یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

حالا هر چی که باشه

من دلم دوست نداره ، که هیشکی عاشقت بشه

تو واسه اش گریه کنی ، همدم هق هق ات بشه



من دلم خیلی میخواد ، هیشکی بهت زل نزنه

دلم آروم میگره ، وقتی حواست به منه



حالا هر چی که باشه ، اسم تو مشق شبمه

جمله ی دوستت دارم ، همیشه روی لبمه



من چشام دوس ندارن ، فاصله بینمون باشه

من ازت دور بمونم ، شب توی آسمون باشه



من چشام دوس ندارن ، چشماتُ غمگین ببینن

تو رو پیدا نکنن ، سایه اتو سنگین ببینن



حالا هر چی که باشه ، اسم تو مشق شبمه

جمله ی دوستت دارم ، همیشه روی لبمه

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:اسمان,چشم,لب,مشق,غمگین,سنگین,شعر,زیبا,
  • معادلات ریاضی پاسخ نمیدهد....!!!

    در این زمانۀ بی اعتبار
    که بزرگی را به متر مربع حساب میکنند
    و ملاک زیبایی
    نگاههای هر چه عمیقتر است

    وقتی لبهای به خنده باز نشده هنوز
    پای جرعه ای شراب
    به لرزۀ بغض می رقصند
    در این هنگامۀ دروغهای راست برای بقا !
    در آن پیچ و تاب های زمان گمشده در خویش
    و در پس تیک تاک ساعتی که میلش به خواب ، بیشتر از گذشتن است

    من گاهی عمیق عمیق فکر میکنم
    کاش در عهد دایناسورها می زیستم
    و دلیل این همه ... را
    نا برابری توجیه میکرد
    ... و معادلات ریاضی پاسخ نمی داد بی وزنی این همه ناعاشقانه ها را

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:ساعت,ریاضی,معادله,ساعت,لب,خنده,عمیق,جرعه,شراب,
  • راز گل شقایق

    شقایق گفت با خنده نه تبدارم، نه بیمارم
    گر سرخم، چنان آتش حدیث دیگری دارم
    گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
    نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
    یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
    و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
    و من بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
    ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
    عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
    ز آنچه زیر لب می گفت شنیدم، سخت شیدا بود
    نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
    افتاده بود اما طبیبان گفته بودندش
    گر یک شاخه گل آرد از آن نوعی که من بودم
    بگیرند ریشه اش را و بسوزانند
    شود مرهم برای دلبرش آندم شفا یابد
    چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را
    بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده
    و یک دم هم نیاسوده
    که افتاد چشم او ناگه به روی من
    بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من
    ه آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و
    به ره افتاد و او می رفت و من در دست او بودم
    و او هر لحظه سر را رو به بالاها
    تشکر می کرد پس از چندی
    هوا چون کوره آتش زمین می سوخت
    و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
    به لب هایی که تاول داشت گفت: اما چه باید کرد؟
    در این صحرا که آبی نیست
    به جانم هیچ تابی نیست
    اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
    برای دلبرم هرگز دوایی نیست
    و از این گل که جایی نیست
    خودش هم تشنه بود اما
    نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
    من در دست او بودم و حالا من تمام هست او بودم
    دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟
    نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟
    دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
    که ناگه روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر او کم شد
    دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد، آنگه
    مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
    نشست و سینه را با سنگ خارایی
    ز هم بشکافت! ز هم بشکافت!
    اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
    زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
    و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد
    نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را
    به من می داد و بر لب های او فریاد
    بمان ای گل که تو تاج سرم هستی
    دوای دلبرم هستی بمان ای گل
    و من ماندم نشان عشق و شیدایی
    و با این رنگ و زیبایی
    و نام من شقایق شد
    گل همیشه عاشق شد

    javahermarket

    عشق یعنی یه پلاک که زده بیرون از دل خاک

    عشق يعني يه پلاك كه زده بيرون از دل خاك

    عشق يعني يه شهيد با لبهاي تشنه سينه چاك

    من از اهالي ديار عشقم من از قبيله و تبار عشقم

    هنوزم از دم امام امت هلاك عشق و بي قرار عشقم

    عشق يعني يه پلاك كه زده بيرون از دل خاك

    عشق يعني يه شهيد با لبهاي تشنه سينه چاك

    منم كه جا موندم از شهادت به حق قرآن و حق عترت

    اميد من اينه كه با ولايت چه رونقي شده به كار عشقم

    عشق يعني يه جوون يه جوون بي نام و نشون

    عشق يعني يه نماز با وضو گرفتن توي خون

    عشق يعني يه پلاك كه زده بيرون از دل خاك

    عشق يعني يه شهيد با لبهاي تشنه سينه چاك

    به ياد صوت اذان اكبر به ياد ظهر و نماز دلبر

    به ياد تسليم امر داور غلام پروردگار عشقم

    عشق يعني يه پدر كه شب ها بيداره تا سحر

    عشق يعني يه خبر خبر يه مفقود الاثر

    عشق يعني يه پلاك كه زده بيرون از دل خاك

    عشق يعني يه شهيد با لبهاي تشنه سينه چاك

    گرفته دل هواي كربلا رو بيا ببين به روي ني سرا رو

    آتيش گرفت دامن خيمه ها رو منم اسير يادگار عشقم

    عشق يعني يه پيام تا بقية الله و قيام

    عشق يعني يه كلام پا به پاي فرزند امام

    عشق يعني يه پلاك كه زده بيرون از دل خاك

    عشق يعني يه شهيد با لبهاي تشنه سينه چاك

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 5 آبان 1391برچسب:عشق,شعر,عاشقانه,زیبا,نماز,وضو,خدا,غلام,پروردگار,لب,تشنه,قیام,شهید,پلاک,سینه چاک,اتیش,سحر,,
  • مــــن و یــــــــاد تـــــو

    بـه سـاز عشـق مـی چـرخـم بـه بـاغ سبـز چشمـانـت

    بسـاط گـــل بـه لـب دارم بیفشـــــانـم بـه دامـــــــانـت؟

    تمــــام شهــر خـوابیــده ، مـن بــه یــاد تــــــــو بیــــدارم

    سـراپــا چشــم دیــــــدارم کــه شــب تــابــد ز مـژگـانـت

    خیــال عــاصیـــم امشــب ، امیــد دسـت گـرم تـــوسـت

    چـه خـوش بخشیـده رویــایــی بـه مـن لبخنـد پنهــانـت

    بـه هــــــم زد یـک نـگــاه تـــــو شـکــوه شهـــــرک دل را

    چــه کــاری کـرده ای بـا دل بـگــو جــانــم بــه قــربـانـت؟

    چـه بـنــوازی چـه نـنــوازی غــرورم سهــم قـلـــــب تـــــو

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:مــــن و یــــــــاد تـــــو,غرور,دلنوشته,عاشقانه,شکوه,لبخند,پنهان,رویایی,لب,بساط,
  • بـــه امــیــدی که ...

    دل دیــوانــه کــه خــود را بـه سـر زلـف تـو بـسـتـسـت

    کــس بــر او دسـت نـیـابـد کـه سـر زلـف تـو بـسـتـسـت

    چــکـنـد طـالـب چـشـمـت کـه ز جـان دسـت نـشـویـد

    بـوی خـون آیـد از آن مـسـت‌ کـه شمشیر به دست است

    بـــه امــیــدی کــه شــبــی ســرزده مــهــمــان مــن آیــی

    چشم در راه و سخن بر لب و جان بر کف دست است

    مــن و وصــل تــو خــیــالــیـسـت کـه صـورت نـپـذیـرد

    کــه تــرا پــایــه بــلــنــدســت و مــرا طــالـع پـسـتـسـت

    گــفــتــم از دســت تــو روزی بــنــهــم سـر بـه بـیـابـان

    دســت در زلــف زد و گــفــت‌ کــیـت پـای بـبـسـتـسـت

    حـــاش لـــلــه کــه رهــایــی دلــم از زلــف تــو بــیــنــد

    کــه دلــم مــاهــی بـسـمـل بـود و زلـف تـو شـسـتـسـت

    گـــرد آن دانــهٔ خــال تــو ســیــه مــوی تــو دامــســت

    دل شــنــاسـد کـه تـنـی هـرگـز ازیـن دام نـجـسـتـسـت

    دل قـــاآنـــی ازیـــنـــســان کــه بــه زلــف تــو گــریــزد

    چون بــرآشــفــتــه یــکـی رومـی هـنـدوی پـرسـتـسـت

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:شعر,دلنوشته,زیبا,جالب,سینه,زلف,جان,لب,امید,مهمان,سخن,چشم,اشفته,هندو,بسمل,گریز,
  • سکوت کافیست

    دوباره برگشت
    و باز هم غروب یعنی برگرد به خانه
    به دلتنگی ها
    و به بی اویی
    راستی سلام
    دوباره در همان جاده ام
    فصل شهریور ماه است
    بوی پاییز اما میدهد
    پاهایم خیلی خستس
    و دوباره این سردرد نشسته است
    راستی خدایا
    دوست داری کمی با من هم مسیر شوی
    کنارم خالیست
    به لطف تو خالی شده است
    دوست داری هم شانه من
    قدم زنی
    کمی این مسیر را بیایی ببینی چه طعمهایی دارد
    شور و شیرین
    پر از خاطرات و آخرش دلگیری
    پراز کار و دوندگیست
    و بازهم
    کفشهای خسته من
    و این درد
    ..
    دوست داری کمی دستهایت را بگیرم
    دیگر خالی است
    سرد هم ماند
    نترس
    گرمایی ندارد که دلت را بلرزاند
    همراه میشوی کمی با من
    اینبار کمی تو حرف بزن
    لبهایی واژه ام خاموشند
    خسته اند
    دیگر گوشهایم
    تشنه ترند تا لبهایم
    بیا کمی حرف بزن
    سکوت کافیست
    بیا قسمت را تغیر دهیم
    باشد هرچقدر دوست داشتی مرا دعوا کن
    گله کن
    فقط کمی حرف بزن
    دارم پیر میشوم
    بی تو
    بی او

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:دلنوشته,خسته,لب,سکوت,خاموش,دعوا,عاشقانه,تشنه,سکوت,غروب,شهریور,خانه,
  • ♫ کسی بخودش نگیره ...............

    از دوستم شنیده بودم یه جا سراغ داره که دل شکسته رو خوب می خرن.
    آدرس اونجا رو به زحمت پیدا کردم،
    صاحب مغازه یه پیرمرد بود که روی یه صندلی چوبی و قدیمی نشسته بود و داشت با زحمت با یه تکه نخ محکم یه قلب تیکه تیکه شده رو وصله میزد !
    وای چه قدر قلب اونجا بود !!! ..
    رفتم تو ...
    - سلام ،
    یه دل آوردم واسه فروش
    پیرمرد بدون اینکه حتی نگاهی به من بندازه پرسید:
    - چند بار شکسته؟
    - مگه مهمه؟
    - بله، هر چی کمتر بهتر
    قلبم و گرفتم کف دستم ... پیرمردبدون توجه به لرزش انگشتام اون وگرفت و در حال ورانداز کردنش زیر لب یه چیزایی زمزمه کرد:
    - این دو تا درست میشه، این یکی خیلی بزرگه...
    یه مرتبه سرش و آورد بالا پرسید:
    - دل خودته یا پیداش کردی؟ از کسی خریدی؟
    - نه مال خودمه ، چند میخریش؟
    - قیمتی نداره.
    - من اگه بخوام یکی ازت بخرم چند میدی؟
    - بستگی داره.
    - به چی؟
    - کدومش رو بخوای
    - مثلآ اون
    - فروشی نیست
    - چرا؟
    - عتیقست ... !
    - مال کی بوده؟
    - مجنون
    - خب اون
    - فروشی نیست
    - آخه چرا مگه مال کیه؟
    - سواد داری زیرش نوشته که ... فرهاد
    - خب اون چی؟
    - اون اصلآ فروشی نیست
    - مال کیه؟
    - مال خودمه
    - حالا مال منو چند می خری؟
    - مال تو ... یه آهم نمی ارزه !
    چشام از کاسه زد بیرون،آخه چرا؟
    - قلبت خیلی وصله داره ...!
    چند جاش هم اصلآ درست نمیشه
    آدم معروفی هم که نیستی
    - خب نیستم ولی عــــاشق که هستم
    پوزخندی زد و گفت:
    - عاشق ... !
    این قلبهایی رو که میبینی همه مال عاشقایی هست که از عشق حقیقی مردن ،
    تو هنوز خیلی تا این عشق فاصله داری ،
    نه ، قلبت به دردم نمی خوره ...!
    پیرمرد این و گفت و با سردی دلم و گوشه ای گذاشت ،
    دلم و بر داشتم و تو راه برگشت همش به جمله های آخر پیرمرد فکر میکردم « عاشق ... ؟! این قلبهایی رو که میبینی همه مال عاشقهایی هست که از عشق حقیقی مردن ، ... تو هنوز خیلی تا این عشق فاصله داری ، قلبت به دردم نمی خوره ... به دردم نمی خوره...

    باخودم گفتم من قلب خودم دوست ندارم چه توقع داری کس دیگه دوست داشته باشه .........

    javahermarket

    شاید بشنود دیوار

    الا ای آنکه خواب از چشمها بردی
    تو را آرامش شب ها گوارایت
    نهال خنده مهمان لبانت
    تو ای با مذهب عشاق بیگانه
    برایت عاشقی را آرزو دارم

    الا ای آنکه گریاندی مرا تا صبح
    برای تو ، هزار و یک شب آرام و پر لبخند ر ا
    من آرزو دارم

    تو را ای آرزویت ، قفل بر لب ها
    برای تو ، کلید فهم معنای تفاهم
    آرزو دارم

    تو ای با عشق بیگانه
    اگر روزی بخوانی رمز بال شاپرک ها را
    تو می فهمی ، که مرگ مهربانی ،
    آخر دنیاست

    اگر حزن نوای بلبلی را در قفس احساس میکردی
    دگر آواز شاد بلبلان را در قفس، باور نمی کردی

    اگر ناز نگاه آهوان دشت می دیدی
    تفنگت را شکسته ، مهربانی پیشه می کردی

    چه لذت صید مرغان رها در پهنه آبی؟
    اگر معنای آزادی ، به یاد آری

    نم چشمان آن آزرده دل را گر تو می دیدی
    نمازت را ادای تازه میکردی

    نمی دانم دگر باید چه می گفتم
    به در گفتم، تمام آنچه در دل بود
    بدان امید
    شاید بشنود دیوار

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 18 مهر 1391برچسب:کید,دیوار,ازرده,شاید,تازه,پهنه,احساس,قفس,باور,بلبل,تفاهم,بیگانه,لب,مهربانی,,
  • قابل توجه خانم هائی که دوست دارند زیباتر شوند


    1- برای داشتن لب های

    جذاب کلام محبت آمیز به زبان آورید

    ۲ - برای داشتن چشمان

    زیبا به زیبایی های مردم


    و خوبیهای آنها توجه کنید

    ۳ - برای خوش اندام ماندن

    غذایتان را با گرسنگان تقسیم کنید

    ۴ - برای داشتن موهای زیبا

    بگذارید کودکی هر روز آن را نوازش کند

    ۵ ـ برای داشتن فرم مناسب در حالی راه بروید


    که میدانید هرگز تنها نیستید

    ۶ - انسانها بیشتر از اشیا

    احتیاج به تعمیر نو شدن


    احیا شدن مرمت شدن و

    رهاشدن دارند هیچ وقت

    هیچ کدام را دور نریزید

    ۷ - به خاطر داشته باشید

    هرگاه به دست یاری


    نیاز داشتید همیشه یکی

    در انتهای دست خودتان پیدا میکنید

    همین طور که سنتان بالا

    میرود شما متوجه میشوید


    که ۲ دست دارید یکی برای

    کمک به خودتان و یکی برای یاری دیگران

    ۸ - زیبایی یک زن به لباسهایی که میپوش


    به صورتش و به مدل مویش بستگی ندارد


    زیبایی یک زن در چشمانش پدیدار میشود


    چرا که آنها دروازه های باز قلبش هستند


    جایی که عشقش جای دارد

    ۹ - زیبایی یک زن در آرایشش نیست


    بلکه در زیبایی واقعی روحش اوست ،


    مهم این است که او مشتاقانه

    عشقش را نثار میکند

    ۱۰ - زیبایی واقعی یک زن با

    گذشت زمان افزایش می یابد

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 8 مهر 1391برچسب:عشق,لب,کودک,مرمت,حیا,احیا,زیبا,جذاب,رها,ارایش,واقعی,مشتاق,افزایش,نثار,قلب,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    حالا هر چی که باشه

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا