یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

دوباره...................

دوباره باز اغاز بی پایان گریه های من شروع می شود

و دوباره باید رویای شکفتن با تو را از یاد ببرم

دوباره باید ارام و بی صدا در ظلمت شب

از غم هجرانت گریه کنم تا تمام ستارگان و کهکشانها

صداقت کلامم را با گریه هایم باور کنند

به راستی که چه کسی آواز جدایی را سر داد

و من را از تو جدا کرد

لعنت بر تو ای روزگار بی وفا که ناقوس جدایی را

تو به صدا در اوردی و اهنگ جدایی را نواختی

حالا چگونه این دل من با این فریاد دلخراش جدایی کنار برود احساس می کنم که از جدایی نفرت دارم

ولی عزیزم تو را هرگز فراموش نمی کنم

اگر چه جدایی بین ما می افتد

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:دلنوشته,عاشقانه,بی وفا,فراموش,اهنگ,جدایی,ظلمت,گریه,ناقوس,دلخراش,ستارگان,نفرت,جدایی,
  • چگونه با تو سخن بگويم ..

    چگونه با تو سخن بگويم ..

    نمي دانم …

    لحظه هايي است همه اش لذت مهر


    گويا كه دير زماني است كه بانوازش پر مهر دستان لطيف مهربانت

    شاخه هاي ذهنم تازه جوانه زده است.

    سر از خاك بلندكرده است

    و از آن همه رنج و دشواري و عذاب بي كسي و غم تنهايي ،

    كه همه چون دستان پليد گوري آن را در بر گرفته بودند

    و هردم در بستر ساكت و سياه و خشن خاك ميخواباندند ،

    سر بركشيده

    و تمام آن تار و پود پوچي و سياهي ظلمت تباهي يك عمر دررنج و عذاب سوختن
    را

    پاك دريده است.

    ديدگانم را به سوي آبي بيكران آسمان گشوده اي.

    آن دستان بي جان و ضعيفي را كه تنها براي بودن و ماندن مي خراميد را

    رها كرده اي

    و اينك آزاد

    بر آمده بسوي تو

    براي نياز...

    براي عشق ...

    براي سلام...

    باغ جان من رنگ تازه اي گرفته است.

    ديگر آن پاييز شوم خاطرات گذشته و سياهي تنهايي و زندان بودن راضي ام نمي
    كند. .

    برايم رنگ پوچي گرفته اند.

    اينك


    مي جويم …..


    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    دوباره...................

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا