یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

**روزی فرا خواهد رسید که جسم من...**

روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملافه سفید تمیزی که چهارطرفش زیر تشک بیمارستان جمع شده است ، قرار می گیرد و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند ، از کنارم عبور می کنند .

لحظه ای فرا خواهد رسید که دکتر می گوید مغز من از کار افتاده است و به هزاران دلیل زندگی ام رو به پایان است . در چنین روزی تلاش نکنید به شکلی مصنوعی و با استفاده از دستگاه زندگی ام را به من باز گردانید .

این را بستر مرگ ننامید . بگذارید آن را بستر زندگی بنامم و جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند.

چشم هایم را به کسی بدهید که هرگز طلوع خورشید ، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است .

قلبم را به کسی بدهید که درقلبش تنها خاطرات دردناک و آزار دهنده دارد .

خونم را به نوجوانی بدهید که در تصادف اتومبیل نجات یافته است و کمکش کنید تا زنده بماند و نوه هایش را ببیند .

کلیه هایم را به کسی به کسی بدهید که زندگی اش به دستگاهی نیاز دارد که هر هفته خونش را تصفیه کند .

استخوان ها ، عضلات ، سلولها و اعصابم را بردارید و به پاهای کودکی فلج پیوند بزنید .

اگر لازم شد سلولهای مغزم را بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهد تا با آنها پسرک لالی بتواند با صدای بلند فریاد بزند و دختر ناشنوایی صدای باران روی شیشه اتاقش بشنود .

آنچه از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترش را به دست باد بسپارید تا گل بروید .

اگر قرار است چیزی از من دفن کنید ، بگذارید اشتاباهات ، ضعف ها و تعصباتم باشد. گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید . اگر گاهی دوست داشتید از من یاد کنید، عمل خیری انجام دهید یا به کسی که محتاج کمک تان است ، کلام محبت آمیزی بگویید .

اگر آنچه گفتم انجام دهید ، همیشه زنده خواهم ماند.



نویسنده : رابرت.ن. تست

منبع : سایت بیمارستان حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام رودان
.
.
.
"کارت من امروز اومد ...."

javahermarket

مــــن و یــــــــاد تـــــو

بـه سـاز عشـق مـی چـرخـم بـه بـاغ سبـز چشمـانـت

بسـاط گـــل بـه لـب دارم بیفشـــــانـم بـه دامـــــــانـت؟

تمــــام شهــر خـوابیــده ، مـن بــه یــاد تــــــــو بیــــدارم

سـراپــا چشــم دیــــــدارم کــه شــب تــابــد ز مـژگـانـت

خیــال عــاصیـــم امشــب ، امیــد دسـت گـرم تـــوسـت

چـه خـوش بخشیـده رویــایــی بـه مـن لبخنـد پنهــانـت

بـه هــــــم زد یـک نـگــاه تـــــو شـکــوه شهـــــرک دل را

چــه کــاری کـرده ای بـا دل بـگــو جــانــم بــه قــربـانـت؟

چـه بـنــوازی چـه نـنــوازی غــرورم سهــم قـلـــــب تـــــو

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:مــــن و یــــــــاد تـــــو,غرور,دلنوشته,عاشقانه,شکوه,لبخند,پنهان,رویایی,لب,بساط,
  • اس ام اس

    میفرستم مهربان بر محضر تو یک پیام تا که هم جویای احوالت شوم هم داده باشم یک سلام! صبح روز آدینه ات بخیر و شادی

    سلام من
    به آن پرند سپیده وشادمان
    که در سپیده با نسیم
    ترانه ساز می شود
    صبح زیبات بخیر


    صبحت بخیر عزیزم ، برات چایی بریزم؟!
    گولت زدم عزیز جون ، تو که نیستی خونمون!!
    خوب بیــــــــــد (صبحت بخیر عزیزم)


    10
    سلام
    صبحت زیبا چرا من هر صبح خودم را در آینه تو سبز میبینم
    و تو خودت را در آینه من آبی
    بیا برویم باورمان را قدم بزنیم
    تا شانه های خیابان خیال کنند
    جنگل و دریا بهم رسیده اند . . .


    با احتساب امروز 35 فقط 35 روز از بهار مانده ، پس صبح زیبای بهاریتان بخیر





    6سلام ای دل نورانی خورشید، ای نگاه آبی آسمان، ای شکوه آفرینش!
    سلام ای وسیع جاری، ای پهنه نور باران، ای طراوت بی کران
    روزت به خیر باد




    6سلام من
    به هر چه وبه هر كــــسی كه با سحر
    تمام جسم و جان او پر از نماز می شود




    4143
    10من به تو سلام میکنم تو که تک ستاره دمادم غروبی
    ای مهوش غزالها ای ترانه ساز هستی
    ای که جادوی کلماتت قلمها را
    سرنگون میکند سلام




    4142
    11به تو سلام می کنم کنار تو می نشینم
    و در خلوت تو شهر بزرگ من بنا می شود .




    4141
    7سلام من
    به پیچكی كه صبح دست سبز او
    به سوی آسمان بی كران دراز می شود




    4140
    4سلام من
    به آن پرند سپیده وشادمان
    كه در سپیده با نسیم
    ترانه ساز می شود




    4139
    11سلام اي كهنه عشق من كه ياد تو چه پا برجاست
    سلام بر روي ماه تو عزيز دل سلام از ماست




    4138
    13سلام به قاصدک های خبر رسان که محکوم به خبرند و سلام به شقایقهایی که محکوم به عشقند و سلام به تو که محکوم به دوست داشتنی.


    20سلام ،
    ببخشيد ما داشتيم تو کوچه اس ام اس بازي ميکرديم
    يکي از سلاما افتاد تو خونتون ! ميشه پسش بدين !؟؟
    ما منتظريم !

    javahermarket

    از عشق مکن شکوه


    از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست

    بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست


    من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز
    بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست


    غمدیده ترین عابر این خاک منم من
    جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست


    در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا
    مانند کویری که در آن قافله ای نیست


    می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس
    در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست


    شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد
    هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 18 مهر 1391برچسب:از عشق مکن شکوه,شرمنده,حوصله,افسوس,خاک,غمدیده,قافله,عابر,مسئله,شکوه,عشق,پریشان,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    **روزی فرا خواهد رسید که جسم من...**

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا