یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

گم می کنی ...

گم می کنی در خاطرت ، بود و نبودم را . . .

یک شب بیا مهتاب و روشن کن حدودم را

شبهای مالامال ِ از فقر و رکودم را . . .

یک شب ، بیا سیلی بزن بر صورت مرداب

باخود ببر تا سینه ی امواج ، رودم را . . .

آشفته می پیچد خیالت در سرم امشب

گم می کنی درخاطرت ، بودو نبودم را . . .

فکرت شبیخون می زند ، در خواب و بیداری

از هم جدا می سازد ارکان وجودم را

افسرده ام ، یخ زد دلم در زیر خاکستر

با یک نگاهت تازه کن رنگ کبودم را . . .

فواره ای افتاده ام در دام خاموشی . . .

با بوسه ات ، آتش بزن میل صعودم را . . .

یک شب بیاور کل ِ گرمای وجودت ر ا . . .

با یک بغل نرگس ، مهیا کن فرودم را . . .

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:نگاه,فواره,یخ,خاکستر,خاموش,بوسه,تازه,صعود,سیلی,سینه,امواج,مرداب,فقر,مهتاب,
  • چگونه با تو سخن بگويم ..

    چگونه با تو سخن بگويم ..

    نمي دانم …

    لحظه هايي است همه اش لذت مهر


    گويا كه دير زماني است كه بانوازش پر مهر دستان لطيف مهربانت

    شاخه هاي ذهنم تازه جوانه زده است.

    سر از خاك بلندكرده است

    و از آن همه رنج و دشواري و عذاب بي كسي و غم تنهايي ،

    كه همه چون دستان پليد گوري آن را در بر گرفته بودند

    و هردم در بستر ساكت و سياه و خشن خاك ميخواباندند ،

    سر بركشيده

    و تمام آن تار و پود پوچي و سياهي ظلمت تباهي يك عمر دررنج و عذاب سوختن
    را

    پاك دريده است.

    ديدگانم را به سوي آبي بيكران آسمان گشوده اي.

    آن دستان بي جان و ضعيفي را كه تنها براي بودن و ماندن مي خراميد را

    رها كرده اي

    و اينك آزاد

    بر آمده بسوي تو

    براي نياز...

    براي عشق ...

    براي سلام...

    باغ جان من رنگ تازه اي گرفته است.

    ديگر آن پاييز شوم خاطرات گذشته و سياهي تنهايي و زندان بودن راضي ام نمي
    كند. .

    برايم رنگ پوچي گرفته اند.

    اينك


    مي جويم …..


    javahermarket

    بيا از غم شكايت كن

    بيا از غم شكايت كن
    كه من هم درد تو هستم
    بيا شكوه از دل كن
    كه من نازك دلي خستم
    ..به توست خطاب من
    نازنينم:
    دلگير مباش
    از رفتنش
    از ماندنت
    از دردهايت
    هزاران بار مدارا را نواختم
    و بسيار گريستم..
    ميداني
    مراهم ببخش
    نميداني گاه كه عاشق ميشوم
    از خودم دلگير ميشوم
    گاه اگر از تو چيزي فراي بودنت و همراهيت ميخواهم
    مرا ببخش
    عاشق خودخواه است
    خاصيتش اين است
    نيازمند است
    دلم ميخواهد چون هوايي تازه برايت باشم
    بيايي نفس تازه كني
    آرامشي برگيري
    دوست دارم بداني كه تا چه حد براي دلت و براي دلم
    براي سكوت و دلتنگي هايش
    براي تمام دردهايش
    براي همه اين تنهايي
    .....
    واژه دوستت دارم را
    نواختم.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:دلنوشته,عاشقانه,زیبا,عاشق,فراموش,نیازمند,نفس,تازه,خودخواه,دل,ارامش,دلتنگی,سکوت,ببخش,,
  • شاید بشنود دیوار

    الا ای آنکه خواب از چشمها بردی
    تو را آرامش شب ها گوارایت
    نهال خنده مهمان لبانت
    تو ای با مذهب عشاق بیگانه
    برایت عاشقی را آرزو دارم

    الا ای آنکه گریاندی مرا تا صبح
    برای تو ، هزار و یک شب آرام و پر لبخند ر ا
    من آرزو دارم

    تو را ای آرزویت ، قفل بر لب ها
    برای تو ، کلید فهم معنای تفاهم
    آرزو دارم

    تو ای با عشق بیگانه
    اگر روزی بخوانی رمز بال شاپرک ها را
    تو می فهمی ، که مرگ مهربانی ،
    آخر دنیاست

    اگر حزن نوای بلبلی را در قفس احساس میکردی
    دگر آواز شاد بلبلان را در قفس، باور نمی کردی

    اگر ناز نگاه آهوان دشت می دیدی
    تفنگت را شکسته ، مهربانی پیشه می کردی

    چه لذت صید مرغان رها در پهنه آبی؟
    اگر معنای آزادی ، به یاد آری

    نم چشمان آن آزرده دل را گر تو می دیدی
    نمازت را ادای تازه میکردی

    نمی دانم دگر باید چه می گفتم
    به در گفتم، تمام آنچه در دل بود
    بدان امید
    شاید بشنود دیوار

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 18 مهر 1391برچسب:کید,دیوار,ازرده,شاید,تازه,پهنه,احساس,قفس,باور,بلبل,تفاهم,بیگانه,لب,مهربانی,,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    گم می کنی ...

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا