یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

چگونه تورا فرياد كنم

چگونه تورا فرياد كنم وقتي كه پژواك صدايم در كوچه پس كوچه هاي تنهايي

طنين انداز گشته است...

چگونه تو را بخوانم وقتي كه آرزوهايم بر باد رفته است و تو ديگر نيستي تا حرفهاي

ناگفته دلم را بشنوي و مرهمي باشي بر روي زخم هاي دلم...!
وقتي كه تو نيستي چه كسي سنگ صبور من خواهد شد...؟
اين روزها هرچه بيشتر جست و جو مي كنم كمتر پيدايت مي كنم ، گويي در خود گم

شده ام...

گلهاي احساسم در كوير بي مهري هايت پژمرده اند و تو گويي همه چيز را از ياد

برده اي...!!!

اي بهار خزان شده كه نيامده كوچ كردي ، هنوز يادت در سينه من است و من چون

شقايق داغدارم كه هرگز چشمان روشن تو را فراموش نخواهم كرد...!

به رفتنت مي انديشم به رفتني كه دلم را شكست و قلبم را براي هميشه مهمان

غم و اندوه نمود، چگونه دلتنگي هاي مرا نديدي؟
بگو در كدامين بهار به انتظار آمدنت بنشينم كه رفتنت را هنوز باورنکرده ام

و امشب مي خواهم از دلتنگي هايم برايت بگويم ، اين اولين باري نيست كه قلبم بر


قلمم چيره مي شود و از جدايي ها شكايت مي كنم ، از چشم انتظاري خالصانه ام

و از بد عهدي ايام!

مي نويسم آنچه را كه در دلم است و سپيدي كاغذ را مانند روزگارم سياه مي كند ...

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:روزگار,جدایی,سینه,یاد,هنوز,چشم,روشن,همیشه,مهمان,خالصانه,
  • دوباره...................

    دوباره باز اغاز بی پایان گریه های من شروع می شود

    و دوباره باید رویای شکفتن با تو را از یاد ببرم

    دوباره باید ارام و بی صدا در ظلمت شب

    از غم هجرانت گریه کنم تا تمام ستارگان و کهکشانها

    صداقت کلامم را با گریه هایم باور کنند

    به راستی که چه کسی آواز جدایی را سر داد

    و من را از تو جدا کرد

    لعنت بر تو ای روزگار بی وفا که ناقوس جدایی را

    تو به صدا در اوردی و اهنگ جدایی را نواختی

    حالا چگونه این دل من با این فریاد دلخراش جدایی کنار برود احساس می کنم که از جدایی نفرت دارم

    ولی عزیزم تو را هرگز فراموش نمی کنم

    اگر چه جدایی بین ما می افتد

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:دلنوشته,عاشقانه,بی وفا,فراموش,اهنگ,جدایی,ظلمت,گریه,ناقوس,دلخراش,ستارگان,نفرت,جدایی,
  • مرا اینگونه باور کن..

    مرا اینگونه باور کن
    مرا اینگونه باور کن...

    کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته...

    خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته...؟!!

    نمی دانم مرا آیا گناهی هست..؟

    که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی هست..؟؟؟

    مرا اینگونه باور کن....

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:تنها,باور,اینگونه,دلنوشته,گناه,غریب,جدایی,از یاد رفته,
  • كمي از عشق را به آسمان آويختم

    وقتي كه ميرسم
    پيشتر تو رسيده اي
    با گيلاس خنده هايت موقرانه
    با شيار صورتت مهربانانه
    با تمام دلتنگيهايت غمگينانه
    با تمام شكسته هايت
    دوستم ميداري
    دوستت ميدارم..
    ربط ميدهي مرا
    تا به انتها به نفسهايت
    تا كه در برت جان گيرم
    تا كه در ميان حلقه دستهايم
    فشرده شوي
    تا كه مرا دفن كني
    لابلاي لبهايت گرم گرم
    ميل اين روزهاي آسمان باران دارد در سراشيب ابر
    تا كه نماسد به روزگار قصه تلخ
    آرام آرام بر كش بر من
    تمام گرم بازواني را
    كه رو به تاريكي مردمان
    نهراسيد و ايستاد
    از فرط سخت نداشته ها
    اينجا سنگ هم بند نميشود
    كمي از عشق را به آسمان آويختم
    تا كه بر لوح خيالت سپيدي نقش زند
    تا به جايي كه تويي
    من روبه راه توام
    لرزان از زير اين برودت سرما
    تا به نهايت ايستادگي هر جدايي
    خود را به عشق تو ميرسانم اين روزها
    تو در گستردگي اين همه حادثه ايستاده اي
    كمي بيشتر بمان
    كنار قدمهاي تو
    جاي من خاليست

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:عشق,لرزان,سپید,حادثه,سرما,جدایی,قصه ,تلخ,سراشیب,غمگین,شکسته,مهربان,صداقت,گستردگی,
  • شکرشکن

    من ندانستم از اول که تو بي مهر و وفايي

    و بجز مهري هات بر سر هيچ عهد نپايي

    اين همه آدم خو شتيپ و موفق سر راهت

    چه شد آخر به سرت زد که دل من بربايي؟

    دوستان عيب کنندم که چرا دل به تو دادم

    واقعا خام شدم، فارغ از اين چون و چرايي

    اي که گفتي مرو اندر پي خوبان زمانه

    خب! گرفتم پي بدهاي زمانه؛ نه! خدايي...

    اين نصيحت که نمودي، ز کجاي تو در آمد؟

    تو کجايي که ببيني منِ بدبخت! کجايي؟!

    مرد آن است که از دام تاهل بگريزد

    که تاهل همه بند است و تجرد، چو رهايي

    آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پريشان

    که کند شاد مرا، بلکه طلاق است و جدايي

    من ندانم به چه نحوي بدهم مهريه ات را

    شايد آخر بروم در پي دزدي و گدايي

    فقر و درويشي و انگشت نمايي و ملامت

    همه سهل است؛ تحمل بکنم بار جدايي

    خلق گويند: (برو یک زن ديگر بسِتان ) نه!

    زن گرفتن، همه خبط است؛ چه مفرد، چه دوتايي


    "شکرشکن"

    javahermarket

    بی تو

    بی تو طوفان زده دشت جنونم

    صید افتاده به خونم

    تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم

    بی من از کوچه گذر کردی و رفتی

    بی من از شهر سفرکردی و رفتی

    قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم

    تاخم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم

    ….توندیدی.......

    نگهت هیچ نیافتاد به راهی که گذشتی

    خود در خانه ببستم

    دگر از پای نشستم

    گوییا زلزله آمد

    گوییا خانه فرو ریخت سر من

    بی تو من در همه شهر غریبم

    بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدایی

    بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوایی

    تو همه بود و نبودی

    تو همه شعر و سرودی

    چه گریزی ز بر من که زکویت نگریزم

    گر بمیرم ز غم دل با تو هرگز نستیزم

    من و یک لحظه جدایی ؟!

    نتوانم٬ نتوانم

    بی تو من زنده نمانم...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:زنده,کویت,جدایی,هرگز,زنده,گریز,نوا,زلزله,غافل,,چشمان,سیاه,کوچه,گذر,,
  • بهونه

    جدایی

    برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ،

    از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن

    حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!

    نگو میروی تا من خوشبخت باشم ،

    نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم...

    نگو که لایقم نیستی و میروی ،

    نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی....

    این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست....

    راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ،

    بگو  دلت با من نیست و دیگر نیستم!

    راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ،

    بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی

    برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ،

    از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم

    سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند،

    در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!

    برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی !

    حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،

    تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی....

    حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ،

    تو لایقم نیستی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم!

    برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن

    بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم ...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:جدایی,لایق,تکرار,راحت,بی وفا,بی خیال,بهانه,عاشق,احساس,حیف,غم,بهونه,
  • ♫ ♥::حـــس جدایــــــــــــــــــــی!! ::♥

    "اولین کسی که عاشقش میشی دلتو میشکونه و میــره...

    "دومین کسی رو که میای دوست داشته باشی و از تجربه قبلی استفاده کنـی ...دلتو بدتر میشکنه و میزاره میــره ....!!

    " بعدش دیگه هیچ چیز واست مهم نیســت...
    "و از این به بعد میشی اون آدمی که هیچ وقت نبــودی . ..!!
    دیگه دوست دارم واست رنگی نــداره .. .!
    "و اگه یه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلشو میشکونی که انتقام خودتو ازش بگیــــــری...

    و اون میره با یکی دیگه ......

    اینطوریه که دل همه آدما میشکنه.......!!


    پ.ن:((((((ما روحن غمگینهیم!! هالا هی بگین ارکمان شاد باش))))))

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:میشکنه,دوست,عاشق,اولی,شکسته,قلب,بی اعتماد,تلخ,جدایی,مهم,دل,ادم,دلنوشته,
  • زندگی زیباست اگر:

    سکوت را تجربه کن و آیینه صفت شو

    زندگی را در خود منعکس کن


    ذهن خود را به آلبوم خاطرات مرده تبدیل نکن

    همچون آیینه باش و لحظه لحظه زندگی کن


    آیینه هرگز عکسی را در خود نمی گذارد همواره خالی است

    عشق رایحه و روشنایی شناخت خویشتن و خود بودن است


    عشق لبریزی شور و مستی است...سهیم شدن خویشتن با دیگران است

    وقتی در میابی که از هستی جدا نیستی عشق تحقق میابد


    عشق رابطه نیست مرتبه ای از وجود است

    عشق به هیچ کس تکیه ندارد


    آدمی عاشق نمی شود بلکه عین عشق می شود

    البته وقتی عین عشق شد عاشق نیز هست


    عاشقی محصول عشق است نه منبع عشق

    اگر ندانی که کیستی عاشق نیز نخواهی بود


    اگر ندانی که کیستی عین ترس خواهی شد

    ترس نقطه ی مقابل عشق است ...نقطه مقابل عشق نفرت نیست


    نفرت عشق وارونه است

    در عشق آدمی بسط میابد در ترس آدمی منقبض میشود


    عشق درهای دل آدمی را میگشاید...ترس درهای دل آدمی را می بندد

    عشق اعتماد میکند و ترس شک می کند


    در ترس آدمی احساس تنهایی میکند و در عشق آدمی محو میشود

    در عشق مرزهای وجود آدمی میریزد



    و بدین سان درختان ...پرندگان... آب ها... ابرها

    ماه و خورشید و ستاره ها


    پاره ای از وجود آدمی میشوند

    عشق هنگامی تحقق می یابد که تو آسمان درون خویش را تجربه کرده باشی


    مراقبه کن - سکوت و آرامش ذهن

    غواص وجود خود شو و به عمق وجود خود برو


    وقتی پرندگان میخوانند خوب به آوازشان گوش بسپار

    وقتی به آستانه ی گلی می رسی با حیرت گرم تماشایش شو


    اجازه نده دانسته های کهنه و بیات حجاب نگاه تو شوند

    به چیزی برچسب نچسبان



    یاد بگیر سازی را بنوازی

    آدم ها را ببین و با آنها در آمیز


    هر انسانی آیینه ایست که خدا را به شیوه ی ویژه خود به تو نشان میدهد

    از آدم ها یاد بگیر... نترس


    هستی تو را به شیوه های گوناگون حمایت میکند
    هستی.انسان.ایینه.ادم.سکوت.ارامش.حجاب.خدا.اجازه.
    اعتماد کن


    اعتماد تو را از نیروی عشق سرشار میکند

    نیروی عشق همه هستی را متبرک میکند


    عشق به خودی خود کامل است

    نیازی نیست عشق کاملتر از آن چیزی شود که هست


    میل به کامل کردن عشق نتیجه ی فهم غلط از عشق است

    دایره دایره است ما دایره کامل تر و ناقص تر نداریم


    همه دایره ها کامل اند

    اگر کامل نیستند دایره نیستند


    کمال ذاتی عشق نیز هست



    تو نمی توانی کم تر یا بیشتر عشق بورزی

    تو یا عشق می ورزی یا عشق نمی ورزی

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    چگونه تورا فرياد كنم

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا