یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

حال دل من ...

حالم بد نیست غم کم می خورم
کم که نه! هر روز کم کم می خورم
آب می خواهم، سرابم می دهند
عشق می ورزم عذابم می دهند
خود نمی دانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی؟ آفتاب!!!!
عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام
تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام
عشق اگر اینست مرتد می شوم
خوب اگر اینست من بد می شوم
بس کن ای دل نابسامانی بس است
کافرم! دیگر مسلمانی بس است
درد می بارد چو لب تر می کنم
طالعم شوم است باور می کنم
من که با دریا تلاطم کرده ام
راه دریا را چرا گم کرده ام؟؟؟
آه! در شهر شما یاری نبود
قصه هایم را خریداری نبود!!!
خسته ام از قصه های شوم تان
خسته از همدردی مسموم تان
هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه!
فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!
هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه!
هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:خسته,تنگ,نابسامان,قصه,خریدار,اندوه,مسلمان,دریا,شهر,تیشه,ریشه,تلاطم,همدرد,
  • دنیا بیستون است، اما فرهاد ندارد

    دنیا بیستون است اما فرهاد ندارد، و آن تیشه هزار سال است که در شکاف کوه افتاده است.
    مردم می آیند و می روند اما کسی سراغ آن تیشه را نمی گیرد. دیگر کسی نقشی بر این سینه ی سخت و ستبر نمی زند. دنیا بیستون است و روی هر ستون، عفریت فرهادکُش نشسته است. هر روز پایین می آید و در گوش ات نجوا می کند که شیرین دوستت ندارد. و جهان تلخ می شود.
    تو اما باور نکن. عفریت فرهادکُش دروغ می گوید. زیرا که تا عشق هست، شیرین هست.
    عشق اما گاهی سخت می شود؛ آنقدر سخت که تنها تیشه از پس آن بر می آید.
    روی این بیستون ناساز و ناهموار گاهی تنها با تیشه می توان ردّی از عشق گذاشت، و گرنه هیچ کس باور نمی کند که این بیستون فرهادی داشت.
    ما فرهادیم و دیگران به ما می خندند. ما فرهادیم و می خواهیم بر صخره های این دنیا، جویی از شیر و جویی از عسل بکشیم؛ از ملکوت تا مغاک. عشق، شیر و عشق، شکر؛ عشق، قند و عشق، عسل. شیر و شکر و قند و عسل و عشق، نه در دست شیرین که در دستان خسرو است.
    خسرو ما اما خداوند است.
    ما به عشق این خسرو است که در بیستون دنیا مانده ایم.
    ما به عشق این خسرو است که تیشه به ریشه ی هر چه سنگ و صخره می زنیم.
    ما به عشق این خسرو ...
    و گرنه شیرین بهانه است
    ما می رقصیم و بیستون می رقصد.
    ما می خندیم و بیستون می خندد. بگذار دیگران هم به ما بخندند. آنها که نمی دانند خسرو ما چقدر شیرین است

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:بیستون,خنده,عشق,شیر,دنیا,ریشه,سنگ,صخره,دنیا,مانده,تیشه,عشق,قند,دنیا,شیرین,فرهاد,بیستون,
  • براین باورم که..........

    بر این باورم که:
    - مفهوم واقعی زندگی، شنا برخلاف جهت رودخانه است؛ یک تلاش مداوم و مقدس برای غلبه بر تمامی ناملایمات.
    - لذتی که درد، در اصرار به ادامه‌ی زندگی دارد شادی نه!
    - قاطعیت در زندگی یعنی جواب رد به آن چیزهایی که نمی‌دانی یا انجام آن‌ها از توان تو خارج است.
    - در شادترین لحظات زندگی، از دردها و غم‌ها نیز سپاس‌گزار باشیم.
    - زنگار غم، بر آیینه‌ی هر دلی نمی‌نشیند، او قدر خود را خوبِ خوب می‌داند.
    - خبیث‌ترین مخلوق خدا را کسی بدانید که لحظه‌ای، فقط لحظه‌ای برای رسیدن به سر‌منزل مقصود، دلی را دچار رنجش کند.
    - قبل از مؤاخذه‌ی شیطان، خود را مؤاخذه کنیم.
    - از فرهنگ لغت ذهن و اندیشه‌ی خود، واژه‌هایی چون «ولی، اما، شاید، حدس می‌زنم و...» را حذف کنیم.
    - برخی خانم‌های خانه‌دار، یک‌هزارم وقتی را که در آشپزخانه می‌گذرانند، اگر صرف تربیت کودکان خود می‌کردند، قطعاً شمار ابن‌سیناها و ادیسون‌های ما، از شمار زندانیان ما بیش‌تر بود.
    - هنر انسان‌بودن و انسان‌ماندن، یک هنر منحصر‌به‌فرد است.
    - ریشه‌ی عشق‌های بی‌اندیشه، تنها و تنها در سرزمین ذهن‌های نادانی بارور می‌شود.

    javahermarket

    روح كه درمان شود جسم شفا ميابد

    ميگذارم به حساب تبهاي راجعه!
    مداوا نشدي هنوز
    چون كودكي كه با خوردن اندك شربتي
    جان ميگيرد
    ميخندد و شروع به بازي ميكند
    و به گمانش سرحال است و خوب شده
    تو هربار اندكي بر ميخيزي
    كمي از نشاط را روي لبهايت ميمالي
    و ميگويي
    خوبي!
    اما نيستي..
    دوباره تب كه باز ميگردد
    هذيانهايت را شروع ميكني.
    رد دستهاي شفا دهنده
    بدتر از خود بيماري ست كه ريشه دوانيده..
    اين دستها
    آري همين دستها
    سوگند مهر خوردند
    تا كه مرهم باشند
    از چه رو سخت به تاريكي نامردي ها چسبيده اي
    كه تصور دردهايت تو را از زنده بودن باز ميدارد؟
    من مداوا را بلدم
    نترس
    هميشه
    الزاما سختترين روش و دارو نياز نيست
    روح كه درمان شود
    جسم شفا ميابد

    قدرت عشق را كه ميشناسي

    بيا باور كنيم
    براي هم زنده ايم.

    javahermarket

    نمک رو زخم من نپاش...

    نمک رو زخم من نپاش...
    من زخمي غرورتم
    با اين همه بدي ببين
    هنوز سنگ صبورتم
    از درد من قصه نگو
    قصه من تکراريه
    مردن من هميشگي
    واسه دل تو عاديه
    جلو چشم غريبه ها
    چقد خارو حقير شدم
    هيچي ازم نزاشتي تو
    وقتي ديدي اسير شدم
    وقتي نبودم هيچکسي
    با دلت همبازي نبود
    خاک سياه نشوندي منو
    دلت هنوز راضي نبود
    عشقت رو توي سرم نزن
    اينقد بهم نگو بمير
    همه هستيم مال تو
    غرورم رو ازم نگير
    چرا هميشه تبرت
    توي ريشه دل منه؟؟؟؟
    بگو چرا دل منه.
    بايد هميشه بشنکه؟؟
    چه روزايي که سوختم و..
    به پاي تو حروم شدم..
    يه عمري من دل بستم و ..
    تو چشاي تو گم شدم..
    ديگه چي ميخاي از دلم؟؟
    هرچي که ميخاستي ديدي!!
    يه عشق پاک و بي ريا
    توي دلت ميخندي

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 22 مهر 1391برچسب:سوخت,دلنوشته,شعر,زیبا,غرور,خاک,سیاه,ریشه,حروم,عمری,دل بستم,عشق,پاک,بی ریا,عشق,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    حال دل من ...

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا