یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

چترها را باید بست. زیر باران باید رفت.

به قول سهراب..!!!!
هر کجا هستم ، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است.
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچهای غربت؟

من نمی دانم
که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست.
و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست.
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
واژه ها را باید شست .
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.

چترها را باید بست.
زیر باران باید رفت.
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت.
دوست را، زیر باران باید دید.
عشق را، زیر باران باید جست.

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:عشق,باران,لاله,قرمز,حیوان,نجیب,عشق,زمین,چتر,اهمیت,کبوتر,مردم,شهر,,
  • اس ام اس مهربونی

    هیچ دانی نازنینم می توانی / راحت اسرار سعادت را بدانی

    رمز خوشبختی انسان نسیت جز این / مهربانی ، مهربانی ، مهربانی . . .

    .

    .

    .

    هیچ ثروتی بالاتر از مهربانی نیست ، یادت باشه تو خیلی ثروتمندی

    یه خورده از ثروتت رو هم به ما بدی چی میشه آخه !؟


    تو همان مهربانی هستی؟! یا مهربانی همان توست؟!

    نمی دانم

    می دانم بی شک با هم نسبت نزدیکی دارید . . .

    .

    .

    .

    مهربانی نقش هر نقاش نیست / هر که نقشی را کشید نقاش نیست

    نقش را نقاش معنا میدهد / مهربانی نقش یار است حیف که یار نقاش نیست . . .

    .

    .

    .

    ایمان داشته باش که کمترین مهربانی ها از ضعیفترین حافظه ها پاک نمیشوند

    پس چگونه فراموش خواهی شد تو که پیشه ات مهربانی است . . . ؟

    .

    .

    .

    مهربانی باغ سبزی است که از روزنه پنجره ها باید دید

    مهربانم مگذار لحظه ای روزنه پنجره ها بسته شود . . .

    .

    .

    .

    حالا که آمده ای ، چترت را ببند

    در ایوان این خانه جز مهربانی نمی بارد . . .

    .

    .

    .

    بی وفایی کن وفایت میکنند با وفا باشی خیانت میکنند

    مهربانی گر چه آیینه ی خوشیست مهربان باشی رهایت میکنند . . .

    .

    .

    .

    کاش میشد بر جدایی خشم کرد / شاخه های نسترن را با تواضع پخش کرد

    کاش میشد خانه ای از مهر ساخت / مهربانی را در آن سرمشق کرد . . .

    .

    .

    .

    در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکیست . . .

    .

    .

    .

    مهربانی زبانی است که :

    برای کور دیدنی ، برای کر شنیدنی ، و برای لال گفتنی است . . .

    .

    .

    .

    مهربانی تزئین لحظه هاست

    برای مهربانیت جوابی جز دوست داشتن ندارم . . .

    .

    .

    .

    عشق را رنگ آبی زدم، دوست داشتن را قرمز، نامردی را سیاه، دروغ را سفید،

    ولی نمی دانم چرا به تو که میرسم نمی دانم مهربانی چه رنگی است . . .؟

    .ترنم.سیاه.دروغ.قرمز.

    javahermarket

    قلب گوشه ندارد



    از خورشید می گریزم

    و به دنبال تو می گردم

    تا در خیال

    به خلوت شب های تو برسم

    ...

    می خواهم در گوشه ی قلب ات

    یک کُنج رنگی

    فقط برای من باشد !

    اما نه خاکستری ،

    بگذار قرمز باشم !

    در یک دشت سبز

    زیر آسمانی که آبی ِ آبی است

    و کلبه ای

    که هیچکس بجز تو

    راه به آنجا ندارد .

    ...
    پروانه ای پشت پنجره بال می زند !

    و یادم می آورد

    که قلب گوشه ندارد .

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:دشت,اسمان,گوشه,قلب,خاکستری,خلوت,قرمز,کلبه,پروانه,پنجره,گوشه,هیچکس,دشت,سبز,خورشید,,
  • اعتماد شرف آبرو صداقت پاكي و مهر

    بيشتر اوقات در كنار پنجره

    خط نگاه من پيداست

    اين را ديگر دوستانم ميدانند

    كه وقت دلتنگي هايم

    آسمان بيشتر از آنان همراه من است

    من ساكت تر از قبل شده ام

    و با لبخندهايم هميشه روي ماهشان را ميبوسم

    نميدانند

    اما باور دارم

    كه اعتماد

    شرف

    آبرو

    صداقت

    پاكي

    و مهر

    از قلبهاي كال روزگار بيشتر اين مردم

    بار رحيل بسته است

    ديگر تمايلي ندارم

    كه بشنوم

    يا حتي بدانم

    اندك چيزهاييست كه ارزشي دارند و من در پي آنان تشنه ترم

    من از رفتارهاي ساده گانه كنجكاوي ديگران در عجبم

    و بيشتر از اصرارشان براي كشف!

    مرتب ميگويند:رها تو پيچيده اي!

    و ميدانم نه براي آنكه من گنگ باشم

    كه درك سكوت ها و نگاه من

    برايشان سخت است

    وگرنه من

    همانند يك حياطي كه در كنجش باغچه ايست و حوضي

    كه هر صبح آب و جارويش ميكنم

    و به ماهي هاي قرمزش نان ميدهم

    هيچ پيچيدگي معماري ندارم...


    javahermarket

    شما یادتون نمیاد

    شما یادتون نمیاد
    اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید!!!




    شما یادتون نمیاد
    وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیمش



    شـمــا یـادتــون نـمــیــــــــاد…
    بـزرگتـــــریـن کابـوس شب عیــــد “پـیــــک نـوروزی” بود …



    شما یادتون نمیــــــــاد…
    خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم



    شما یادتون نمیاد
    تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم



    شما یادتون نمیاد
    یه زمانی همه تیم ها رو میذاشتم تو قوطی درشو می بستم
    “مسی”









    شـمــا یـادتــون نـمــیــــــــاد…
    از کلاس اول دبستــــان تـا آخرین روز دبیـرستــــان،
    همه معلمها و ناظم ها:
    کلاس شما “بـــــدتریـن” کلاسیه که تا حالا داشتم …



    شما یادتون نمیاد
    پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.



    شما یادتون نمیاد
    دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم



    شما یادتون نمیاد
    یه زمانی همه تیم ها رو میذاشتم تو قوطی درشو می بستم
    “مسی”



    شما یادتون نمیاد
    بعضی وقتا جلو جلو، حاشیه ی صفحه های بعدی دفترمون رو هم خط کشی میکردیم که بعدا راحت باشیم



    شـمــا یـادتــون نـمــیــــــــاد…
    به سلامتی اون باجـــــه تلفنی که تو بارون میرفتی زیر سقفش ،
    یدونه دو زاری مینداختی توش…
    یه ساعت حرف می‌زدی.. .
    آخـرشــــم پولتــــو پس می‌داد …



    شما یادتون نمیاد
    آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن



    شما یادتون نمیاد
    تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!



    شما یادتون نمیاد
    ستاره آی ستاره، پولک ابر پاره، به من بگو وقتی که خواب نبودی بابامو تو ندیدی؟
    دیدمش از اونجا رفت، اون بالا بالاها رفت، بالا پیش خدا رفت
    خدا که مهربونه، پیش بابام میمونه
    گریه نمیکنم من، که شاد نباشه دشمن



    شما یادتون نمیاد
    تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم



    شما یادتــون نمیـــــــــــاد…
    از لوک خوش شانس بودن ؛
    آخرش تنهایی سمت غروب رفتنو یاد گرفتیم و بس !



    زمـانی که خاطــــره هـایــت از امیـــــدهایت قــوی تر شـدند
    پیـــر شـدنت شـــروع میشــود … پیـــر شـدیـمـــا
    امید.خاطره.شروع

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    چترها را باید بست. زیر باران باید رفت.

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا