یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

شکرشکن

من ندانستم از اول که تو بي مهر و وفايي

و بجز مهري هات بر سر هيچ عهد نپايي

اين همه آدم خو شتيپ و موفق سر راهت

چه شد آخر به سرت زد که دل من بربايي؟

دوستان عيب کنندم که چرا دل به تو دادم

واقعا خام شدم، فارغ از اين چون و چرايي

اي که گفتي مرو اندر پي خوبان زمانه

خب! گرفتم پي بدهاي زمانه؛ نه! خدايي...

اين نصيحت که نمودي، ز کجاي تو در آمد؟

تو کجايي که ببيني منِ بدبخت! کجايي؟!

مرد آن است که از دام تاهل بگريزد

که تاهل همه بند است و تجرد، چو رهايي

آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پريشان

که کند شاد مرا، بلکه طلاق است و جدايي

من ندانم به چه نحوي بدهم مهريه ات را

شايد آخر بروم در پي دزدي و گدايي

فقر و درويشي و انگشت نمايي و ملامت

همه سهل است؛ تحمل بکنم بار جدايي

خلق گويند: (برو یک زن ديگر بسِتان ) نه!

زن گرفتن، همه خبط است؛ چه مفرد، چه دوتايي


"شکرشکن"

javahermarket

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.com

یک نفس تا خدا

شکرشکن

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا