یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

آيا تو اينها را ميفهمي؟

نميدانم تكليف اين بغضهايي كه ميگذاري را به چه حسابي بگذارم
شايد براي روزي كه تك تكشان را ببینی
ميگذارم به حسابت
زود يادم ميرود
فقط ميفهمم
سنگين تر شده ام و آرامتر!
گاه چقدر بي رحمي
من نازك تر از خيال يك حريرم
اينگونه با تيزي افكارت مرا از هم ندر...
اين دل شكسته را نتكان...
صداي خرد شدنش را دوست ندارم...
تو در مسير ايام
با تمام اين رد اتفاقات
بهانه احساس را پيش ميكشي
و آنگاه به جاي نزديكي دورترمينشيني و حواست به پاهاي خسته من نيست.
چه ميداني كه شبها چگونه ميگذرند..
من ناله هايم را
همه دردهايم را
همه اين روزگارم را
تاب آوردم
و اخم به ابرو نياوردم
تا اندكي از حس تو آزارنبيند
تا كه به تو بفهمانم
هميشه هم زندگي آني نبود كه داشتي
كه داشتم...
اما
تو حتي يك لبخند ساده هم به من نميدهي...
تهي از هرچه فرصت و پريدن
نمي آيم
جاي مرهم و مهر
درد را بنشانم
آيا تو اينها را ميفهمي؟
پس
از چه رو اينگونه ميخواني؟سکوت.لبخند.

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:بهانه,زندگی,رویا,حس,ابرو,درد,خسته,روزگار,لبخند,فرصت,فهمیدن,تهی,زندگی,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    آيا تو اينها را ميفهمي؟

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا