یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

نمی دانم از چه بگویم......

نمی دانم از چه بگویم از احساسم به تو که روزی آمد و خانه ی دلم را پر کرد؟؟


یا از روزی که دریافتم دل دیگری را می پرستی؟؟


یا از آرزو های پرپر شده ای که با چشم خود دیدم...نه!!


بگذار از آسمان بی ستاره ام بگویم ...


از سیاهی شب ....


که لحظه به لحظه بیشتر تنهاییم را به رخم می کشد ..نه!!


بگذار بگویم که هنوزم آرزویم هستی.....

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:ارزو,هنوز,ستاره,چشم,خانه,دل,سیاه,تنها,
  • معنای لطیف عشق را فهمیدم

    گفتی که به احترام دل باران شو باران شدم وبه روی گل تابیدم

    گفتی که ببوس روی نیلوفر ازعشق تو گونه های او بوسیدم

    گفتی که ستاره شو دلی روشن کن من هم چو گل ستاره هاتابیدم

    گفتی که برای باغ دل پیچک باش بریاسمن نگاه تو پیچیدم

    گفتی که برای لحظه ای دریا شو دریاشدم وتو را به ساحل دیدم

    گفتی که بیا ولحظه ای مجنون باش مجنون شدم وز دوریت نالیدم

    گفتی که شکوفه کن به فصل پاییز گل دادم وبا ترنمت روییدم

    گفتی که بیا واز وفایت بگذر از لهجه بی وفاییت رنجیدم

    گفتم که بهانه ات برایم کافیست معنای لطیف عشق را فهمیدم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:لطیف,زیبا,بهانه,لهجه,بی وفا,یاسمن,ستاره,گل,نیلوفر,شکوفه,ترنم,عشق,
  • خوش اومدی

    من تو رو از پری دریا گرفتم
    تو رو از عطر خوش گلها گرفتم
    در جواب اون همه دعا و خواهش
    هدیه ای هستی که از خدا گرفتم
    ای همه شیرینی رویا . تو رو من
    از نسیم اونور ابرا گرفتم
    باغ از تو شد ویرانه دل
    روز تولد تو ستاره ها دمیدن
    پرستوهای عاشق به خونشون رسیدن
    روز تولد تو بخت من از راه رسید
    نیمه جونی . جون گرفت . تشنه . به دریا رسید
    تکرار حرفای منی مثل سرود زندگی
    عشقت شده برای من . بود و نبود زندگی
    غم ندارم . غم ندارم. غصه و ماتم ندارم
    با عشق تو . تو زندگی دیگه چیزی کم ندارم
    ای همه آرامش من . بانی آسایش من
    به غیر از عشق پاک تو . تو سینه محرم ندارم
    خوش آمدی به خانه دل
    خوش آمدی . خوش آمدی
    باغ از تو شد ویرانه دل
    خوش آمدی . خوش آمدی
    خوش آمدی...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:خوش اومدی,ارامش,عشق,خانه,ماتم,ستاره,سرود,زندگی,ستاره,عشق,تشنه,سینه,محرم,ویرانه,,
  • به تو...

    به تو دست‌می‌سايم و جهان را درمی‌يابم،
    به تو می‌انديشم
    و زمان را لمس‌می‌کنم
    معلق و بی‌انتها
    عريان.


    می‌وزم، می‌بارم، می‌تابم.
    آسمان‌ام
    ستاره‌گان و زمين،
    و گندم عطر آگینی که دانه می بندد
    رقصان
    در جانِ سبزِ خويش.
    از تو عبورمی‌کنم
    چنان که تُندری از شب.ــ
    می‌درخشم
    و فرومی‌ريزم

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:عبور,تندر,دانه,ستاره,زمین,عطراگین,دانه,بی انتها,لمس,اندیشه,عریان,,
  • یک سبد ستاره چیده ام برای تو

    من همان شبان عاشقم

    سینه چاک و ساکت و غریب

    بی تکلّف و رها

    در خراب دشتهای دور

    ساده و صبور

    یک سبد ستاره چیده ام برای تو

    یک سبد ستاره

    کوزه ای پُر آب

    دسته ای گل از نگاه آفتاب

    یک رَدا برای شانه های مهربان تو!

    در شبان سرد

    چارُقی برای گامهای پُر توان تو

    در هجوم درد...

    من همان بلال الکنم ، در تلفظ تو ناتوان

    وای از این عتاب! آه....

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:سبد,ستاره,شانه,مهربان,افتاب,نگاه,ساده,صبور,ساکت,غریب,کوزه,ستاره,رها,
  • آسمان جای قشنگیست . از آن زیباتر....

    آسمان جای قشنگیست
    پریدن زیباست
    و از آن زیباتر
    حس زنجیر شدن
    در قفس چشم شماست
    آسمان آبی نیست
    نرسد دست ستاره
    به زمین
    نخورد هور
    زاندیشه ی کارون آبی
    نکشد ماه
    سر انگشت ندامت به درخت
    شور پرواز زاندیشه ی سيمرغ رفته
    تا که انگشتری باد
    به دست تو نشست
    ماه وخورشید و ستاره . سيمرغ
    وسعت چشم ترا
    هلهله کردند زشوق
    آسمان جای قشنگیست
    ولی زیباتر
    نم بارانی چشمان چمن گونه ی توست

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:اسمان,ستاره,شعر,زیبا,ناب,دلنوشته,سیمرغ,شوق,اندیشه,کارون,انگشتر,زیبا,زنجیر,قفس,
  • سلام خوب من

    سلام خوب من
    گاهی برای بودن باید رفت
    گاهی برای ماندن باید رفت
    گاهی برای جاودانه ماندن یادمان باید رفت
    گاهی برای احترام به تمام خاطراتت خوب گذشته باید رفت
    گاهی باید رفت تا ماند و زندگی کرد در خلوتی به نام خاطرات دوست
    گاهی باید دور دست بود تا مقدس ماند
    گاهی باید دور بود تا نشکست
    گاهی باید خاموش ماند تا نور بارید
    گاهی باید نور را پنهان کرد تا باقی بمانی
    حالا میان این رفتن و این ماندن

    من میروم
    تا باقی بمانم...شاید در خاطر کسی
    یا در نور کوچکی از دل تنها و بی کسی

    و چه خوب است که گذشته های نه چندان دور خط
    که
    نور بود اگر چه عبور
    که عبور نیز
    جزیی از همین گذشته و نور
    حالا نه دلتنگ ..نه بی قرار
    که آسمان نیز سرشار است از هزاران ستاره بر هر مدار
    که دیگران برجای خود استوار
    و ما نیز در دلها ماندگار
    گاهی برای بودن باید رفت خوب من
    گاهی برای دوست داشتن باید سوخت خوب من

    javahermarket

    هــــــــزاران

    ماه را دوست ندارم
    و تو ميخواستي ماه دنياي من باشي
    هرشب كه از پس ابرها مي ايد
    به پشت پنجره
    هزاران نگاه مشتاق
    هزاران دعا
    هزاران ذكر
    هزاران اشك
    هزاران اه
    هزاران انتظار
    هزاران قرار
    هزاران هزار اتفاق
    چشم به راه اويند
    اما
    من ستاره اي را دوست دارم
    كه شريك هيچ نگاهي نباشد
    كه از مستي اين همه اشتياق سرگردان در سير خود نچرخد
    ماه
    هرشب كه ميرود در سحرگاه
    نويد بازگشتش را ميدهد
    اما
    چه تضميني ست
    كه در پشت پنجره
    ان نگاه مانده باشد؟
    نه...
    دلزده ام
    از افسونگري و دلربايي
    من ستاره اي دور ميخواهم
    كه نگاهش هرزه گرد نباشد...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:دلنوشته,دلربا,نگاه,هرزه,تضمین,پنجره,سحرگاه,ستاره,شریک,دعا,ذکر,انتظار,اشک,اتفاق,مشتاق,ابر,,
  • چقدر اين روزها آرام و شادم

    برگشته است
    دوروز گذشته در باوري شيرين گذشته است
    دوروز است كه با هميم
    و در كنار هم
    گشتيم تمام فرصت روز و شب را
    دلتنگ جاهايي بود
    دلتنگ وقتهايي
    آدمهايي
    كفشهاي شادي را پوشيديم
    دست در دست هم
    به خانه قديمي سرزديم
    و به كوچه باغ
    ..
    خنديديم و بسيار قدم زديم
    لي لي زمان را روي تمام روزهاي انتظار خط زنيم
    شب
    سربربالين هم
    ستاره هارا شمرديم
    و خنده ها را چيديم
    حرفها را
    خاطره ها را
    دوري و دلتنگي ها را
    چمدانش هنوز گوشه اطاق من است
    دوباره عازم است
    و چقدر خوشحالم كه آمد
    ديگر حجم اين دلتنگي درون سينه ام نمي گنجيد
    چقدر اين روزها آرام و شادم
    تو برگشته اي و تمام دلتنگي هاي من به ناكجا رفته است
    ...
    ...
    از نوشته ها گفتيم
    از دوستان
    از تمام شعرهايي كه براي هم گفتيم
    از تمام لايكهايي كه پاي نوشته هايمان زديم
    دستهاي هم را فشرديم
    و آهنگ هميشگي را گذاشتيم
    كنارهم نوشيديم و خوانديم
    و لحظه هاي خوشبوي با هم بودن را سير
    بوييديم...

    javahermarket

    سكوتهاي مٌسري

    نميدانم
    جز اينكه من همه خواهشم تويي
    شاديم تويي
    مهر كلامت جاريست
    گرم گرم
    اما هزاران قند هم كه حل كني
    جان حرفهاي تو تلخ است
    دلتنگ كدام خاطره اي؟
    به راه كدام آمدني نشسته اي؟
    كه هر بار مرا به كلامي ميتكاني؟
    مگر قلب من كفاف تو را نميدهد؟
    ميترسم
    سكوتهايت مسري باشند.
    به تمام وقتهاي بودنت
    ميترسم
    كه با هر بار خط انگشت من بر غبار گذشته ات
    بروي و تا مدتها كنار تنهاييت ساكت بنشيني
    تمام آغوشم را آورده ام و بوسه هايم را
    باورشان نداري؟
    وقتي به خانمان رفتيم
    صندوقچه ات را بياور
    بگذار در همان اطاقي كه گفتي
    هيچ محرمي ندارد
    من اما
    دست خالي مي آيم
    ميخواهم روي طاقچه اينبار همه چيز را نگه دارم
    از هر چه قفل است بيزارم
    از هرچه پنهاني كه درد دارد
    تمام زواياي اين گذشته
    هزاران تو در توي صندوقچه هاييست
    كه بوي كهنگيش آزارم ميدهد
    من بر طاق چيدمانمان
    آفتاب را ميگذارم
    و تنگي آب
    روشنايي و مهر
    قرآن و حديث دو حلقه
    به خلوتم تو هميشه راه داري
    آخر تو محرمتر از جاني
    مينشانمت و برايت از شبهايي ميگويم
    كه اگر مهتاب ندارد
    كه اگر ستاره ندارد
    اما عاشقانه مي ماند

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    نمی دانم از چه بگویم......

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا