یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

سهم.....

سهم من از زندگانی هیچ بود

دل به هر کس خوش نمودم پوچ بود

رنج غربت بر تن خسته نشست

درد تنهایی عمرم را شکست

روزگارم بر خلاف آرزوهایم گذشت

یک شبی عاشق شدم

یک عمر پشیمانی گذشت

سر گذشت دیگران عبرت نشد

خود شدم عبرت برای دیگران..

javahermarket

دلتنگی....

میدونی دلتنگی یعنی چی؟

دلتنگی یعنی اینکه بشینی به خاطراتت باهاش فک کنی..
اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت...

ولی چند لحظه بعد شروع اشکهای لعنتی.....

*********

آنقدر دلتنگم که حتی ابلیس هم بر وسعت دلتنگیم سجده میکند.....

*********************

ای کاش احساسی به اسم دلتنگی وجود نداشت که باعث بشه مزاحمت بشم...

****************************
دلتنگم!

مثل خیلی از روزهای زندگانیم.

این روزها هیچ کس شریک غم و دلتنگی آدمها نیست.

تنها همدم تنهایی ها و بی کسی هایم یک قلم و چند ورق کاغذ تا نخورده...

اگر روزی کاغذها تمام شود چه کنم....؟؟؟؟!!!!

javahermarket

روزگار.....

ای روزگار.......


من راههای نرفته زیاد دارم...

اما با تو یکی....

زیادی راه رفتم..!!!!!

***************............***************

دستهایم را کسی نمیگیرد

در جیب میگذارم ...

شاید در ته جیبم خاطره ای مانده که هنوز گرم است....

javahermarket

وقتی دخترها...وقتی پسرها

وقتي يک دختر حرفي نميزند

ميليونها فکر در سرش مي گذرد



♥وقتي يک دختربحث نميکند

عميقا مشغول فکر کردن است



♥وقتي يک دختربا چشماني پر از سوال به تو نگاه ميکند

يعني نمي داند تو تا چند وقت ديگر با او خواهي بود



♥وقتي يک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسي تو مي گويد: خوبم

يعني اصلا حال خوبي ندارد



♥وقتي يک دختر به تو خيره مي شود

شگفت زده شده که به چه دليل دروغ مي گويي






♥وقتي يک دختر هر روز به تو زنگ مي زند

توجه تو را طلب مي کند



♥وقتي يک دختر هر روز براي تو [اس ام اس] مي فرستد

يعني ميخواهد تو اقلا يک بار جوابش را بدهي



♥وقتي يک دختر به تو مي گويد دوستت دارم

يعني واقعا دوستت دارد



♥وقتي يک دختر اعتراف مي کند که بدون تونمي تواند زندگي کند

يعني تصميم گرفته که تو تمام آينده اش باشي



♥وقتي يک دختر مي گويد دلش برايت تنگ شده

هيچ کسي در دنيا بيشتر از او دلتنگ تو نيست







♥وقتي يک پسر حرفي نمي زند

حرفي براي گفتن ندارد



♥وقتي يک پسر بحث نمي کند

حال وحوصله بحث کردن ندارد



♥وقتي يک پسر با چشماني پر از سوال به تو نگاه مي کند

يعني واقعا گيج شده است



♥وقتي يک پسر پس از چند لحظه در جواب احوالپرسي تومي گويد: خوبم

يعني واقعا حالش خوبه



♥وقتي يک پسر به تو خيره مي شود

دو حالت داره يا شگفت زده است يا عصباني



♥وقتي يک پسر هر روز به تو زنگ مي زند

او با تو مدت زيادي حرف مي زند که توجه ات را جلب کند



♥وقتي يک پسر هرروز براي تو [اس ا م اس] مي فرستد

بدون که براي همه "فوروارد" کرده



♥وقتي يک پسر به تو ميگويد دوستت دارم

دفعه اولش نيست (آخرش هم نخواهد بود)



♥وقتي يک پسر اعتراف مي کند که بدون تو نمي تواند زندگي کند

تصميم شو گرفته که تورو اقلا واسه يه هفته داشته باشه

javahermarket

با صدایی خسته

با صدایی خسته و نگاهی عاشق با دستانی بی تاب و روحی آشفته آهی از آتش دل می آید و سوگوارانه نامش را زیر لب زمزمه می کنم.
با اشکانی بر لب در وجود خود می نگرم که من کیستم؟
تنهاترین تنها... که شاید ستاره ای در آسمان سرنوشتم بیداد می کند و با وجودی خسته فریاد غم و درد و بی کسی را نعره می کشد و وجودش را در خدای آسمانش پیدا می کند .
من عاشقم عاشقی که تنهایش را از ترس بی کسی فیاد خواهد کشید و سرنوشت را تنها مجرم این زندان اسیری می داند.
زندانی که از چهار گوش آن آتش خشم و کینه شعله ور می شود و رهایی را ارزو خواهم کرد.
خنده را بر لبانم شوم و اشک را پناه بی کسی هایم می دانم و تنها ازاو یاری می خواهم ائ که حس کرد تنهایی چیست.
نگاهم بی هدف به دور دست می نگرم حتی نقطه ای سیاه نخواهم دید.
پر پرواز ندارم خسته ای منتظرم و در این غربت با نومیدی در کویر سوزناک عشق سکوت می کنم و هیچ نخواهم گفت.
هیچ نمی گویم که فریادی آشکار و کوبنده باشد بر آن کس که می داند و خود را به نادانی می زند.
او که تنهاییم را دید و با رفتنش چیزی بیش از آن را یادگار گذاشت.
انتظار معنا گرفت عشق را حس کردم و دانستم با داشتن این دو تنهایی معنا می شود.
از این سرزمین خفته دلگیرم که هر کس به فکر خویش است و دیگر صدایی از عشق نمی آید.
مجنون ها رفته اند شاید ز این بی مهری ها خسته اند و تمام فرهادها به ظاهر مرده اند .
رفته اند که نباشند من هم میروم به دور دست به جایی که عشق را در چشمان فرشتگان ببینم نه لاشخور های انسان نما.
دلگیرم و هیچ نخواهم گفت من میدانم روزی جوانه های عشق در کویر سرد این سرزمین خواهد رویید.
روزی که خیانت را از صفحه ی روزگار پاک کنند و تنها فقط عشق را ماندگار یابند و باز می گویم من عاشقم.و اینک لحظه ی جدایی فرا خواهد رسید.
لحظه ای که مرگ را همرنگ زندگی خواهم دید و نیز پاسخی که اشکهایم را از ریختن باز بدارد ساده میگریم و ه ساده خواهم مرد.
هیچ کس نخواهد دید فنا شدنم را و هیچ کس احساس تنهاییم را نشنید.
به انتظار لحظه ی وصال آسمان را میگریم و باز صدایش خواهم کرد باشد که این انتظار پایان پذیرد باشد که مرحمی بر دلتنگم باشد . باشد که احساس نگاهت را بر تار و پود وجودم بنگرم و باور خواهم کرد که سایه تنهایی بر وجودم چیره خواهد شد....

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:صدا,خسته,دلگیر,جوانه,فرهاد,شیرین,عشق,ماندگار,غربت,تنهایی,فریاد,اشک,سایه,
  • شعر زیبا

    در چشم بيمارم، امشب چه زيبايي ..................... هر سو كه مي گردم گويي همانجايي

    در باغ ذهنم باز، عطــــر تو پيچيـــده ........................ ياد تــو رويانده هــر گوشه رويـايي

    امشب چه بيمارم؛ در تاب و تب جسمم ............... ماه و تب و رويت؛‌ يارب چه غوغايي

    صد خوشه مهتابي، جادوي پرويني ......................... لبخنـــد الهـامي، باغي شكوفــايي

    وقتيكه مي خندي با شورو شوقت باز .................... هنگــامه اي گويي هميشه بر پايي

    اما چو مي بنـدي چشمان مستت را ...................... مي افكند ســايه هر گوشه تنهـــايي

    گويي كسـي هـر بار با رفتنت در من ..................... مي بنــدد از جانـم رخت شكيبـايي

    تنهــاي تنهايـــم وقتي نباشي تو، ..........................در اوج عشقم باز، وقتيـكه مي آيي

    اي كاش رازم را افشــا كند روزي ......................... چشمان بي تابـــم در اوج رســـوايي؛

    وقتيكه مي گويم، من عاشقم يعني؛ ................ در قلب من جايي است، هميشه آنجايي

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:بیمار,مهتاب,تنهایی,شکیبایی,رسوایی,شکوفایی,غوغایی,زیبایی,پروینی,
  • کودکی .................

    بر درخت اقاقیا تكیه می‌دهی
    و برگها می ریزند
    برگها كوچك و زرد پناهت می‌دهند
    ابرها می آیند و تو بارانها را خواهی دید
    و پنجره هایی كه هر روز با حجم تنهـایی آدم
    شكلی دوباره می گیرند
    با شانه‌های خمیده تكیه می‌دهی و نگاه می‌كنی
    صدای تابی كه آرام، می‌آید و می‌رود
    می‌آید و می‌رود...........
    كودكی تاب خورده است و رفته است
    با گیسوانی لرزان در باد....و تو
    تو هنوز نگاه می‌كنـی به رد گامهایی كه بر شن‌ها دویده اند
    بر شن‌ها می‌دوی امَا،امَا كودكی باز نمی گردد!!!
    بر درخت اقاقیا برگی نمانده است !!!!!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:درخت,اقاقیا,گام,نگاه,حجم,تنهایی,کودکی,شن,شانهمخمیده,باران,
  • تنهایی ام...

    وقتی خدا نمی وزد از آسمان من
    کافر شده تمام زمین و زمان من
    قهوه نریز_فال مرا بی سبب نگیر
    شیطان نشسته است،ته استکان من
    هذیان نگفته ام_نه ببین مست نیستم
    بوی شراب میدهد آیا دهان من؟
    نعشم میان کوچه ی تاریک شهر ماند
    (عو)میکشد سگی که جوید استخوان من...
    (عو)میکشد سگی که همین جا بزرگ شد
    با خرده های ریخته از تکه نان من
    من مانده ام به یاد تو یا اینکه مرده ام
    آخر خدای قادر نامهربان من!!
    در سجده توبه کردم و شعرم سپید شد!!
    تنهایی ام
    با این شعر
    شروع نمیشود
    با این شعر هم
    به پایان
    نمیرسد....
    من
    سالهاست که شاعرم!!!!!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:شعر,نامهربان,تنهایی,سجده,نان,سگ,دهان,مست,اسمان,زمان,دهان,سیب,
  • تنهایی

    روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم

    تنهایی را دوست دارم چون بی وفا نیست

    تنهایی را دوست دارم چون تجربه اش کردم

    تنهایی را دوست دارم چون عشق دروغین در آن نیست

    تنهایی را دوست دارم چون در خلوت تنهاییم در انتظار خواهم گریست و هیچ کس اشک هایم را نمیبیند

    اما از روزی که با تو آشنا شدم

    از تنهایی بیزارم چون تنهایی یاد آور لحظات تلخ بی تو بودن است

    از تنهایی بیزارم چون فضای غم گفته سکوتم تو را فریاد میزند

    از تنهایی بیزارم چون به تو وابسته ام

    از تنهایی بیزارم چون با تو بودن را تجربه کرده ام

    از تنهایی بیزارم چون خداوند هیچ انسانی را تنها نیافریده است

    از تنهایی بیزارم چون خداوندتو را برایم فرستاد تا تنها نباشم

    از تنهایی بیزارم چون هر وقت در تنهایی گریه می کنم دستان مهربانت را برای پاک کردن اشک هایم کم میاورم

    از تنهایی بیزارم چون شیرین ترین لحظاتم با تو بودن است

    از تنهایی بیزارم چون مرداب مرده ی تنم با آفتاب نگاه تو جان میگیرد

    از تنهایی بیزارم چون کویر خشک لبانم عطش باران محبت لبانت را دارد

    از تنهایی بیزارم چون به قداست شانه هایت ایمان دارم.

    از تنهایی بیزارم چون تمام واژه های شعرم با تو بودن را فریاد میزند.

    از تنهایی بیزارم چون هیچگاه تنهایی را درک نکرده ام

    همیشه… همه جا… در هر حال… حضورت را در قلبم حس کرده ام پس بگذار با تو باشم

    و عاشقانه در آغوش پر مهر تو بمیرم تا همیشه ماندگار باشم. پس تنهایم نگذار…

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:تنهایی,گریه,مهربانی,بیزار,تجربه,تلخ,شیرین,قلب,احساس,عاشقانه,اغوش,
  • امتحان عشق

    امتحان عشق...
    در جلسه ی امتحان عشق
    من مانده ام و یک برگه ی سفید!
    یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی...
    درد و دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!
    در این سکوت بغض الود
    قطره کوچکی. هوس سرسره بازی میکند!
    و برگه ی سفیدم عاشقانه قطره را در اغوش می کشد!
    عشق تو نوشتنی نیست!
    در برگه ام کنار ان قطره یک قلب میکشم.
    وقت تمام است.
    برگه ها بالا......

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 5 آبان 1391برچسب:دلنوشته,زیبا,جالب,خواندنی,شعر,عشق,قطره,جلسه,امتحان,تنهایی,دلتنگی,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    سهم.....

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا