یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

براین باورم که..........

بر این باورم که:
- مفهوم واقعی زندگی، شنا برخلاف جهت رودخانه است؛ یک تلاش مداوم و مقدس برای غلبه بر تمامی ناملایمات.
- لذتی که درد، در اصرار به ادامه‌ی زندگی دارد شادی نه!
- قاطعیت در زندگی یعنی جواب رد به آن چیزهایی که نمی‌دانی یا انجام آن‌ها از توان تو خارج است.
- در شادترین لحظات زندگی، از دردها و غم‌ها نیز سپاس‌گزار باشیم.
- زنگار غم، بر آیینه‌ی هر دلی نمی‌نشیند، او قدر خود را خوبِ خوب می‌داند.
- خبیث‌ترین مخلوق خدا را کسی بدانید که لحظه‌ای، فقط لحظه‌ای برای رسیدن به سر‌منزل مقصود، دلی را دچار رنجش کند.
- قبل از مؤاخذه‌ی شیطان، خود را مؤاخذه کنیم.
- از فرهنگ لغت ذهن و اندیشه‌ی خود، واژه‌هایی چون «ولی، اما، شاید، حدس می‌زنم و...» را حذف کنیم.
- برخی خانم‌های خانه‌دار، یک‌هزارم وقتی را که در آشپزخانه می‌گذرانند، اگر صرف تربیت کودکان خود می‌کردند، قطعاً شمار ابن‌سیناها و ادیسون‌های ما، از شمار زندانیان ما بیش‌تر بود.
- هنر انسان‌بودن و انسان‌ماندن، یک هنر منحصر‌به‌فرد است.
- ریشه‌ی عشق‌های بی‌اندیشه، تنها و تنها در سرزمین ذهن‌های نادانی بارور می‌شود.

javahermarket

داستان سلطان و هيزم كش

هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی ارگ و قصر خود روانه می شد.

در راه پیر مردی دید که بار سنگینی از هیزم بر پشت حمل می کند. لنگ لنگان قدم بر می داشت و نفس نفس صدا می داد. پادشاه به پیر مرد نزدیک شد و گفت:

مردک مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی می بری؟ هر کسی را بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن و سلطان برای فرمان دادن و رعیت برای فرمان بردن!!

پیر مرد خند ه ای کرد و گفت:

اعلی حضرت، این گونه هم که فکر می کنی فرمان در دست تو نیست. به آن طرف جاده نگاه کن. چه می بینی؟

پادشاه: پیر مردی که بار هیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است.

پیرمرد: می دانی آن مرد، اولادش از من افزون تر است و فقرش از من بیشتر است؟

پادشاه: باور ندارم، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد ...

پیرمرد: اعلی حضرت آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است. او گاری نداشت و هر شب گریه ی کودکانش مرا آزار می داد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد. بارسنگین هیزم، با صدای خنده ی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک می شود.

آنچه به من فرمان می راند خنده ی کودکان است و آنچه تو فرمان می رانی گریه ی کودکان است.

javahermarket

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.com

یک نفس تا خدا

براین باورم که..........

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا