یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

تو را ... تو را کم دارم این روزها ...

چیزی کم دارم !

حس غریب گم شده ای

نزدیک؛

مثل اشک به گونه هایم

و دور ؛

مثل فاصله ... من ... تو ... آرزوها !

چیزی کم دارم

شبیه هوس کردن اقاقی

در زمستانی سرد !

لمس یک رویای محال

پس از آه حسرت آلود بیداری !

و چشم های تو

نشانی از گم شده ام دارد

اندوهی که می شناسم اش !

دستی به شانه ام می گذاری

شاید این مرده

به تلقین : « دوستت دارم»

جان بگیرد !

اما من سردم است،

هوای مــــــردادی خنده ای ،

نگاه باران زده ای ،

سلام ساده ای ،

دل بیقراری ،

چیزی را

کم دارم

که در روزمرگی ها گم شد ...

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:هوس,محال,رویا,حسرت,ارزو,حسرت,ساده,بیقرار,مرگ,سلام,
  • وقتی دخترها...وقتی پسرها

    وقتي يک دختر حرفي نميزند

    ميليونها فکر در سرش مي گذرد



    ♥وقتي يک دختربحث نميکند

    عميقا مشغول فکر کردن است



    ♥وقتي يک دختربا چشماني پر از سوال به تو نگاه ميکند

    يعني نمي داند تو تا چند وقت ديگر با او خواهي بود



    ♥وقتي يک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسي تو مي گويد: خوبم

    يعني اصلا حال خوبي ندارد



    ♥وقتي يک دختر به تو خيره مي شود

    شگفت زده شده که به چه دليل دروغ مي گويي






    ♥وقتي يک دختر هر روز به تو زنگ مي زند

    توجه تو را طلب مي کند



    ♥وقتي يک دختر هر روز براي تو [اس ام اس] مي فرستد

    يعني ميخواهد تو اقلا يک بار جوابش را بدهي



    ♥وقتي يک دختر به تو مي گويد دوستت دارم

    يعني واقعا دوستت دارد



    ♥وقتي يک دختر اعتراف مي کند که بدون تونمي تواند زندگي کند

    يعني تصميم گرفته که تو تمام آينده اش باشي



    ♥وقتي يک دختر مي گويد دلش برايت تنگ شده

    هيچ کسي در دنيا بيشتر از او دلتنگ تو نيست







    ♥وقتي يک پسر حرفي نمي زند

    حرفي براي گفتن ندارد



    ♥وقتي يک پسر بحث نمي کند

    حال وحوصله بحث کردن ندارد



    ♥وقتي يک پسر با چشماني پر از سوال به تو نگاه مي کند

    يعني واقعا گيج شده است



    ♥وقتي يک پسر پس از چند لحظه در جواب احوالپرسي تومي گويد: خوبم

    يعني واقعا حالش خوبه



    ♥وقتي يک پسر به تو خيره مي شود

    دو حالت داره يا شگفت زده است يا عصباني



    ♥وقتي يک پسر هر روز به تو زنگ مي زند

    او با تو مدت زيادي حرف مي زند که توجه ات را جلب کند



    ♥وقتي يک پسر هرروز براي تو [اس ا م اس] مي فرستد

    بدون که براي همه "فوروارد" کرده



    ♥وقتي يک پسر به تو ميگويد دوستت دارم

    دفعه اولش نيست (آخرش هم نخواهد بود)



    ♥وقتي يک پسر اعتراف مي کند که بدون تو نمي تواند زندگي کند

    تصميم شو گرفته که تورو اقلا واسه يه هفته داشته باشه

    javahermarket

    باورم نمیشه تو هم مثل همه باشی...

    فکر میکردم خوبی های تورو هیچکی نداره...

    به همه دنیا گفته بودم اون فرشته منه ...... فکر نمی کردم از من دوری کنی ...

    هیچکی جرات نمی کرد ما رو از هم جدا ببینه ...

    همه می دونستند مال منی حتی پرنده های آسمون ...

    می گفتی زنده هستم بایادت همیشه !

    فکر نمی کردم عاشق بودنو یادت بره ...عشق دیگه ای تو قلبت جا بگیره!

    فکر نمی کردم تنهام بزاری...آرزوهامو خراب کنی عزیز دل ! دیگه فایده نداره ...همه چیز تموم شده ...داشتن تو خیال شده !

    هر کسی سراغ از عشقمون میگیره ...میگم اون عشق فنا شده ...دیگه همه چیز تموم شده ...

    به جای من یکی دیگه تو قلبش خونه داره ! تو آسمونش نیستم اون تک ستاره ! باورم نمیشه تو هم مثل همه باشی... شکستن قلب یه عاشقو تو هم مثل همه بلد باشی !

    javahermarket

    چـاره آنـسـت کـه دیـوانـگـیی پیش آرم

    مـیـکـنـد سـلـسـلـهٔ زلـف تـو دیـوانه مرا

    مـیـکـشـد نرگس مست تو به میخانه مرا

    مـتـحـیـر شـده‌ام تـا غـم عـشـقت ناگاه

    از کـجـا یـافـت در ایـن گوشهٔ ویرانه مرا

    هــوس در بــنــاگـوش تـو دارد دل مـن

    قـطـرهٔ اشـگ از آنـسـت چـو دردانـه مرا

    دولــتـی یـابـم اگـر در نـظـر شـمـع رخـت

    کـشـتـه و سـوخـتـه یـابند چو پروانه مرا

    درد سـر مـیـدهد این واعظ و میپندارد

    کـالـتـفـاتـسـت بـدان بـیـهـده افـسانه مرا

    چـاره آنـسـت کـه دیـوانـگـیی پیش آرم

    تــا فــرامــوش کــنـد واعـظ فـرزانـه مـرا

    از می مهر تو تا مست شدم همچو عبید

    نـیـسـت دیـگـر هوس ساغر و پیمانه مرا

    javahermarket

    روزه ام را از روی هوس نشکستم...

    همه می دونید که بیماری جزام ذره ذره گوشت و تن را می خوره و یهو می بینید که یکی یک طرف از صورتش کاملا ریخته و نه لپ داره نه گونه ....و از بیرون صورت دندوناش معلومه ....یا یک تیکه از استخوان دستشون معلومه و گوشتاش همه ریخته ....بیمارای جزامی چهره های خیلی خیلی دردناکی دارند .طوری که هر کسی نمی تونه بهشون نگاه کنه ....

    الان این افراد خیلی کم شدن و جلو این بیماری داره گرفته میشه ... یه دهکده ای است نزدیک تبریز که اون ادمها را توش نگه داری می کنند ....باورتون میشه وقتی در خواست دادن برای این که چند تا پرستار استخدام کنند تا به اونها غذا بده هیچ کس حاظر نشد ...چرا خیلی ها اومدند تا کار کنند ولی وقتی از نزدیک اون جا را دیدند همه جا زدند .....
    در خواست را جهانی دادند .....چند تا راهبه از فرانسه و ایتالیا بلند شدند اومدند واسه پرستاری از این ادما ....
    چند تا راهبه !!! اون هم از کشور های دیگه ! .

    به هر حال ...

    داستان از اون جایی شروع میشه که ...
    ظهر یکی از روزهای رمضان بود .... حلاج همیشه برای جزامی ها غذا می برده و اون روز هم ...داشت از خرابه ایی که بیماران جزامی توش زندگی می کردند می گذشت ....جزامی ها داشتند ناهار می خوردند ...ناهار که چه ؟ ته مونده ی غذاهای دیگران و و چیزهایی که تو اشغال ها پیدا کرده بودند و چند تکه نان...یکی از اون ها بلند میشه به حلاج می گه : بفرما ناهار !
    - مزاحم نیستم ؟
    - نه بفرمایید.
    حلاج میشینه پای سفره ....یکی از جزامی ها رو بهش می گه : تو چه جوریه که از ما نمی ترسی ...دوستای تو حتی چندششون می شه از کنار ما رد شند ...ولی تو الان....
    حلاج میگه : خب اون ها الان روزه هستند برای همین این جا نمیاند تا دلشون هوس غذا نکنه .
    - پس تو که این همه عارفی و خدا پرستی چرا روزه نیستی ؟
    - نشد امروز روزه بگیرم دیگه ...

    حلاج دست به غذا ها می بره و چند لقمه می خوره ...درست از همون غذا هایی که جزامی ها بهشون دست زده بودند ...

    چند لقمه که می خوره بلند میشه و تشکر می کنه و می ره ....

    موقع افطار که میشه منصور غذایی به دهنش می زاره و می گه : خدایا روزه من را قبول کن ....
    یکی از دوستاش می گه : ولی ما تو را دیدیم که داشتی با جزامی ها ناهار می خوردی

    حلاج در جوابش می گه : اون خداست ...روزه ی من برای خداست ...اون می دونه که من اون چند لقمه غذا را از روی گرسنگی و هوس نخوردم ....دل بنده اش را می شکستم روزه ام باطل می شد یا خوردن چند چند لقمه غذا ؟؟؟

    javahermarket

    احمد شاملو


     

    لمسِ تن تو

     

    شهوت است و گناه

     

    حتی اگر خدا عقدمان را ببندد

     

    داغیِ لبت ، جهنم من است

     

    حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند

     

    هم آغوشی با تو ، هم خوابگیِ چرک آلودی ست

     

    حتی اگر خانه ی خدا خوابگاهمان باشد

     

    فرزندمان، حرام نطفه ترین کودک زمین است

     

    حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس

     

    خاتون من!

     

    حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم ،

     

    یک بوسه

     

    ـ یک نگاه حتی ـ حرامم باد !

    اگر تـو عــاشـــق مـن نباشی ..

      

    * احمد شاملو *

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:احمد شاملو,عاشقوحرام,عاشق,نطفه,گناه,هوس,تن,هوس,حس غریب,تنهایی,فرشته,مریم,خاتون,,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    تو را ... تو را کم دارم این روزها ...

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا