یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

آسمان آبی چشمان تو را کم دارد

آسمان آبی چشمان تو را کم دارد

این غزل ذوق غزلخوان تو را کم دارد

دیر سالیست در این خانه که ویران تر باد

دست من گوشه ی دامان تو را کم دارد

بس که در جان و تنم زلزله انداخته ای

سر نوشتم سرو سامان تو را کم دارد

حجم این دغدغه ی پوچ رسیدن چندیست

لذت گرمی دستان تو را کم دارد

التماس تن من وسعت دردیست که آن

شب آغوش پریشان تو را کم دارد

مثل احساس ترک خوردن باران شوم است

آسمان آبی چشمان تو را کم دارد

javahermarket

شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟

دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌

ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود

راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!

در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین

شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌

گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:دلنوشته,شعر,ناب,زیبا,عاشقانه,شعر,بیگانه,اغوش,زیبایی,پریشان,عشق,قصر,دیوار,
  • بر سر هر موج گذر ميكردم

    درشبان غم تنهايی خويش
    عـابد چشم سخنگوی تو ام
    من در اين تاريكی
    من در اين تيره شب جانفرسا
    زائر ظلمت گيسوی تو ام
    گيسوان تو پريشانتر از انديشه من
    گيسوان تو شب بي پايان
    جنگل عطرآلود
    شكن گيسوي تو
    موج درياي خيال
    كاش با زورق انديشه شبي
    از شط گيسوي مواج تو ، من
    ب وسه زن بر سر هر موج گذر ميكردم
    كاش بر اين شط مواج سياه
    همه عمر سفر ميكردم
    شب تهي از مهتاب
    شب تهي از اختر
    ابر خاكستري بي باران پوشانده
    آسمان را يكسر
    ابر خاكستري بي باران دلگير است
    و سكوت تو پس پرده خاكستري سرد كدورت افسوس

    سخت دلگيرتر است

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 22 مهر 1391برچسب:دلگیر,خاکستری,باران,افسوس,اندیشه,سیاه,عمر,خیال,پریشان,تنهایی,مهتاب,گیسو,خیال,,
  • بر اين تکرار در تکرار پايانی نمی بينم


    به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
    ولی از خويش جز گردی به دامانی نمی بينم

    به غواصان بگو کافيست هرچه بي سبب گشتند
    در اين دريای طوفان ديده مرجانی نمی بينم

    چه بر ما رفته است؟ ای عمر! ای ياقوت بی قيمت!
    که غير از مرگ گردنبند ارزانی نمی بينم

    زمين از دلبران خالی ست يا من چشم و دل سيرم؟!
    که می گردم ولی زلف پريشانی نمی بينم

    خدايا عشق درمانی به غير از مرگ می خواهد
    که من می ميرم از اين درد و درمانی نمی بينم...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 22 مهر 1391برچسب:مرگ,عشق,درمان,ارزان,قیمت,پریشان,چشم,دل,سیر,خسته,یاقوت,عمر,طوفان,مرجان,
  • از عشق مکن شکوه


    از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست

    بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست


    من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز
    بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست


    غمدیده ترین عابر این خاک منم من
    جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست


    در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا
    مانند کویری که در آن قافله ای نیست


    می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس
    در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست


    شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد
    هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 18 مهر 1391برچسب:از عشق مکن شکوه,شرمنده,حوصله,افسوس,خاک,غمدیده,قافله,عابر,مسئله,شکوه,عشق,پریشان,


  •  


    به حُکم چشمهایت می نویسم نامه ای دیگر


                           دلم را درمیان نامه می پیچم پریشان تر


                           پس ازنام قشنگت، می نویسم سطر اول را   


                             قفس، آتش، پرنده، یک گلو آوازو خاکستر


                          میان برگ ماه، درانتهای نامه می پیچم 


                                   برای دستهایت چوری و یک حلقه انگشتر


                         دلم را درمیان نامه ام  پچیده می یابی  


                           کنار نامه های دیگرت ، هرروز پشت در


                         درآن خلوت که از ابرخیالت ماه می تابد


                         تورا با سطرسطر نامه هایم میکشم دربر


                        میان برگ ماه پیچیده  تقدیم تو میدارم 


                        دوگلدان،شمعدانی، قالی و یک دسته نیلوفر


                                         ولی حس می کنم یک روز درغُربت دل عاشق  


                       دورازچشم تو می میرد کنار نامه ای  آخر

    چشم.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:چشم,نامه,اخر,گلدان,شمعدانی,نیلوفر,خیال,انتها,قفس,پریشان,رفت,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    آسمان آبی چشمان تو را کم دارد

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا