتم خیلی صحنش درد داشت کمک کردم ولی ایا اونا تا ابد سیر میشن

    javahermarket

    طالع بینی دانشجویی (طنز)

    متولدین فروردین ماه:
    دختر یا پسر فرقی نمی كند، شما باید بدانید چون در ماه اول سال به دنیا آمده اید و كنكور ارشد در ماه آخر سال (اسفند) برگزار می شود، روز امتحان دیر از خواب بیدار می شوید، بعد در ترافیك گیر می كنید و احتمالاً از كوچه كه رد می شوید زنی با یك سطل آب كف از شما استقبال خواهد كرد (به عبارتی بدرقه) از تمام این مخاطرات كه بگذرید، جلوی حوزه امتحانی متوجه گم شدن كارت ورود به جلسه تان می شوید بنابراین توصیه می شود بیخود دنبال دردسر نروید و از هرگونه تلاشی برای رسیدن به مقاطع بالاتر دانشگاهی خودداری كنید!


    متولدین اردیبهشت ماه:
    اول، قدم نورسیده را به مامان و بابا تبریك می گوییم. تو اگر دختر باشی، اسمت یا رکسانا است یا مرسده و اگر پسر باشی اسمت یا هوخشتره است یا جغتای (البته گوسفندان اسمهای دیگری هم دارند)، متولدین این ماه خیلی بی جنبه اند، آخر لزومی ندارد به بقالی سر كوچه تان پز بدهی كه بعد از یازده سال فوق قبول شده ای، خبر قبولی را احتمالاً در مراسم خاكسپاری یكی از بستگان می شنوی و چنان قهقهه ای میزنی كه گوركن با بیل و صاحب عزا با دسته بیل به دنبالتان خواهند دوید.


    متولدین خردادماه:
    همانطور كه از اسم ماه تولدتان پیداست، دچار درس خواندن افراطی از نوع طالبانی می باشید (همان خرخوان خودمان) دخترهای خردادی یك روز قبل از كنكور ارشد برایشان خواستگاری پیدا می شود (آنهم كچل پلاك لیزری نمره قبرس)، پس بهتر است كه دنبال بختشان بروند و فرصت را به پسرهای خردادی بدهند (كه برای پنجمین بار امتحان می دهند).

    javahermarket

    اگر....

    اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود

    اگر دفترخاطرات طراوت پر از ردپای دقایق نبود

    اگر ذهن آیینه خالی نبود

    اگر عادت عابران بی خیالی نبود

    اگر گوش سنگین این کوچه ها

    فقط یه نفس میتوانست یکریز

    شبی چشمهای درشت تو را جای شبنم ببارد

    اگر ردپای نگاه تو را باد و باران

    ازاین کوچه ها آب وجارو نمی کرد

    تو را می توانستم ای دور از دور یک بار ببینم





    قیصر امین پور

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:قیصر امین پور,کوچه,ردپا,نگاه,درشت,شبنم,گوش,سنگین,نفس,طراوت,خاطره,سنگین,عابر,شقیق,خیال,
  • برای تو...

    تمام زندگیم را

    تمام این نگرانی های بی منطق را

    تمام این بارش بی موقع دلتنگی را

    تمام این خستگی نا ملایمات تمام نشده را

    تمام تمام تمامها را

    گذاشته ام

    تا انتهای هر کوچه بن بست

    دری به سوی نور بگشایم..

    اگر به بن بست رسیدی

    مرا صدا کن

    من همچنان برای تو نفس میکشم

    برای تو..

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:بن بست,دلنوشته,انتها,کوچه,نگران,منطق,دلتنگی,ملایمات,نفس,
  • بن بست خاطرات

    دور شديم از هم
    به قدر دو عشق
    دو هزار خاطره
    از هزار كوچه
    زير بارانهاي گاهي تند
    براي تو
    گاهي آرام
    براي من...
    من ميخواهم راه ببرم از چشمانت
    به آن كوچه ها
    كه تو هنوز نيامده بودي ازشان بگذري
    اما من
    زير برف باران
    باپاهاي خيس زق زق كن
    به انتظار ايستاده بودم
    براي چشمهايي كه نيامد
    ايستاده بودم
    ..
    تو به سرانگشتهاي من مي آويزي و مي پيچي
    تا مگر گرماي تني تب دار
    در سرماي اطاقهاي خالي و ساكت را
    دوباره پيدا كني..
    نميشود
    ماهركدام
    بن بست خاطرات خوديم
    هزار خروار آجر آوارگيهاي مكرر

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:انگشت,ایستاده,خیس,خاک,ساکت,بن بست,خاطرات,اوارگی,گاهی,تند,عشق,هنوز,کوچه,باران,
  • ماجرای مرد خبیثی

    ماجرای مرد خبیثی که روزی در کوچه‌ای راه می‌رفت و فکر می‌کرد که من هر گناه و خباثتی که وجود دارد, انجام داده‌ام. این شیطان چه کار کرده که من نکرده‌باشم؟ که پیرمردی آرام آرام جلو آمد و با صدایی لرزان گفت: پسرم با من کاری داشتی؟
    - شما؟
    - من شیطانم, گویا نام مرا می‌بردی.
    - بله, میخواهم بدانم تو چه کرده‌ای که اینقدر به بدی مشهوری. من هر فعل بدی که به ذهن برسد انجام داده‌ام و مطمئنم که صدبار از تو بدترم. کاری هست که تو کرده‌باشی و من نکرده‌باشم؟
    - نمیدونم پسرم, میخواهی یک مسابقه با هم بدهیم تا ببینیم که من چه کار می‌توانم بکنم و تو چه کار؟
    - موافقم.
    - پس وعده ما یک ماه دیگر, همین جا.
    مرد خبیث می‌رود و در این یک ماه از هیچ قتل و جنایت و ##### و خباثتی دریغ نمی‌کند. دزدی می‌کند و به حق دیگران ##### می‌کند و با استفاده از سیاست‌های پلید, ملت‌های مختلف را به جان هم می‌اندازد و جنگ درست می‌کند. و خلاصه هر عمل ناشایست و هر فعل کثیفی از او سرمی‌زند. بعد از یک ماه به کوچه محل قرار باز می‌گردد. پیرمرد یا همان شیطان خودمان آرام آرام می‌آید. مرد می‌پرسد: خب پیرمرد چه کردی؟ شیطان با صدایی لرزان می‌گوید: پسرم اول تو بگو چکار کردی؟ و مرد شروع می‌کند به تعریف آنچه از بدی و کثیفی در این یک ماه کرده‌.
    - خب, می‌بینی که من از هیچ خباثتی کم نگذاشته‌ام. حالا تو بگو چکار کردی؟

    javahermarket

    کاش میتوانستم...

    شب بود و چراغ ها خاموش من و ستاره ها بیدار بودیم

    پرده های اتاق را کنار زدم و عبور پرستوهای مهاجر را دیدم

    کاش میتوانستم هر شب برای ماهی های دریاچه قصه عشق را بگویم

    کاش میتوانستم تمام شادی ها را در شیشه ای بلورین جمع کنم و برایت

    هدیه دهم

    کاش بتوانم تنهای تنها در تاریکی شب های زمستانی از کوچه آرزوهایم بگذرم

    و در نقطه آرامی به تو برسم

    کاش همه انسانها خاموش میشدند و فقط صدا و نغمه های بهاریت را

    میشنیدم

    کاش همه جا تاریک میشد و خورشید فقط به اندازه لطافت گلهای نسترن به آن

    نقطه که تو هستی میتابید

    کاش فقط ماه رد پای تو را در کوچه ها به من نشان میداد

    کاش میشد تنها ؛ احساس نیلوفریت با من سخن میگفت

    کاش میتوانستی بوی سرزمین رویایم را برایم بیاوری

    ومن با تمام وجودم ؛ با تمام ذهن و قلبم ؛ با همه روشنایی ها و تاریکی هایم

    میگویم:

    دوستت دارم ....

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    سوغاتی

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا