سخن عشق
اگر از عشق بپرسید که چیست؟
این وادی عرفان،همه پیمانه ی کیست؟
خواهید شنید سکوت ویرانگر او
که همه ساز سکوتش، غم کاشانه ی کیست!
از عشق سخن نخواهید شنید!!
گر چیز شنیدید بپرسید:خروشنده ی کیست؟
این کرامت همه در یارش بین
که به جز یار نداند،که ودیوانه ی کیست؟
عشق را هستس ومستی تومپرس
که به جز جوروجفا،لعلش به میخانه ی کیست؟
عاقبت عشق سخن باز گشود!؟
گفت : این همه رنج مگر حالی کیست؟
غم کشیدم،کس نداند که چه بود!
این همه رنج کشیدن به بهانه ی کیست؟
خدایا مرا ببخش...خدایا مرا ببخش...اگر صدایت نمی زنم، فراموشت نکرده ام.
خدایا مرا ببخش...اگر چیزی از تو نمی خواهم، همه جیز را از تو گرفته ام.
خدایا مرا ببخش...اگر طنابم را گسستم، پوسیده بود محکم ترش را می خواهم.
خدایا مرا ببخش...اگر آتش عشقت را با اشک هایم بیرون می رانم، دارم شعله ور می شوم.
خدایا مرا ببخش...اگر خودپرستم، در وجودم تو را یافته ام.
خدایا مرا ببخش...اگر به دنیا دل بسته ام! در شوره زارش تو را می جویم.
خدایا مرا ببخش...اگر در عشقت کفر می گویم، قلبم گنجایش این همه رحمت را ندارد.
خدایا مرا ببخش...اگر چشمانم را بسته ام، می خواهم امشب خواب تو را ببینم.
javahermarket
نوشته : نارون
تاریخ: سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:دلنوشته,زیبا,عاشقانه,ارام,دلنشین,دلنوشته,زیباترین,ارامشبخش,حررف دل,عشق,مستی,