یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

دشنم شکست

من از  رویای حقیقت نام تو را جویا شدم
بر اسمه حقیقت فال تو را جویا شدم
جویای بر اسمت شدم
حرفای روزگارتم این
چنین قلم من را شکاند
رسیدن به عمق دلت
همچنین عهد شکاند
.
.
.
سلام بهانه
غریبی توی غربت
نشستم به راهه لطقت
سنگینس نگاتم
بر قلبم نشست

بی انکه خوب بشناسمت
بفرما داده ام

بی انکه درکت کنم بفرما دادام

اینم فرمان من بود
اینم مجازاته من بود
اینم یه طوری حقه من بود

حقم بود ببینم خیانتت
حقم بود درکت کنم
حقم بود
حقی که از قبلم بود


.

..
شاید یه جور تاوان بود
درگیر عشقت شوم
عشق بی مهرت شوم
عشقی
که جز تظاهر نداشت بر من خیری
عشقی جز شعار نداشت بر من چیزی
عشقه دروغین که عاشقم کرد
این چنین نابودم کرد
از سایه غریبه ها اخر
دشنه ی سادگی کمرم را شکست
 

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:دشنه,شکست,درک,قلب,بهانه,عهد,راه,عشقوسایه,غریبه,دروغ,عاشق,نابود,فروشگاه اینترنتی,همه چی,
  • امرروزمیخواهم پا بگذارم براحساس

    باید چرید دراین بوستان واژهاراعلف هارا، شایدطروات سبزی

    ساقه های علف برکرختی قلم ما طراوت ببخشد

    ورول گردون قلم را بچرخاند به واژهای نیک

    امرروزمیخواهم پا بگذارم براحساس چمن وره سپاراندیشه ی

    سبزهستی شوم وبه ادرک زمین درک حیات بچشانم و

    بگویم آسمان به آ.غ.وش تومیل باریدن دارد......

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:اسمان,احساس,چمن,درک,علف,طراوت,ساقه,بوستان,اغوش,حیات,
  • فقط بخاطر تو

    به خاطر روی زیبای تو بود

    که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند

    به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود

    که دست هیچ کس را در هم نفشردم

    به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود

    که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم

    به خاطر دل پاک تو بود

    که پاکی باران را درک نکردم

    به خاطر عشق بی ریای تو بود

    که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم

    به خاطر صدای دلنشین تو بود

    که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست

    و به خاطر خود تو بود

    فقط به خاطر تو

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:دلنوشته,بخاطر تو ,فقط,پاک,باران,عاشق,خاطره,درک,ریا,باور,دلنشین,,
  • چگونه شخصیت خود را دوست داشتنی کنیم؟

    اکثر ما دوست داریم دیگران دوستمان داشته باشند انگار زندگی بهتر می شود اینکه دیگران دوستمان داشته باشند یا نه کاملا به خودما بستگی دارد به اینکه چگونه رفتار می کنیم و چگونه با دیگران کنار می آییم خیلی وقتها آنطور که باید با مردم برخورد صحیح نداریم ما می گوییم می خواهیم دیگران ما را همین طور که هستیم دوستمان داشته باشند.

    این بدان معناست که ما کارهای را که باید انجام بدهیم نمی دهیم و قصد تغییر دادن راه و روش خود را نیز نداریم خیلی راحت می گوییم چرا نمی توانند من را همین طور که هستم بپذیرند و دوست داشته باشند؟

    واقعیت این است که برای انکه دوستمان بدارند باید دوست داشتنی باشیم.

    دوست داشتنی شدن کار زیاد سختی نیست برای شروع بهتر است وقتی با دیگران روبه رو می شوید لبخند بزنید و با روی باز با آنها صحبت کنید رفتاری دوستانه و صمیمی داشته باشید از مشکلات آنها با خبر شوید و سعی کنید درکشان نمایید و به احساساتشان توجه کنید.

    javahermarket

    متن های قشنگ عاشقانه

     

    به نام عشق

    به نام خدا خالق انسان، به نام انسان خالق غم ها، به نام غم ها بوجد آورنده ي اشكها، به نام اشک تسکين دهنده ي قلبها، به نام قلبها ايجادگر عشق و به نام عشق زيباترين خطاي انسان


    --------------------------------------------------------------------------------

    کاش قلبم درد تنهایی نداشت چهره ام هرگز پریشا نی نداشت کاش برگ های آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت


    --------------------------------------------------------------------------------

    عشق فراموش کردن نيست بلکه بخشيدن است . عشق گوش دادن نيست بلکه درک کردن است . عشق ديدن نيست بلکه احساس کردن است . عشق کنار کشيدن و جا زدن نيست بلکه صبر داشتن و ادامه دادن است


    --------------------------------------------------------------------------------

    عشق رو " اد" کن .. به احساسات قشنگت" پي ام" بده .. غم ر و " دليت" کن براي غرور" آف" بزار بگو بشکن آخه دنيا دو روزه .. و خيانت رو"هک" کن ازانسانيت " کپي" بگير و " سندتوآل" کن با صداقت، وفا و معرفت هم "چت" کن از زيبا ترين خاطره هاي زندگيت" وب" بگير


    --------------------------------------------------------------------------------

    هفت نصيحت مولانا

    گشاده دست باش، جاري باش، كمك كن (مثل رود)

    باشفقت و مهربان باش (مثل خورشيد)

    اگركسي اشتباه كرد آن رابه پوشان (مثل شب)

    وقتي عصباني شدي خاموش باش (مثل مرگ)

    متواضع باش و كبر نداشته باش (مثل خاك)

    بخشش و عفو داشته باش (مثل دريا )

    اگر مي‌خواهي ديگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آينه)

     

    javahermarket

    دکتر شریعتی

    دسته اول
    آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند
    عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

    دسته دوم
    آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند
    مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.

    دسته سوم
    آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند
    آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

    دسته چهارم
    آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هستند
    شگفت‌انگیزترین آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

    (دکتر شریعتی )

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 18 مهر 1391برچسب:دکتر شریعتی,درک,اهسته,اختیار,سلب,سکوت,شگوه,قدرت,شخصیت,دسته,اول ,دوم,چهارم,
  • داستان دخترک

    دخترک چند روزی بود که پاش شکسته بود و توی خونه مونده بود.از اینکه خونه نشین شده بود ونمی تونست راه بره کلافه شده بود .تصمیم گرفت به پارک بره تاحال وهواش عوض بشه .
    وقتی روی نیمکت پارک نشست ،چشمش به دختری که د و پاش فلج بود وروی نیمکت روبرو نشسته بود افتاد .از مادرش که اونو به پارک برده بود خواست تا روی اون نیمکت کنار اون دختر بشینه.
    وقتی نشست سلام کرد وسر صحبت رو با اون باز کرد.با حالتی اندهناک وگلایه مند گفت، خیلی سخته که دیگران راه می رن وما نمی تونیم. دختری که پاهاش فلج بود با تعجب به اون نگاه کرد. دخترک ادامه داد،تازه امثال شماها رو درک می کنم. دختر در جوابش خندید .
    دخترک پرسید ،چرااز حرفهای من تعجب کردی ،چرا خندیدی.دختر جواب داد ، دلیل خنده ی من اینه که تو فکر می کنی امثال منو درک می کنی. دخترک گفت ،مگه ما مثل هم نیستیم. دختر جواب داد نه،چون تو پرنده ای هستی که آزاد بودی . چند روزه که اسیر شدی. برای همینه که خودتو به در ودیوار می کوبی و حسرت آزادی رو می خوری. ولی من از بدو تولد تو قفس بودم.
    معنی آزادی رو نفهمیدم که حسرت اونو بخورم و برای رسیدن بهش تلاش کنم. برای همینه که
    متعجبم از شکوه های تو. من خیلی راضیم از این وضع.
    دخترک خیلی فکر کرد حق با اون دختر بود. خدارو شکر کرد که اونقدر خوشبخت بود که می تونست تفاوت بین سختی و آسایش رو درک کنه. تازه فهمیده بود که همیشه این آدمهای خوشبختند که درد رو حس می کنند ومی نالند وشکوه می کنند. چرا که اون کسی که خوشبختی رو حس نکرده از بدبختی شکوه ای نداره.

    javahermarket

    داستان طنز

    داستان طنز

    داستان طنز “مسافر اتوبوس”
    یکی از دوستام تعریف می کرد : “با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء ۵-۶ ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم.

    یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی.

    خلاصه حل شد.یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم…سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن.

    اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی…

    رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟

    گفت این بچه دچار یبوسته، ما روی شکلاتا مسهل میمالیم میدیم بچه میخوره!!!خلاصه خیلی تو مخمصه گیر کرده بودم.خیلی به ذهنم فشار آوردم بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم ازین شکلاتا دارین؟گف بله و یکی داد..رفتم پیش راننده گفتم باید اینو بخورین. الا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین.خلاصه یه گاز خوردو من خوشحال اومدم سر جام . ده دقیقه طول نکشید راننده ماشینو نگه داشت!!!منم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم! یه ربع بعد باز ماشینو نگه داشت…! بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد من؟ گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکلو داشتم! کار همین شکلاته بود!شما درکم نمیکردین! خلاصه راننده هر یه ربع نگه میداشت منو صدا میکرد میگفت هی جوون! بیا بریم!

    نتیجه اخلاقی : وقتی دیگران درکتون نمی کنند ، یه کاری کنید درکتون کنند.!!!

    منبع :  راد اس ام اس

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:داستان,طنز,شکلات,دوست,اتوبوس,احساس,ذهن,مشکل,نتیجه,اخلاقی,درک,راننده,,
  • چرا آقایون به خانمها نیازمندند؟

    چون همسر شما:

    ...- وقتی غمگینید هیچگاه تنهایتان نخواهد گذاشت...

    - مراقب خواهد بود که کارهایتان را سر وقت انجام دهید...

    - مطمئن خواهد شد وعده غذایی خود را برای مسابقات و انجام کار از دست نمی دهید...

    - از شما خواهد خواست تا عادات بدتان را ترک کنید، هر روز، هر زمان...

    - سر موضوعات کوچک با شما بگو مگو خواهد کرد اما عصبانیتش برای مدت زیادی بطول نخواهد انجامید...

    - باعث خواهد شد پولتان را عاقلانه تر خرج کنید...

    - خواهد گفت- نگران نباش، حتی اگر بسیار جای نگرانی باشد یا اصلاً چیزی برای نگرانی وجود نداشته باشد...

    - از شما انسانی دقیق و وقت شناس خواهد ساخت...

    - به شما در کنترل کردن خشمتان کمک خواهند کرد...

    - 15 بار در روز با شما صحبت خواهد کرد که بفهمد در حال انجام چه کاری هستید...

    ممکن است برخی اوقات احساس افسردگی کنید اما واقعیت این است که بدون او کاری نمی توانید بکنید... از آنجایی که خانمها هدایایی از طرف خداوند برای آقایون هستند، ارزش آنها را درک نموده و از آنها مراقبت کنید... :)

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    دشنم شکست

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا