یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

چرا....!

کاش تو تمام لحظه هایی که نگاهت همچون همنواز تمامی لحظه هایم کنارم بود میتونستم بگم وقتی نباشی تمومه واسم دنیا اما هر بارم که گوشه ای و به بهونه ای خواستم تلنگری از هیاهوی این دل سراسر بارونی رو بهت بگم...

فقط خنده روی لبهام و که تزیینی برای گم کردن درد این جزیره تنهایی هام بود رو میددی و به مزحکه میگرفتی بازی عشقی رو که در هر لحظه از لحظه های بی تو بودنم شروع به ساختن بهشتی که با تو اومدنت برای همیشه و حالایی که به انتظار برگشتنتم هنوز هم...

کاش میدونستم فردایی هم هست که تمام زیبایی ها و قشنگی با هم بودنمون رو نشون کرده که تو یه چشم به هم زدنی به راحتی شکارش کنه و منو تو تمام این مدت فقط با تمام خاطرات تو و با تو بودنم و فقط یک سوال تنها بزاره....

اون سوال هم چیزی نیست جز...

چرا....! و به کدامین گناه....!

کاش که فقط یادی کنی از این دل طوفان زده بارونی....

که هنوز هم به یادت زنده ام....

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:کدامین,گناه,طوفان,قشنگی,تنها,سوال,هیاهو,زیبایی,همنواز,بارون,
  • تقدیم به

    مادر دوستت دارم وتا ابد به تو محتاجم

    تا ابد دوستت دارم وبه تو محتاجم

    و همین لحظه این قدر اشک برای ریختن دارم که موهایت تر شود

    خودم را از تو دور کرده ام ، با این وجود توجه وعشق تو هنوز در دلم برپاست

    تو مامن و سرپناه من هستی

    که مرا از گزندها و آسیب ها حفظ می کنی

    من از دیوارها می گذرم و پرواز می کنم

    و تمام کارهایی را که باید ، انجام می دهم تا در پناه تو باشم

    شاید من یاغی وسرکش باشم

    اما می دانم حتی زمینی که بر روی آن ایستاده ام از عشق تو سرشار است

    من منتظر لبخند درخشان و پر غرور تو هستم ، مادر

    لبخندی که هر گره ای را باز می کند

    برای تمام لحظاتی که به خاطر من رنج کشیده ای متاسفم

    اما بعد از طوفان های کوچک

    این آرامش است که پا برجا خواهد ماند.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:یاغی,سرکش,سرشار,عشق,غرور,مادر,لبخند,رنج,گزند,اسیب,ارامش,طوفان,دیوار,پرواز,
  • آتش عشق تو در جان خوشتر است

    آتش عشق تو در جان خوشتر است
    جان ز عشقت آتش‌افشان خوشتر است

    هر که خورد از جام عشقت قطره‌ای
    تا قیامت مست و حیران خوشتر است

    تا تو پیدا آمدی پنهان شدم
    زانکه با معشوق پنهان خوشتر است

    درد عشق تو که جان می‌سوزدم
    گر همه زهر است از جان خوشتر است

    درد بر من ریز و درمانم مکن
    زانکه درد تو ز درمان خوشتر است

    می‌نسازی تا نمی‌سوزی مرا
    سوختن در عشق تو زان خوشتر است

    چون وصالت هیچکس را روی نیست
    روی در دیوار هجران خوشتر است

    خشک سال وصل تو بینم مدام
    لاجرم در دیده طوفان خوشتر است

    همچو شمعی در فراقت هر شبی
    تا سحر عطار گریان خوشتر است

    javahermarket

    پند بس كن، كه نمی گيرم پند

    باز كن از سر گيسويم بند

    پند بس كن، كه نمی گيرم پند

    در اميد عبثی دل بستن

    تو بگو تا به كی آخر، تا چند

    از تنم جامه برون آر و بنوش

    شهد سوزنده لب هايم را

    تا به كی در عطشی دردآلود

    به سر آرم همه شب هايم را

    خوب دانم كه مرا برده ز ياد

    من هم از دل بكنم بنيادش

    باده ای، كه ز من بی خبری

    باده ای تا ببرم از يادش

    شايد از روزنه چشمی شوخ

    برق عشقی به دلش تافته است

    من اگر تازه و زيبا بودم

    او زمن تازه تری يافته است

    شايد از كام مردی نوشيده است

    گرمی و عطر نفس های مرا

    دل به او داده و برده است ز ياد

    عشق عصيانی و زيبای مرا

    گر تو دانی و جز اينست، بگو

    پس چه شد نامه، چه شد پيغامش

    خوب دانم كه مرا برده ز ياد

    زآنكه شيرين شده از من كامش

    منشين غافل و سنگين و خموش

    مردی امشب ز تو می جويد كام

    در تمنای تن و آغوشی است

    تا نهد پای هوس بر سر نام

    عشق توفانی بگذشته او

    در دلش ناله كنان می ميرد

    چون غريقی است كه با دست نياز

    دامن عشق ترا می گيرد

    دست پيش آر و در آغوشش گير

    اين لبش، اين لب گرمش ای مرد

    اين سر و سينه سوزنده او

    اين تنش، اين تن نرمش، ای مرد

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:چشم,شوخ,بنیاد,شب,یاد,شاید,گرم,اغوش,طوفان,عشق,غریق,دست نیاز,
  • صداي حزين تار

    در بزم شبانه كنار آتشي افروخته
    بعد خنده ها و حرفها
    بعد نوشيدنها
    بعد دوره خاطره ها
    گذر ثانيه ها
    آواز جاري ميشود
    با صداي حزين تار
    آسمان مهتابيست
    گوشه شب کشيده شده تا انتهاي باغ
    گوش ميدهم
    گوش ميدهم
    و دانه دانه اشكهايم را فرو ميخورم
    دلم اين روزها خيلي گرفته است
    نميدانم چرا..
    چه مي خواهي بگويي عزيز من
    بي تابي نكن
    در بيكران بغضهايم
    تا آنجا كه حريمش هيچگاه به خلوتي كشانده نشد
    كنار دلتنگي هاي مردي نشسته ام
    كه به سكوت رفته است
    با من حرفي نيمزند
    من محكم تر پتو را به دور خود ميكشانم
    انتظار سخت شده است
    نميدانم شراره هاي آتش امشب چه حرفي دارد؟
    نميدانم فردا چه اتفاقي به راه است؟
    نميدانم جز آنكه من عاشق تر ميمانم
    پدر نگرانتر
    نگران سكوتهاي عميق رهايش
    جاي مادرم خاليست
    ناگهان قلبم تير ميكشد
    ..
    جاي تو هم خاليست
    راستي يادت كه هست
    گفتي هيچگاه سراي تو رفتن ندارد
    آشيانه ام را ساخته ام
    مبادا طوفان گذشته ات
    دردهاي كنونت
    ويرانش كند
    من از خشم تو ميترسم...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:دلتنگی,طوفان,اشیانه,طوفان,سکوت,دلنوشته,دلنوشته زیبا,ناگهان,قلب,ویران,بیکران,بغض,,
  • بر اين تکرار در تکرار پايانی نمی بينم


    به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
    ولی از خويش جز گردی به دامانی نمی بينم

    به غواصان بگو کافيست هرچه بي سبب گشتند
    در اين دريای طوفان ديده مرجانی نمی بينم

    چه بر ما رفته است؟ ای عمر! ای ياقوت بی قيمت!
    که غير از مرگ گردنبند ارزانی نمی بينم

    زمين از دلبران خالی ست يا من چشم و دل سيرم؟!
    که می گردم ولی زلف پريشانی نمی بينم

    خدايا عشق درمانی به غير از مرگ می خواهد
    که من می ميرم از اين درد و درمانی نمی بينم...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 22 مهر 1391برچسب:مرگ,عشق,درمان,ارزان,قیمت,پریشان,چشم,دل,سیر,خسته,یاقوت,عمر,طوفان,مرجان,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    چرا....!

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا