یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

گوش به زنگ

می ترسم از صدا، که صدا عاشقت بشود

این سوت کوچه گرد رها عاشقت بشود

گفتم به باد بگویم تو را... نه... ترسیدم

این گرد باد سر به هوا عاشقت بشود

پوشیده ای سفید،کجا سبز من! نکند

نار و ترنج باغ صفا عاشقت بشود

بگذار دل به دل غنچه ها ولی نگذار

پروانه سوز خانه ی ما عاشقت بشود

حالا تو گوش کن به غمم شهربانو! تا

در قصه هام شاه و گدا عاشقت بشود

بالا نگاه نکن آفتاب لایق نیست

می ترسم آن بلند بلا عاشقت بشود

مال منی تو، چنان مال من که می ترسم

حتی خدا نکرده خدا عاشقت بشود

خورشید قصه ی مادر بزرگ یادت هست؟

خورشیدمی تو ،ماه چرا عاشقت بشود

وقتی نشسته این منِ خاکی به پای غمت

باز این گدای بی سر و پا عاشقت بشود؟

عمری است گوش به زنگم، چرا؟...که نگذارم

حتی درنگ ثانیه ها عاشقت بشود *

دکتر بهرامیان

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:ترنج,عشق,شعر زیبا,لایق,عاشق,غنچه,شهربانو,افتاب,رها,مادر بزرگ,
  • به نام زیباتـرین خطای انسان عـشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق


    هنوز عاشقم با اینکه عشق برام یه کابوسه ...

     هنوز عاشقم با وجود اینکه عشق برام یه شکنجه است.

     عاشق موندم چون با خودم قسم خورده ام که عاشق بمونم ...

     با اینکه عشق یه بازیه ،من این بازی رو دوست دارم .

     چون هم بازیه من تا آخرش می مونه و منو دوست داره . . .

     با اینکه عشق زود گذره ولی من گذر این لحظه ها رو دوست دارم

     چون می دونم زندگی و عمر زود تر از عشق به پایان می رسه. . .

     صادق باش ای عشق جاودان ، لایق باش . . .

     لایق این دل پر از درد من باش

    می دونم که تو لایقی ...

     می دونم که صداقت دل تو اونقدر هست که دل پر از فروغ منو شرمنده پاکی

    کنه . بمون با من بمون چون دوستت دارم بیشتر از اونی که فکر کنی

     یا تو قصه ها بخونی . . .

    باید به حرف اونایی که می گن عشق براشون بی معناست بی توجه بود . 

    عشق تو این دور و زمونه نیست

     ولی من بهش اعتقاد دارم بزار همه فکر کنن دیوونه ام...........

     

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:عشق,دلنوشته,زیبا,عاشق,صداقت,لایق,زندگی,عمر,عاشق,لحظه,دوست,دل,شرمنده,درد,,
  • با اجازه ی ناهید پگاه

    رفتم، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

    راهی بجز گريز برايم نمانده بود

    اين عشق آتشين پر از درد بی اميد

    در وادی گناه و جنونم كشانده بود

    رفتم، كه داغ بوسه پر حسرت ترا

    با اشك های ديده ز لب شستشو دهم

    رفتم كه ناتمام بمانم در اين سرود

    رفتم كه با نگفته بخود آبرو دهم


    رفتم مگو، مگو، كه چرا رفت، ننگ بود

    عشق من و نياز تو و سوز و ساز ما

    از پرده خموشی و ظلمت، چو نور صبح

    بيرون فتاده بود به يكباره راز ما


    رفتم كه گم شوم چو يكی قطره اشك گرم

    در لابلای دامن شبرنگ زندگی

    رفتم، كه در سياهی يك گور بی نشان

    فارغ شوم ز كشمكش و جنگ زندگی


    من از دو چشم روشن و گريان گريختم

    از خنده های وحشی توفان گريختم

    از بستر وصال به آغوش سرد هجر

    آزرده از ملامت وجدان گريختم


    ای سينه در حرارت سوزان خود بسوز

    ديگر سراغ شعله آتش ز من مگير

    می خواستم كه شعله شوم سركشی كنم

    مرغی شدم به كنج قفس بسته و اسير


    روحی مشوشم كه شبی بی خبر ز خويش

    در دامن سكوت به تلخی گريستم

    نالان ز كرده ها و پشيمان ز گفته ها

    ديدم كه لايق تو و عشق تو نيست

    javahermarket

    بهونه

    جدایی

    برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ،

    از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن

    حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!

    نگو میروی تا من خوشبخت باشم ،

    نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم...

    نگو که لایقم نیستی و میروی ،

    نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی....

    این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست....

    راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ،

    بگو  دلت با من نیست و دیگر نیستم!

    راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ،

    بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی

    برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ،

    از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم

    سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند،

    در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!

    برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی !

    حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،

    تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی....

    حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ،

    تو لایقم نیستی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم!

    برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن

    بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم ...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:جدایی,لایق,تکرار,راحت,بی وفا,بی خیال,بهانه,عاشق,احساس,حیف,غم,بهونه,
  • دلنوشته دکتر شریعتی

     

    آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد، زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.


    برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن ! پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.


    دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند.

     

     


    وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند:

    پرهایش سفید می ماند

    ولی قلبش سیاه میشود


    اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است


    وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم.


    اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری


    به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد


    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد، هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد.


    من چیستم؟
    لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب ، که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات ، گمنام و بی نشان در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ ...


    عشق تنها کار بی چرای عالم است ، چه ، آفرینش بدان پایان می گیرد.


    آیا در این دنیا کسی هست بفهمد
    که در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟
    چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب خوب خوب ...


    هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود،
    هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
    و هنگامی تشنه آتش شدم،
    که در برابرم دریا بود و دربا و دریا ...!


    حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.


    دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد، آدمی را همواره در پی گم شده اش، ملتهبانه به هر سو می کشاند ...


    مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند ، خطرناک تر می گردد.


    دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست، اسراف محبت است.


    مسئولیت زاده توانایی نیست ، زاده آگاهی است و زاده انسان بودن.


    دلی که از بی کسی غمگین است ، هر کسی را می تواند تحمل کند.


    ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.


    عشق به آزادی مرا همه عمر در خود گداخته است.


    اگر پیاده هم شده است سفر کن ، در ماندن می پوسی.


    خدا و انسان و عشق ، این است امانتی که بر دوش ما سنگینی می کند.


    قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد.


    مرا کسی نساخت ، خدا ساخت . نه آنچنان که کسی می خواست ، که من کس نداشتم . کسم خدا بود ، کس بی کسان.


    هر کسی را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند ، بدان گونه که احساسش می کنند ، هست.

     

     

     

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    گوش به زنگ

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا