یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

سوغاتی

یاد داری که زمن خنده کنان پرسیدی


چه ره آورد سفر دارم از این راه دراز ؟


چهره ام را بنگر تا بتو پاسخ گوید


اشک شوقی که فروخفته به چشمان نیاز


چه ره آورد سفر دارم ای مایه عمر؟


سینه ای سوخته در حسرت یک عشق محال




چه رهآورد سفر دارم ... ای مایه عمر ؟


دیدگانی همه از شوق درون پر آشوب



ای بسا در پی آن هدیه زیبنده تست


در دل کوچه و بازار شدم سرگردان



چو در اینه نگه کردم دیدم افسوس


جلوه روی مرا هجر تو کاهش بخشید


دست بر دامن خورشید زدم تا بر من


عطش و روشنی و سوزش و تابش بخشید


حالیا... این منم این آتش جانسوز منم


ای امید دل دیوانه اندوه نواز


بازوان را بگشا تا که عیا نت سازم


چه رهآورد سفر دارم از این راه دراز


فروغ فرخزاد

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:سفره,کوچه,سرگردان,هدیه,عمر,افسوس,دیوانه,فروغ,
  • "دلِ تنگ "

    سر خود را مزن اينگونه به سنگ،
    دلِ ديوانه‌ي تنها، دل تنگ!!
    منشين در پس اين بهت گران
    مَدَران جامه‌ي جان را، مَدَران!!
    مكن اي خسته در اين بغض درنگ..
    دلِ ديوانه‌ي تنها، دل تنگ!
    پيش اين سنگدلان،

    قدر دل و سنگ يكي‌ست
    قيل و قال زغن و بانگ شباهنگ يكي‌ست..
    ديدي آنرا كه تو خواندي به جهان يارترين؛
    سينه را ساختي از عشقش سرشارترين...
    آنكه مي‌گفت منم بهر تو غمخوارترين..
    چه دلازارترين شد
    چه دلازارترين...
    ناله از درد مكن،
    آتشي را كه در آن زيسته‌اي
    سرد مكن

    با غمش باز بمان
    سرخ‌رو باش از اين عشق و سرافراز بمان

    راه عشق است كه همواره شود از خون، رنگ
    دلِ ديوانه‌ي تنها، دل تنگ!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:درد,ناله,سینه,زیست,سرافراز,خون,رنگ,سنگ,قدر,شباهنگ,دیوانه,دلتنگ,گران,غمخوار,
  • خواهم گفت و رفت

    یک شبی با ياد تو بدرود خواهم گفت و رفت

    خاطراتت را به جوی آب خواهم گفت و رفت

    در فرار شعرهايم يک شبی خواهم نشست

    آخرين اشعار خود را بر تو خواهم گفت و رفت

    با خيالت بر ديار قصه ها رفتم ولی

    قبل رفتن قصه ام را با تو خواهم گفت و رفت

    من ندانستم بگويم عاشق چشمان پر مهر توام

    يک شبی در خواب تو اين جمله خواهم گفت و رفت

    شعله های عشق من هر دم زبانه می کشد از هجر تو

    بر دل ديوانه ام خاموش خواهم گفت و رفت

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:دیوانه,خاموش,عاشق,شعر,خیال,شعله,عاشقانه,
  • امید عبث

    می روم خسته و افسرده و زار
    سوی منزلگه ویرانه ی خویش
    به خدا می برم از شهر شما
    دل شوریده و دیوانه ی خویش
    می برم تا که در آن نقطه ی دور
    شست وشویش دهم از رنگ گناه
    شست وشویش دهم از لکه ی عشق
    زین همه خواهش بی جا و تباه
    ناله می لرزد می رقصد اشک.....

    آه که بگذار بگریزم من
    از تو ای چشمه ی جوشان گناه
    شاید آن به که بپرهیزم من
    عاقبت بند سفر پایم بست
    می روم خنده لب و خونین دل
    میروم از دل من دست بدار
    ای امید عبث بی حاصل.....

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:امید,عبث,خنده,بی حاصل,گناه,تباه,دیوانه,افسرده,ناله,عاقبت,خواهش,دلنوشته,
  • گلایه مجنون از خدا

    یک شبی مجنون نمازش را شکست

    بی وضو در کوچه لیلا نشست

    عشق آن شب مست مستش کرده بود

    خالی از جام الستش کرده بود

    گفت یارب از چه خارم کرده ای

    بر صلیب عشق دارم کرده ای

    خسته ام زین عشق دل خونم مکن

    من که مجنونم تو مجنونم مکن

    مرد این بازیچه دیگر نیستم

    این تو لیلای تو من نیستم

    گفت ای دیوانه لیلایت منم

    در رگت پیدا و پنهانت منم

    سال ها با جور لیلا ساختی

    من کنارت بودم و نشناختی

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:لیلا,مجنون,دیوانه,عشق,صلیب,عشق,سال,پیدا,پنهان,
  • می نویسم ...چون

    نمی نویسم …..

    چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی

    چون…

    نمی نویسم …..

    چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی

    حرف نمی زنم ….

    چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی

    نگاهت نمی کنم ……

    چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی

    صدایت نمی زنم …..

    زیرا اشک های من برای تو بی فایده است

    فقط می خندم ……

    چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:دلنوشتخ,خواندنی,جالب,بی فایده,نگاه,چون,اشک,دیوانه,
  • **یک شبی مجنون نمازش را شکست..**

    یک شبی مجنون نمازش را شکست

    بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

    عشق آن شب مستِ مستش کرده بود

    فارغ از جام الستش کرده بود

    سجده ای زد بر لب درگاه او

    پُر ز لیلا شد دل پر آه او

    گفت یارب از چه خوارم کرده ای

    بر صلیب عشق دارم کرده ای

    جام لیلا را به دستم داده ای

    وندر این بازی شکستم داده ای

    نیشتر عشقش به جانم می زنی

    دردم از لیلاست آنم می زنی

    خسته ام زین عشق ، دل خونم نکن

    من که مجنونم ، تو مجنونم نکن

    مرد این بازیچه دیگر نیستم

    این تو و لیلای تو … من نیستم

    گفت ای دیوانه لیلایت منم

    در رگ پنهان و پیدایت منم

    سالها با جور لیلا ساختی

    من کنارت بودم و نشناختی

    عشق لیلا در دلت انداختم

    صد قمار عشق یکجا باختم

    کردمت آواره ی صحرا نشد

    گفتم عاقل می شوی اما نشد

    سوختم در حسرت یک یا ربَّت

    غیر لیلا بر نیامد از لبت

    روز و شب او را صدا کردی ولی

    دیدم امشب با منی گفتم بلی

    مطمئن بودم به من سر می زنی

    در حریم خانه ام در می زنی

    حال این لیلا که خوارت کرده بود

    درس عشقش بی قرارت کرده بود

    مرد راهش باش تا شاهت کنم

    صد چو لیلا کشته در راهت کنم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:مجنون,نماز,شکست,صلیب,لیلا,عشق,خسته,فارغ,حسرت,حریم,خانه,دیوانه,عشق,,
  • لحظه دیدار نزدیک است

    لحظه ی دیدار نزدیک است

    باز من دیوانه ام مستم

    باز می لرزد دلم دستم

    باز گویی در جهان دیگری هستم

    های!نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ!

    های نپریشی صفای زلفکم را دست!

    و آبرویم را نریزی ،دل!

    ای نخورده مست

    لحظه ی دیدار نزدیک است

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:لحظه,دیدار,نزدیک,جهان,دیوانه,مست,دل,غفلت,
  • نترس .... بیا با هم بگذریم ...

    از جاده های خاکستر بگذر

    نترس از گرد باد دیوانه

    که تورادر خود می چرخاند.

    بیرون این گرد باد و خاکستر

    هنوز

    هستند دشتهایی که نام تورا جشن می گیرند

    و شوریدگانی که برای هر لبخند شعرت

    چراغی روشن میکنند

    بیا

    سایه ات را بر من نیز بیافکن

    هم قدم شویم

    بیا هرچه سخت

    هرچه ناامید و تنگ

    هرچه کم

    هر چه حتی به تصور بی حاصل

    بیا

    با هم

    بگذریم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:نامید,دشت,شعر,ناب,زیبا,تصور,سخت,تنگ,سایه,دشت,خاکستر,جشن,لبخند,دیوانه,
  • چـاره آنـسـت کـه دیـوانـگـیی پیش آرم

    مـیـکـنـد سـلـسـلـهٔ زلـف تـو دیـوانه مرا

    مـیـکـشـد نرگس مست تو به میخانه مرا

    مـتـحـیـر شـده‌ام تـا غـم عـشـقت ناگاه

    از کـجـا یـافـت در ایـن گوشهٔ ویرانه مرا

    هــوس در بــنــاگـوش تـو دارد دل مـن

    قـطـرهٔ اشـگ از آنـسـت چـو دردانـه مرا

    دولــتـی یـابـم اگـر در نـظـر شـمـع رخـت

    کـشـتـه و سـوخـتـه یـابند چو پروانه مرا

    درد سـر مـیـدهد این واعظ و میپندارد

    کـالـتـفـاتـسـت بـدان بـیـهـده افـسانه مرا

    چـاره آنـسـت کـه دیـوانـگـیی پیش آرم

    تــا فــرامــوش کــنـد واعـظ فـرزانـه مـرا

    از می مهر تو تا مست شدم همچو عبید

    نـیـسـت دیـگـر هوس ساغر و پیمانه مرا

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    سوغاتی

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا