یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

کودکی .................

بر درخت اقاقیا تكیه می‌دهی
و برگها می ریزند
برگها كوچك و زرد پناهت می‌دهند
ابرها می آیند و تو بارانها را خواهی دید
و پنجره هایی كه هر روز با حجم تنهـایی آدم
شكلی دوباره می گیرند
با شانه‌های خمیده تكیه می‌دهی و نگاه می‌كنی
صدای تابی كه آرام، می‌آید و می‌رود
می‌آید و می‌رود...........
كودكی تاب خورده است و رفته است
با گیسوانی لرزان در باد....و تو
تو هنوز نگاه می‌كنـی به رد گامهایی كه بر شن‌ها دویده اند
بر شن‌ها می‌دوی امَا،امَا كودكی باز نمی گردد!!!
بر درخت اقاقیا برگی نمانده است !!!!!

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:درخت,اقاقیا,گام,نگاه,حجم,تنهایی,کودکی,شن,شانهمخمیده,باران,
  • سكوتهاي مٌسري

    نميدانم
    جز اينكه من همه خواهشم تويي
    شاديم تويي
    مهر كلامت جاريست
    گرم گرم
    اما هزاران قند هم كه حل كني
    جان حرفهاي تو تلخ است
    دلتنگ كدام خاطره اي؟
    به راه كدام آمدني نشسته اي؟
    كه هر بار مرا به كلامي ميتكاني؟
    مگر قلب من كفاف تو را نميدهد؟
    ميترسم
    سكوتهايت مسري باشند.
    به تمام وقتهاي بودنت
    ميترسم
    كه با هر بار خط انگشت من بر غبار گذشته ات
    بروي و تا مدتها كنار تنهاييت ساكت بنشيني
    تمام آغوشم را آورده ام و بوسه هايم را
    باورشان نداري؟
    وقتي به خانمان رفتيم
    صندوقچه ات را بياور
    بگذار در همان اطاقي كه گفتي
    هيچ محرمي ندارد
    من اما
    دست خالي مي آيم
    ميخواهم روي طاقچه اينبار همه چيز را نگه دارم
    از هر چه قفل است بيزارم
    از هرچه پنهاني كه درد دارد
    تمام زواياي اين گذشته
    هزاران تو در توي صندوقچه هاييست
    كه بوي كهنگيش آزارم ميدهد
    من بر طاق چيدمانمان
    آفتاب را ميگذارم
    و تنگي آب
    روشنايي و مهر
    قرآن و حديث دو حلقه
    به خلوتم تو هميشه راه داري
    آخر تو محرمتر از جاني
    مينشانمت و برايت از شبهايي ميگويم
    كه اگر مهتاب ندارد
    كه اگر ستاره ندارد
    اما عاشقانه مي ماند

    javahermarket

    من به دنبال كسي مي گردم كه...

    من به دنبال کسی می گردم که دلش چون یاس است

    چشم هایش به صفای گل سرخ

    دستهایش پلی از احساس است

    من به دنبال کسی می گردم که سرانجام نگاهش آبیست

    سینه اش داغ شقایق دارد

    آسمان دل او مهتابیست

    من به دنبال کسی می گردم در قنوت چشم های غم زده

    در حریر خاطرات کودکی

    در سکوتی سربی ماتم زده

    من دنبال کسی می گردم در غروب غربت آینه ها

    درطلسم غصه های شاپرک

    در تمام عقده ها و کینه ها

    من به دنبال کسی می گردم عاشق بال کبوتر باشد

    دستهای او چنان پروانه ای

    روی گلهای معطر باشد

    من به دنبال کسی می گردم موج در دریای عمرش بی قرار

    اشکها در چشم او چون آینه

    عشق او تنها عبور از انتظار

    javahermarket

    خدایا...

    خدايا فقط تو را مي خواهم.....باور کرده ام که فقط تويي سنگ صبور حرف هايم
    مي ترسم از اينکه بگم دوسش دارم...اون نمي دونه که با دل من چه کرده...نمي دونه که دلي رو اسير خودش کرده
    هنوز در باورم نيست که دل به اون دادم و اون شده همه هستي ام
    روز هاي اول آشنايي را بياد مياورم آمدنش زيبا بود ...آنقدر زيبا حرف مي زد که به راحتي دل به او باختم و او شد اولين عشقم در زندگي
    بارالها گويي تو تمام زيبايي هاي عالم را در چهره و کلام او نهاده بودي
    واين گونه مرا اسير او کردي و دل کندن از او شد برايم محال و داشتنش بزرگترين ارزويم در زندگي
    حالا که عاشقش شدم تو بگو چه کنم که تنهايم نگذارد....خدايا امشب به تو مي گويم چون تو تنها مونس تنهايي هايم هستي..
    چگونه بگويم بدون او مي ميرم....او رفته و در باورم نيست نبودنش...
    خود خوب مي دانم او مرا کودکي فرض کرد که نمي داند عشق چيست و براي عاشقي حرمتي قائل نمي باشد
    مرا به بازي گرفت يا شايد....نمي دانم.....دگر هيچ نمي داني.. اعتراف مي کنم نفسم به بودن او وابسته است
    بعد رفتن او دگر اين نفس را هم نمي خواهم....حال تو بگو چه کنم ؟
    بار خدايا دوست دارم مرا بفهمد حتي براي يه لحظه

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:خدایا,دلتنگی,کودکی,باور,عاشقی,تنها,خدا,چهره,عشق,سنگ صبور,مونس تنهایی,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    کودکی .................

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا