یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

فریاد دل

سلام غریبه اشنا صدام رسید هی بی وفا دارم سلام میدم اااا
موندم بخدا  هی غصه دوریتو بخورم
هی غصه نبودنتو بخورم
اخر از درده عشق به حکمه دوریت میمیرم
...............
چه غریبونه عاشقم
کسی نمی  دونه عاشقم جز خودشو خداش
از بس شمردم لحظه ها رو تا ببینمت زبونم بند امد
بعدشم باطری ساعت ...
اخرم قسمت دیدن رسید  زمونه  نذاشت ببینمت . زمونه یا روزگار
من صبر میکنم صبر میکنمو صبر میکنم  تا اون لحظه خوشه دیدار برسه
حس می کنم موقع دیدنت اشک میریزم
بغض میکنم .....هیییییییییییی(نفس) خدا
..............


 

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:دلنوشته,زیبا,عاشقانه,زمونه,روزگار,لحظه,غریبه,اشنا,سلام,,
  • اگه تو یك روز خواسته باشی...

    یادته برات نوشتم...

    اگه عاشقم نباشی... الهی بمیری


    اگه دوستم نداشته باشی...

    غیرمن کسی رو داشته باشی... الهی بمیری


    بعدش برات نوشتم...

    همه رو دروغ نوشتم... خودم بمیرم


    اگه تو یك روز خواسته باشی...

    که منو دوست نداشته باشی... خودم می میرم

    نبینی قهر خدارو...

    بدیهای روزگارو... الهی نمیری
    الهی نمیری


    بمونه سایه ات روی سرم ...

    می دونی بی تو در به درم... الهی نمیری
    الهی نمیری


    وقتی تو چشات زل میزنم...

    با غم نگات پل میزنم


    وقتی می بینم دوستم داری...

    از ته دلم داد میزنم

    از ته دلم داد میزنم


    اگه یك روزي فرشته ها...

    بخوان تو رو زودتر ببرن


    به اونا میگم که از قدیم...

    ماهی رو با تنگش میبرن

    ماهی رو با تنگش میبرن

    ماهی رو با تنگش میبرن

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:روزگار,الهی,عاشقانه,زیباترین,درووغ,ماهی,تنگ,تنگ,فرشته,
  • چگونه تورا فرياد كنم

    چگونه تورا فرياد كنم وقتي كه پژواك صدايم در كوچه پس كوچه هاي تنهايي

    طنين انداز گشته است...

    چگونه تو را بخوانم وقتي كه آرزوهايم بر باد رفته است و تو ديگر نيستي تا حرفهاي

    ناگفته دلم را بشنوي و مرهمي باشي بر روي زخم هاي دلم...!
    وقتي كه تو نيستي چه كسي سنگ صبور من خواهد شد...؟
    اين روزها هرچه بيشتر جست و جو مي كنم كمتر پيدايت مي كنم ، گويي در خود گم

    شده ام...

    گلهاي احساسم در كوير بي مهري هايت پژمرده اند و تو گويي همه چيز را از ياد

    برده اي...!!!

    اي بهار خزان شده كه نيامده كوچ كردي ، هنوز يادت در سينه من است و من چون

    شقايق داغدارم كه هرگز چشمان روشن تو را فراموش نخواهم كرد...!

    به رفتنت مي انديشم به رفتني كه دلم را شكست و قلبم را براي هميشه مهمان

    غم و اندوه نمود، چگونه دلتنگي هاي مرا نديدي؟
    بگو در كدامين بهار به انتظار آمدنت بنشينم كه رفتنت را هنوز باورنکرده ام

    و امشب مي خواهم از دلتنگي هايم برايت بگويم ، اين اولين باري نيست كه قلبم بر


    قلمم چيره مي شود و از جدايي ها شكايت مي كنم ، از چشم انتظاري خالصانه ام

    و از بد عهدي ايام!

    مي نويسم آنچه را كه در دلم است و سپيدي كاغذ را مانند روزگارم سياه مي كند ...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:روزگار,جدایی,سینه,یاد,هنوز,چشم,روشن,همیشه,مهمان,خالصانه,
  • کاش می توانستم به آسمان کودکیم برگردم

    دوباره دلم مثل دل آسمان امروز گرفته،

    ابری ابریست،

    آماده باریدن؛

    چرا آسمان هر چه به سمتش می روم ازمن میگریزد؟

    چه رمزیست در این چرخه تکرار؟

    چه دردیست در اینها

    که باید تاکنون یاد گرفته باشم و نگرفته ام؟

    دلم گرفته،

    از این همه بی اعتنایی روزگار دلم گرفته،

    بی پاسخ مانده ام،

    سرگردان،

    رها شده ام،

    کاش می توانستم به آسمان کودکیم برگردم

    به آسمانی که همیشه دوست داشتم نقاشیش کنم ...

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:دلنوشته,زیبا,بی اعتنا,چرخه,تکرار,روزگار,اسمان,کودک,,
  • من پاکباز عاشقم از عاشقان تو

    این عشق ماندنی

    این شعر بودنی

    این لحظه های با تو نشستن

    سرودنی است

    این لحظه های ناب

    در لحظه های بی خودی و مستی

    شعر بلند حافظ تو ستودنی ست

    این سر نه مست باده

    این سر که مست مست دو چشم سیاه توست

    اینک به خاک پای تو می سایم

    کاین سر به خاک پای تو با شوق سودنی ست

    تنها تو را ستودم

    آن سان ستودمت که بدانند مردمان

    محبوب من به سان خدایان ستودنی ست

    من پاکباز عاشقم از عاشقان تو

    با مرگم آزمای

    با مرگ اگر که شیوه تو آزمودنی است

    این تیره روزگار در پرده غبار دلم را فرو گرفت

    تنها به خنده

    یا به شکر خنده های تو

    گرد و غبار از دل تنگم ستودنی ست

    در روزگار هر که ندزدید مفت باخت

    من نیز می ربایم

    اما چه ؟

    بوسه بوسه از آن لب ربودنی ست

    تنها تویی که بود و نمودت یگانه بود

    غیر از تو هر که بود هر آنچه نمود نیست

    بگشای در به روی من و عهد عشق بند

    کاین عهد بستنی این در گشودنی ست

    این شعر خواندنی

    این شعر ماندنی

    این شور بودنی

    این لحظه های پرشور

    این لحظه های ناب

    این لحظه های با تو نشستن

    سرودنی ست

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:روزگار,شکر,خدا,تیره,مفت,مرگ,مست,شوق,خاک,حافظ,مست,شعر,ماندنی,سرودنی,مستی,باده,تنها,لحظه ناب,
  • اعتماد شرف آبرو صداقت پاكي و مهر

    بيشتر اوقات در كنار پنجره

    خط نگاه من پيداست

    اين را ديگر دوستانم ميدانند

    كه وقت دلتنگي هايم

    آسمان بيشتر از آنان همراه من است

    من ساكت تر از قبل شده ام

    و با لبخندهايم هميشه روي ماهشان را ميبوسم

    نميدانند

    اما باور دارم

    كه اعتماد

    شرف

    آبرو

    صداقت

    پاكي

    و مهر

    از قلبهاي كال روزگار بيشتر اين مردم

    بار رحيل بسته است

    ديگر تمايلي ندارم

    كه بشنوم

    يا حتي بدانم

    اندك چيزهاييست كه ارزشي دارند و من در پي آنان تشنه ترم

    من از رفتارهاي ساده گانه كنجكاوي ديگران در عجبم

    و بيشتر از اصرارشان براي كشف!

    مرتب ميگويند:رها تو پيچيده اي!

    و ميدانم نه براي آنكه من گنگ باشم

    كه درك سكوت ها و نگاه من

    برايشان سخت است

    وگرنه من

    همانند يك حياطي كه در كنجش باغچه ايست و حوضي

    كه هر صبح آب و جارويش ميكنم

    و به ماهي هاي قرمزش نان ميدهم

    هيچ پيچيدگي معماري ندارم...


    javahermarket

    آيا تو اينها را ميفهمي؟

    نميدانم تكليف اين بغضهايي كه ميگذاري را به چه حسابي بگذارم
    شايد براي روزي كه تك تكشان را ببینی
    ميگذارم به حسابت
    زود يادم ميرود
    فقط ميفهمم
    سنگين تر شده ام و آرامتر!
    گاه چقدر بي رحمي
    من نازك تر از خيال يك حريرم
    اينگونه با تيزي افكارت مرا از هم ندر...
    اين دل شكسته را نتكان...
    صداي خرد شدنش را دوست ندارم...
    تو در مسير ايام
    با تمام اين رد اتفاقات
    بهانه احساس را پيش ميكشي
    و آنگاه به جاي نزديكي دورترمينشيني و حواست به پاهاي خسته من نيست.
    چه ميداني كه شبها چگونه ميگذرند..
    من ناله هايم را
    همه دردهايم را
    همه اين روزگارم را
    تاب آوردم
    و اخم به ابرو نياوردم
    تا اندكي از حس تو آزارنبيند
    تا كه به تو بفهمانم
    هميشه هم زندگي آني نبود كه داشتي
    كه داشتم...
    اما
    تو حتي يك لبخند ساده هم به من نميدهي...
    تهي از هرچه فرصت و پريدن
    نمي آيم
    جاي مرهم و مهر
    درد را بنشانم
    آيا تو اينها را ميفهمي؟
    پس
    از چه رو اينگونه ميخواني؟سکوت.لبخند.

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:بهانه,زندگی,رویا,حس,ابرو,درد,خسته,روزگار,لبخند,فرصت,فهمیدن,تهی,زندگی,
  • تو را نیازی به داشتن من نیست

    راست میگویی
    تو صادقی
    تو واژه های ناب صداقت را چیده ای
    تو همان عطر واقعی حضوری
    راست میگویی
    نیازی به داشتنم نداری
    تو از جنس احساسی
    تو از فصلی به فصل دیگر در جریانی
    تو از ماه به آسمان در خلوت تنهای شبها
    محرم تری
    تویی که هر شب از آسمان چشمانت
    ستاره ها را میچینی و میبوسی
    و لای قرآن زمان میگذاری
    تا که یادش بماند هنوز ایمان به بودن واهی نیست
    در زمانه هرزه نگاه و نا اهل
    تویی که آیه آیه مهرت را روانه شبهای تاریک میکنی
    تا که جاودان بماند
    آنچه باقیست
    راست میگویی
    تو عاشقی
    تو صادقی
    و تو را نیازی به داشتن من نیست
    آمدی
    و نامت را جاودانه حک کردی بر این تخته سیاه دل
    و حواست اصلا به رد گچ خورده تنهای روزگار من نبود
    که بعد از این زیر آوار این همه خاطرات
    چگونه باید بماند
    تو راست میگویی
    نیازی نیست که جمله ای حتی کلمه ای
    حرفی بزنی
    نیازی نیست
    که بفهمی
    دل،
    تنگ لحظه های با هم بودن
    شد
    آنچنان که دستهایمان گلبرگهای شقایق را...

    javahermarket

    اين تپيدنها از آن توست

    تو را
    آخرين آخرين ها
    با تكه هاي اين همه زيباييها
    دلگيرو دور
    به هر سمتي كه خواهي روانه ميسازم
    به هر كجا كه مي خواهي بكوب
    من تكه تكه هايت را نگه خواهم داشت
    درد كوبيدنهايت
    را فراموش نخواهم كرد
    نگاهم ميان تو ميپيچد
    اگر برگشتي
    اگر ديدمت
    كنار دلم
    بمان
    و نفس بكش
    اين طپيدنها از آن توست
    تلخ روزگار سخت را اگر تاب دارم
    تنها براي لمس توست....

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:تپیدن,تاب,لمس,بدن,نفس,اخرین,زیبا,دلگیر,روزگار,سخت,کوبیدن,,
  • در هوای تــــو

    آن را که در هوای تو یک دم شکیب نیست

    با نامه ایش گر بنوازی غریب نیست

    امشب خیالت از تو به ما با صفاتر است

    چون دست او به گردن و دست رقیب نیست

    اشک همین صفای تو دارد ولی چه سود

    آینه ی تمام نمای حبیب نیست

    فریاد ها که چون نی ام از دست روزگار

    صد ناله هست و از لب جانان نصیب نیست

    سیلاب کوه و دره و هامون یکی کند

    در آستان عشق فراز و نشیب نیست

    آن برق را که می گذرد سرخوش از افق

    پروای آشیانه ی این عندلیب نیست

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    فریاد دل

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا