یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

کاش میتوانستم...

شب بود و چراغ ها خاموش من و ستاره ها بیدار بودیم

پرده های اتاق را کنار زدم و عبور پرستوهای مهاجر را دیدم

کاش میتوانستم هر شب برای ماهی های دریاچه قصه عشق را بگویم

کاش میتوانستم تمام شادی ها را در شیشه ای بلورین جمع کنم و برایت

هدیه دهم

کاش بتوانم تنهای تنها در تاریکی شب های زمستانی از کوچه آرزوهایم بگذرم

و در نقطه آرامی به تو برسم

کاش همه انسانها خاموش میشدند و فقط صدا و نغمه های بهاریت را

میشنیدم

کاش همه جا تاریک میشد و خورشید فقط به اندازه لطافت گلهای نسترن به آن

نقطه که تو هستی میتابید

کاش فقط ماه رد پای تو را در کوچه ها به من نشان میداد

کاش میشد تنها ؛ احساس نیلوفریت با من سخن میگفت

کاش میتوانستی بوی سرزمین رویایم را برایم بیاوری

ومن با تمام وجودم ؛ با تمام ذهن و قلبم ؛ با همه روشنایی ها و تاریکی هایم

میگویم:

دوستت دارم ....

javahermarket

دلنوشته

معلم به خط فاصله میگفت خط تیره.

چون میدونست فاصله چه به روز آدم میاره.............................................................................................................................................................................
.برو ای خوب من، هم بغض دریا شو ، خداحافظ
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ
تو را با من نمی خواهم که “ما” معنا کنم دیگر
برو با یک “من” دیگر بمان “ما” شو، خداحافظ . . .
.

من را تو ببخش چشم من کور!
دستم برود به زیر ساطور!
تقصیر دلم نبود دزدی
چشم تو سیاه بود و مغرور!

.دلم برای سادگی ام میسوزد وقتی
دستانت را برایم مشت میکنی
میپرسی: گل یا پوچ ؟
در دلم میگویم : دستهای تو . . .

.روی قبرم بنویسید مسافر بوده است،

بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است،

بنویسید زمین کوچه ی سرگردانیست،

او در این معبر پر حادثه عابر بوده است

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 18 مهر 1391برچسب:دلنوشته,سادگی,شعر,حادثه,عابر,مهاجر,کور,دزدومغرور,دریا,خداحافظ,,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    کاش میتوانستم...

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا