یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

جوک ها و اس ام اس های طنز جدید

خدا دو گوش داد یه زبون که یکی بگی دوتا بشنوی
البته برای مواقع ضروری ۲تا دست و ۲تا پا هم داده
که اگه طرف خفه نشد انقد بزنی تا جونش در بیاد …
والا !
::
::
امروز به مامانم گفتم ناهار چی داریم؟
گفت مروری بر رویدادهای هفته
::
::
تا حالا دقت کردین هرچی کنترل تلویزیون از دسترس دورتره
برنامه ی درحال پخش عذاب آور تره !
::
::
یکی از بهترین سرگرمی های ما در دوران کودکی
این بود که یه متر آهنی برداریم سعی کنیم بیشتر ببریمش بالا طوری که نشکنه !
به اندازه متراژی که بالا رفته رکورد ثبت میشد
لذتی داشت در حد PES 2013 !
::
::
از اینکه فرزندانم در آینده چه مامان باحالی دارند واقعا بهشون غبطه میخورم !
::
::
غم‌انگیزترین ماجرا همین قصه جدایى آدمیزاد از رختخوابه
بخصوص اگه مجبور باشى در یک صبح سرد و بى‌روح پاییزى خونه رو ترک کنى.
اشک آدمو در میاره لامصب
::
::
ماکه یه دلارم نداریم بخوایم غصه شو بخوریم
مشکل من تن ماهیه که از ١٨٠٠ شد ۴٠٠٠ تومن! تن ماهیم وارد میکنن مگه؟!
::
::
بچه که بودیم وقتی یه نفر میگفت “عزیزم”
سریع میگفتیم برات پشکل بریزم؟
بعدشم هار هار میخندیدیم غافل از اینکه رسما خودمون رو به بُز تشبیه کردیم!
یه همچین بچه های داغونی بودیم
::
::
شما یادتون نمیاد
آسیاب بشین میشینم ، آسیاب پاشو پامیشم
آسیاب بچرخ میچرخم ، آسیاب پاشو، پا نمیشم
جوون ننه جون، پا نمیشم
جونه قفل چمدون پامیشم…
آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن !
::
::
من واقعا نمی دونم این مخترع جانونی هدفش از اختراع این وسیله چی بوده ؟
اولین جایی که تو خونه ما نون کپک میزنه جانونیه !
::
::
اه اه تا حالا شده بری مهمونی
بعد موقع احوالپرسی و دست دادن ۲ نفر با هم
دستشون و بیارن جلو واسه روبوسی
یعنی پیدا کردن دو راهی های سخت زندگی بهتر اون لحظست
که باید دست مبارک و بدی یکیشون !
::
::
زنبوره اومده نزدیک داداشم که ۱۰ سالشه
برگشته میگه تورو خدا منو نیش نزن من محصولات شمارو خیلی دوست دارم
::
::
فکر کنم دارم بابا می شم
الان چند شبه بیدار می شم کولر رو خاموش می کنم!
::
::
قشنگیه لیــاقــــت اینه که
همه نمیتونن داشته باشن !
::
::
اومدم خودکشی کنم همینجوری رفتم وسط اتوبان
آقا ماشینا منو دریبل میزدن و رد میشدن
یکیشون برگشت گفت مرتیکه مگه قیمت دلار دستت نیست
لوازم یدکی گرون شده ؟
هیچی دیگه، دپرس شدم برگشتم
::
::
بعضی از ادما خیلی بیشعورن
به بیشعوری این جمله :
خیلی حوصلم سر رفته بود، دیگه به تو زنگ زدم

javahermarket

رخ زیـبـای تـو

سـاقـی دل نـرگـس شـهـلـای تو

مـسـتـی جـان از مـی مـیـنای تو

ای ز ســر زلــف چــلـیـپـای تـو

اهـل جـنـون سلسله در پای تو

سـیـنه نهادم به دم تیغ عشق

دیـده گـشـادم بـه تـمـاشـای تو

چیست بلای دل صاحب‌دلان

جـــلـــوهٔ بــالــای دل آرای تــو

ســرو کــنــد بــا هــمـه آزادگـی

بــنــدگــی قــامــت رعـنـای تـو

بـاخـته‌ام از پی یک بوسه جان

یــافــتــه‌ام قـیـمـت کـالـای تـو

پـرده بـرانـداز کـه نـتـوان نـمـود

قــطــع نــظــر از رخ زیـبـای تـو

پـا نـکـشـم از سـر کـوی امـیـد

تــا نـدهـم جـان بـه تـمـنـای تـو

جـان فـروغـی نـرسـد بـر مـراد

تــا نــرود بــر ســر ســودای تـو

javahermarket

عشق امروزی


عاشقی پیشه گرفتن کار دشواری نیست

و از آن ساده تر آن است که معشوقه شوی

به سهولت دل یک تنها را می شود سحر نمود

می شود خیلی مفت یه دل ناراضی مالک شد

فوت و فن لازم نیست جز کمی حرف قشنگ

دو سه خط شعر و غزل

وکمی عشوه و مثقالی ناز

من ولی دم دستی ها را به یه شاهی نخرم

قیمتم ارزان نیست عشق امروزی ها یک شبه است

من خریدار رفاقت هستم

آن رفیقی که که سیاست نکند در ره من

رفت و برگشتی نیست, زندگی را برده

من رفیقی صادق می خواهم

که صداقت بخرد بی پرده

صاف باشد چون من

و همین اثباتش آنقدر آسان نیست

که ز هر کس آید.

مایه اش خرج کند آس دل پیش من است

دل من لک زده ی دوستی است

بی زوال و ابدی

عاری از منت و مملو ز صفا

قبل هر رابطه ای دوست بودن شرط است

که صد افسوس رفاقتها هم بوی نا را زده است

جامهء دوست به تن، فکر درندگی ات را دارند

من ولی آنقدر مار به خوردم دادند

که برای خودم افعی صفتی

در میان بزم ماران شده ام

دل این مار زده دوستی لک زده است

دوستی را که فدایش بکنم جان و دلم




چکامه ای از
سایه سار

javahermarket

♫ کسی بخودش نگیره ...............

از دوستم شنیده بودم یه جا سراغ داره که دل شکسته رو خوب می خرن.
آدرس اونجا رو به زحمت پیدا کردم،
صاحب مغازه یه پیرمرد بود که روی یه صندلی چوبی و قدیمی نشسته بود و داشت با زحمت با یه تکه نخ محکم یه قلب تیکه تیکه شده رو وصله میزد !
وای چه قدر قلب اونجا بود !!! ..
رفتم تو ...
- سلام ،
یه دل آوردم واسه فروش
پیرمرد بدون اینکه حتی نگاهی به من بندازه پرسید:
- چند بار شکسته؟
- مگه مهمه؟
- بله، هر چی کمتر بهتر
قلبم و گرفتم کف دستم ... پیرمردبدون توجه به لرزش انگشتام اون وگرفت و در حال ورانداز کردنش زیر لب یه چیزایی زمزمه کرد:
- این دو تا درست میشه، این یکی خیلی بزرگه...
یه مرتبه سرش و آورد بالا پرسید:
- دل خودته یا پیداش کردی؟ از کسی خریدی؟
- نه مال خودمه ، چند میخریش؟
- قیمتی نداره.
- من اگه بخوام یکی ازت بخرم چند میدی؟
- بستگی داره.
- به چی؟
- کدومش رو بخوای
- مثلآ اون
- فروشی نیست
- چرا؟
- عتیقست ... !
- مال کی بوده؟
- مجنون
- خب اون
- فروشی نیست
- آخه چرا مگه مال کیه؟
- سواد داری زیرش نوشته که ... فرهاد
- خب اون چی؟
- اون اصلآ فروشی نیست
- مال کیه؟
- مال خودمه
- حالا مال منو چند می خری؟
- مال تو ... یه آهم نمی ارزه !
چشام از کاسه زد بیرون،آخه چرا؟
- قلبت خیلی وصله داره ...!
چند جاش هم اصلآ درست نمیشه
آدم معروفی هم که نیستی
- خب نیستم ولی عــــاشق که هستم
پوزخندی زد و گفت:
- عاشق ... !
این قلبهایی رو که میبینی همه مال عاشقایی هست که از عشق حقیقی مردن ،
تو هنوز خیلی تا این عشق فاصله داری ،
نه ، قلبت به دردم نمی خوره ...!
پیرمرد این و گفت و با سردی دلم و گوشه ای گذاشت ،
دلم و بر داشتم و تو راه برگشت همش به جمله های آخر پیرمرد فکر میکردم « عاشق ... ؟! این قلبهایی رو که میبینی همه مال عاشقهایی هست که از عشق حقیقی مردن ، ... تو هنوز خیلی تا این عشق فاصله داری ، قلبت به دردم نمی خوره ... به دردم نمی خوره...

باخودم گفتم من قلب خودم دوست ندارم چه توقع داری کس دیگه دوست داشته باشه .........

javahermarket

بر اين تکرار در تکرار پايانی نمی بينم


به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خويش جز گردی به دامانی نمی بينم

به غواصان بگو کافيست هرچه بي سبب گشتند
در اين دريای طوفان ديده مرجانی نمی بينم

چه بر ما رفته است؟ ای عمر! ای ياقوت بی قيمت!
که غير از مرگ گردنبند ارزانی نمی بينم

زمين از دلبران خالی ست يا من چشم و دل سيرم؟!
که می گردم ولی زلف پريشانی نمی بينم

خدايا عشق درمانی به غير از مرگ می خواهد
که من می ميرم از اين درد و درمانی نمی بينم...

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 22 مهر 1391برچسب:مرگ,عشق,درمان,ارزان,قیمت,پریشان,چشم,دل,سیر,خسته,یاقوت,عمر,طوفان,مرجان,
  • این روزها

    این روزا آدما قیمت هر چیز رو می دونن ولی ارزش هر چیز رو نمی دونن !!

    ....................................

    خدایا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم

    و آن گونه بمیران که کسی به وجد نیاید از نبودنم . . .

    ....................................

    ترجیح میدهم به جای شاخه ای گل بوته ای خار باشم!
    که دست هر کودک نابالغی نتواند پایان بخش زندگیم شود…

    اگر قلوه سنگ های ته جوی نبود ، ترنّم زیبای آب را چگونه می شنیدیم و اگر سختیها ی زندگی نبود ، چگونه خوبیهای آنرا حس می کردیم

    ....................................

    قبل از سپیده دم هوا از هر زمانی تاریکتر است

    ...............................

    بدان که در نگاه کسی که پرواز را نمی فهمد هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد.

    ....................................

    فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند

    بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد . . .

    ....................................

    برای خندیدن منتظر خوشبختی نباش…

    شاید خوشبختی منتظر خنده ی توست…

    ....................................

    همیشه رو به نور بایستید اگر می خواهید تصویر زندگیتان سیاه نیفتد !

    .................................... هرگاه گرفتن تصمیم مهمی را دشوار یافتید بدانید که علتش تنها یک چیز است و آن اینکه تصور روشنی از ارزشهای خود ندارید


    ....................................

    اگر می خواهی پس از مرگ فراموش نشوی یا چیزی بنویس که قابل خواندن باشد یا کاری
    کن که قابل نوشتن باشد

    ....................................

    آدمی را امتحان به کردار باید کرد نه به گفتار ،چه بیشتر مردم زشت کردار و نیکو گفتارند.


    ..................................یا سخنی داشته باش دلپذیر ، یا دلی داشته باش سخن پذیر . . .

    ....................................

    عاشق خام میگه: چون به تو نیاز دارم دوستت دارم ،
    عاشق پخته می گه : چون دوستت دارم بهت نیاز دارم

    ....................................

    بجای آنکه فکر کنیم که چرا گل ها خوار دارند به آن فکر کنیم که چرا خوارها گل دارند

    ....................................

    نه طوطی باش که گفته دیگران را تکرار کنی و نه بلبل باش که گفته خود را هدر دهی


    ....................................

    التماس به خدا جرأت است . اگر برآورده شود ، رحمت است ، اگر برآورده نشود ، حکمت است . التماس به انسان خفت است . اگر برآورده شود ، منت است ، اگر برآورده نشود ، ذلت است

    ....................................

    به خودتان قول بدهید ، هیچوقت به امید تغییر دادن کسی
    با او وارد زندگی مشترک نشوید

    javahermarket

    داستان کوتاه : خدا و کودک

    کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:
    می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟
    خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد
    اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.
    خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود
    کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟...
    خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.
    کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟
    اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.
    کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟
    فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .
    کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.
    خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود
    در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.
    کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.
    او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:
    خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..
    خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:
    نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ...
    *** مـادر***
    صدا کنی

    javahermarket

    حسرت

    اما تو بگو «دوستي» ما به چه قيمت؟

    امروز به اين قيمت، فردا به چه قيمت؟


    ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ

    این حسرت دریاست تماشا به چه قيمت


    يك عمر جدايي به هواي نفسي وصل

    گيرم كه جوان گشت زليخا به چه قيمت


    از مضحكه دشمن تا سرزنش دوست

    تاوان تو را مي‌دهم اما به چه قيمت


    مقصود اگر از ديدن دنيا فقط اين بود

    ديديم، ولي ديدن دنيا به چه قيمت

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 6 تير 1391برچسب:حسرت,مقصود,دشمن,مضحکه,هوای نفس,وصل,دنیا,قیمت,تماشا,دلتنگی,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    جوک ها و اس ام اس های طنز جدید

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا