یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

خوش اومدی

من تو رو از پری دریا گرفتم
تو رو از عطر خوش گلها گرفتم
در جواب اون همه دعا و خواهش
هدیه ای هستی که از خدا گرفتم
ای همه شیرینی رویا . تو رو من
از نسیم اونور ابرا گرفتم
باغ از تو شد ویرانه دل
روز تولد تو ستاره ها دمیدن
پرستوهای عاشق به خونشون رسیدن
روز تولد تو بخت من از راه رسید
نیمه جونی . جون گرفت . تشنه . به دریا رسید
تکرار حرفای منی مثل سرود زندگی
عشقت شده برای من . بود و نبود زندگی
غم ندارم . غم ندارم. غصه و ماتم ندارم
با عشق تو . تو زندگی دیگه چیزی کم ندارم
ای همه آرامش من . بانی آسایش من
به غیر از عشق پاک تو . تو سینه محرم ندارم
خوش آمدی به خانه دل
خوش آمدی . خوش آمدی
باغ از تو شد ویرانه دل
خوش آمدی . خوش آمدی
خوش آمدی...

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:خوش اومدی,ارامش,عشق,خانه,ماتم,ستاره,سرود,زندگی,ستاره,عشق,تشنه,سینه,محرم,ویرانه,,
  • سربازآمریکایی

    ر ما خواهد بود.ما فقط مسئوول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را بر هم بزند. بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش کنى ،دراین هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.

    چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه
    سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.
    پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای شناسایی جسد پسرشان به پزشکی قانونی مراجعه کردند.
    با دیدن جسد؛ قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد.
    پسر آنها یک دست و پا نداشت !

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 19 آبان 1391برچسب:داستان,پسر امریکایی,قلب,پدر,مادر,پسر,اطلاع,سانحه,ارامش,تلفن,بهتر,فراموش,
  • بازم شبهام تنهاییه

    سکوتم را به کله باری از غصه به دست با می سپارم

    تا با سرعتی از مهر به سوی خد بروند

    و بگوییند ان نیم نگاهت هم را دیگر نمی خواهم

    ولی گاه به این می نگرم که بدون حضورش هیچم و پوچم

    ولی ای ای فرشته ی انصاف

    .

    .

    .

    حق این نبود

    تمام احساسم را ازت می خواهم

    از تو که برای امتحان شرط عاشقی می کذاری و خود ما را به مرحله ی امتحان می گذاری

    من که دگر توان ندارم

    پایان راه منو تو

    تو با دیگری

    منم با

    .

    .

    .

    .

    یادت سر می کنم بس

    خدانگهدار فرشته ام

    این اشک ها را واسته ی خوش بختیت میکنم نزد خدا

    و به حرمت خیانت می خواهم که خیانتی نبینی

    پشت را می خواه نگاه نکنی

    گولوله های اشک روی زمین دیدن ندارد

    خوهاشا نگاه نکن

    به حرمت ان عشق اسمانیمان که

    حرمت شکنی کردی با گردن بند خیانت رفتی

    خواهش میکنم نگاه نکن

    ممکن است این احساس من پیر مانع خوش بختیت شود

    تو می سپارم به خدا

    به حرمت همان خدا می خواهم که در صلح ارامش

    روزات را سپری کنی

    .

    .

    برو فرشته ام

    نبودنت با بودنت برای من فرقی ندارد

    برو

    شاید نباشی ولی همان قدر در قلبمی

    عشقه من

    زندگی را همچون کودکی برایت تشبیه می کنم

    که به ان کودک برای کار خوبش

    کاکائو هدیه گرفته بود

    هدیه ی سوی خدای حالا دگر دارد می رود

    درست بود از سوی خدا بود

    ولی من لایق نبودم

    من بودم که خیانت کردم

    حالا دگر اب پاکی ریختم کاری کردم

    که بروی فکر نکنی همدمی هم بود

    از اینکه دگر به یادم نباشی راضی ام

    مثل همان روزی که قولش را دادی

    .

    خیانت.صلح.ارامش.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:توان,پایان,عاشقانه,زیبا,امتحان,خدانگهدار,فرشته,حرمت,خیانت,صلح,ارامش,فروشگاه,,
  • تقدیم به

    مادر دوستت دارم وتا ابد به تو محتاجم

    تا ابد دوستت دارم وبه تو محتاجم

    و همین لحظه این قدر اشک برای ریختن دارم که موهایت تر شود

    خودم را از تو دور کرده ام ، با این وجود توجه وعشق تو هنوز در دلم برپاست

    تو مامن و سرپناه من هستی

    که مرا از گزندها و آسیب ها حفظ می کنی

    من از دیوارها می گذرم و پرواز می کنم

    و تمام کارهایی را که باید ، انجام می دهم تا در پناه تو باشم

    شاید من یاغی وسرکش باشم

    اما می دانم حتی زمینی که بر روی آن ایستاده ام از عشق تو سرشار است

    من منتظر لبخند درخشان و پر غرور تو هستم ، مادر

    لبخندی که هر گره ای را باز می کند

    برای تمام لحظاتی که به خاطر من رنج کشیده ای متاسفم

    اما بعد از طوفان های کوچک

    این آرامش است که پا برجا خواهد ماند.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:یاغی,سرکش,سرشار,عشق,غرور,مادر,لبخند,رنج,گزند,اسیب,ارامش,طوفان,دیوار,پرواز,
  • بيا از غم شكايت كن

    بيا از غم شكايت كن
    كه من هم درد تو هستم
    بيا شكوه از دل كن
    كه من نازك دلي خستم
    ..به توست خطاب من
    نازنينم:
    دلگير مباش
    از رفتنش
    از ماندنت
    از دردهايت
    هزاران بار مدارا را نواختم
    و بسيار گريستم..
    ميداني
    مراهم ببخش
    نميداني گاه كه عاشق ميشوم
    از خودم دلگير ميشوم
    گاه اگر از تو چيزي فراي بودنت و همراهيت ميخواهم
    مرا ببخش
    عاشق خودخواه است
    خاصيتش اين است
    نيازمند است
    دلم ميخواهد چون هوايي تازه برايت باشم
    بيايي نفس تازه كني
    آرامشي برگيري
    دوست دارم بداني كه تا چه حد براي دلت و براي دلم
    براي سكوت و دلتنگي هايش
    براي تمام دردهايش
    براي همه اين تنهايي
    .....
    واژه دوستت دارم را
    نواختم.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:دلنوشته,عاشقانه,زیبا,عاشق,فراموش,نیازمند,نفس,تازه,خودخواه,دل,ارامش,دلتنگی,سکوت,ببخش,,
  • اینجا عشق است

    تو

    چقدر محتاج حضور اویی

    تا باشد و آغوش مهربانش را برای تو باز کند

    و آواره ترین آواره شهر را به پناه آغوش گرمش امان دهد

    آنگاه تا فراز این زمین اوج گیری و به معراج عشق روی.

    چقدر جای آن آغوشی که در آن رنگ همه تفاوت ها پاک است

    خالی ست.

    آغوشی که برایت نیازی باشد

    برای خواستن.

    آنگونه که تو او را میپنداری

    و آنگونه که او تو را دوست میدارد.

    آنگونه که تو او را معنی می دهی

    و آنگونه که او تو را بودن میدهد.

    دیگر من و تو نیست .

    دیگر یک چیز هست.

    یک چیز..

    اینجا کدامیک برای دیگری آرامش بخش است؟

    تو برای او یا او برای تو ؟

    تو پناه او هستی یا او در پناه تو؟

    تو عاشق اویی یا او عاشقت؟

    تو بزرگتری یا او؟

    نه دیگر اینها نیست

    اینجا یک پارچگی است .

    اینجا عشق است.

    اینجا ایمان به هستی ست.

    اینجا آرامشی است برای حضور تو .

    آه که چگونه میتوان نبودش را تحمل کرد...

    چگونه ميتوانم نبودنت را تاب بياورم

    بي تو بودن سخت است

    "سخت نازنينم"

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:دلنوشته,نازنین,زیبا,شعر,ناب,ارامش,عاشق,ایمان,هستی,سخت,تحمل,
  • روي ديوار خانه را سفيد كرده ام

    تو
    از غروب اين روزهاي پر مشغله
    نزديكتري به من
    من
    اين دل را براي تو خواندم
    و از پله هاي بيمارستان
    جانم را به خواندن قلب تو آوردم
    دست به سينه ات نهادم
    هزاران بار آرامشم را گرفتم و آرام باش را بر تو خواندم
    آنچه از خطوط گريه هاي تو پيداست
    به چشمهاي من پيداست
    روي ديوار خانه را
    سفيد كرده ام از دلتنگي
    و هيچ قابي به خنده هاي من از تو دل نمي بندد
    اينجا
    هميشه براي نبودنت
    جاي خالي گذاشته ام
    دلم گرفته
    به دستهاي توهم اعتباري نيست
    نه آنكه
    نااهل باشد
    اما
    به اكنون من از تو
    پاي بودن نيست...
    گرمتر...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:اعتبار,دلم گرفته,دلنوشته,شعر,زیبا,دلتنگی,بیمارستان,ارامش,سینه,غروب,خطوط,گریه,قلب,
  • دلم را شکستی و رفتی ….

    دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….
    همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد…
    انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم
    این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم، کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….
    دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ، تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….
    فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….
    دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم، تا کی باید برای این و آن بمیرم؟
    در حسرت یک لحظه آرامشم ، دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم…
    تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ، هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی
    گرچه از همان روز اول میخواستمت ، گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ، اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟

     

    javahermarket

    داستان دو خلبان

    دو خلبان نابينا که هر دو عينک‌هاي تيره به چشم داشتند، در کنار ساير خدمه پرواز به سمت هواپيما آمدند، در حالي که يکي از آن‌ها عصايي سفيد در دست داشت و ديگري به کمک يک سگ راهنما حرکت مي‌کرد. زماني که دو خلبان وارد هواپيما شدند، صداي خنده ناگهاني مسافران فضا را پر کرد. اما در کمال تعجب دو خلبان به سمت کابين پرواز رفته و پس از معرفي خود و خدمه پرواز، اعلام مسير و ساعت فرود هواپيما، از مسافران خواستند کمربندهاي خود را ببندند. در همين حال، زمزمه‌هاي توام با ترس و خنده در ميان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، يک نفر از راه برسد و اعلام کند اين ماجرا فقط يک شوخي يا چيزي شبيه دوربين مخفي بوده است. اما در کمال تعجب و ترس آنها، هواپيما شروع به حرکت روي باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده مي‌شد چرا که مي‌ديدند هواپيما با سرعت به سوي درياچه کوچکي که در انتهاي باند قرار دارد، مي‌رود. هواپيما همچنان به مسير خود ادامه مي‌داد و چرخ‌هاي آن به لبه درياچه رسيده بود که مسافران از ترس شروع به جيغ و فرياد کردند. اما در اين لحظه هواپيما ناگهان از زمين برخاست و سپس همه چيز آرام آرام به حالت عادي بازگشته و آرامش در ميان مسافران برقرار شد. در همين هنگام در کابين خلبان، يکي از خلبانان به ديگري گفت: يکي از همين روزها بالاخره مسافرها چند ثانيه ديرتر شروع به جيغ زدن مي‌کنند و اون‌وقت کار همه‌مون تمومه ...!!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:عصا,سفید,ارامش,مسافر,جیغ,هواپیما,ترس,خلبان,نابینا,کمربند,خنده,ترس,تعجب,دوربین,مخفی,,
  • بدون عنوان

    کی به ساحل آرامشم می رسانی!
    آن هنگام
    که مرغان ماهیخوار
    تنها آرزویشان
    دیدن ماهی افتاده بر آبی ست!
    من...
    آرزویم
    رسیدن به ساحل و جان سپردن هایم روی شن های خواهش دستان توست!!
    آنگاه...
    تو میتوانی
    جسم بی جانم را به بیکرانی دریا بسپاری
    شاید
    مرغان ماهیخوار به آرزویشان رسیدند...!!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:ارزو,مرغ,ساحل,جان,ارامش,بیکران,رسیدت,سپردن,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    خوش اومدی

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا