یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

یازدهم سپتامبر

بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فرو ریختن برج های دو قلوی تجارت جهانی در آمریکا شد، یک شرکت جلسه ایی ترتیب داد و از بازماندگان شرکت های دیگری که افرادش از این حادثه جان سالم به در برده بودند دعوت کرد تا کسانی که از این مهلکه جان سالم به در برده و در آن انفجار غایب بوده اند دلیل خود را ذکر کنند. در صبح روز ملاقات ، مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و داستان همه آدم ها یک نقطه مشترک داشت : همه در اثر یک اتفاق کوچک جان سالم به در برده بودند!

مدیر شرکت آن روز نتوانسته بود به برج برسد چرا که روز اول کودکستان پسرش بودو باید شخصا در کودکستان حضور می یافت
همکار دیگر زنده ماند چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد
یکی از خانم ها دیرش شد چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد
یکی دیگر نتوانست به اتوبوس برسد
یکی دیگر غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباسش تاخیر کرد
اتومبیل یکی روشن نشده بود
یکی دیگر درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد
یکی دیگر تاخیر بچه اش باعث شده بود که نتواند سروقت حاضر شود
کی دیگر تاکسی گیرش نیامده بود

و یکی که مرا تحت تاثیر قرار داده بود کسی بود که آن روز صبح یک جفت کفش نو خریده بود و با وسایل مختلف سعی کرد به موقع سرکار حاضر شود. اما قبل از اینکه به برج ها برسد روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد و به همین خاطر زنده ماند!
به همین خاطر هر وقت:
در ترافیک گیر می افتم
آسانسوری را از دست می دهم
مجبورم برگردم تا تلفنی را جواب دهم
و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد
با خودم فکر می کنم
که خدا می خواهد در این لحظه من زنده بمانم

دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است
بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند
نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید
با چراغ قرمز روبرو می شوید
عصبانی یا افسرده نشويد
خدا میخواهد شما در آن لحظه زندگی کنید

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:تاکسی,صبح,برج دوقلو,داستان,غذا,حاضر,تجارت جهانی,اتفاق,نقطه مشترک,شرکت,منزل,زنگ,
  • جوک

    غضنفر میره نانوایی
    نانوا میگه هر کسی اومد
    بگو پشت سرت نایستد
    نون نمی رسه
    غضنفر هم هر کسی می اومده
    می گفته بیا جلوی من بایست
    پشت سرم نون نمی رسه !!!
    .
    غضنفر داشته با خانوادش از جلوی رستوران رد می شده
    بوی خوب غذا رو احساس می کنن
    به بچه هاش میگه : اگه بچه های خوبی باشین
    یه دفعه دیگه هم از اینجا ردتون می کنم !!!
    .
    هواپیما داشت سقوط می کرد
    همه داشتند جیغ می زدند به جز غضنفر !
    ازش می پرسن چرا تو ساکتی ؟!
    میگه : ماله بابام که نیست بذار سقوط کنه !!!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:جوک,طنز,خنده,هواپیما,سقوط,وحشت,نانوا,صف,ساکت,رستوران,غذا,احساس,خانواده,
  • اهای با تو هستم دنیای مجازی

    کتاب بازنشسته شد.دکتر ها آنلاین جراحی میکنند.مسافر ها آنلاین مسافرت میکنند.گشنه ها آنلاین غذا سفارش میدن.دانش آموزها با هم کلاسی ها و معلم هاشون آنلاین حرف میزنند.مدرسه هم اینترنتی شده.آمریکا موشک و ماهواره هاشو آنلاین هدایت میکنه!پول مجازی شده.فوتبال هم که رفته تو کامپیوتر ها. اما من نمیدونم تو چرا هیچ تغییری نکردی ...آره با تو هستم بی خود این ور اون ور رو نگاه نکن!تو دنیا سه میلیون کتاب خانه داریم ،تو دنیا 7 میلیون دکتر داریم، مسافرهای دنیا رو هم که نمیشه شمرد،گشنه هم که تمومی نداره(البته تو کشور ما که خدا رو شکر گشنه نداریم!!!!!)،دانش آموز هم که هممون یکی هستیم، خب پول هم که علف خرس نیست!! ولی مگه تو چه قدر بزرگی؟ها؟مگه چقدر بزرگی که این همه آدم(7 میلیارد) توی تو زندگی میکنند و مثلا یه خونه دارن توی تو!هی جالبه همه به خصوص خود تو بدونی که کوچیکی ولی بزرگ میای به نظر میای.خالی هستی ولی پر به نظر میای.تاریکی ولی روشن به نظر میای.دوری ولی نزدیک به نظر میای.غریبی ولی آشنا به نظر میای.من تو رو ساختم ولی خود ساخته به نظر میای .اصلا ولش کن من دیگه با تو کاری ندارم آخه مردم تو رو روشن میکنن و باهات کار میکنند خودت که تقصیر نداری تو دیگه برو خوش باش من با اونایی کار دارم که مشغولن با تو.

    javahermarket

    عشق و محبت

    مردی مهربان و بذله گو به مرور زمان به آدمی ترسناک و عصبی مزاج تبدیل شده بود. زن او هر چه که به ذهنش می رسید و هر راهی را که می دانست رفت ، اما دریغ از این که چیزی عوض شود.
    روزی به ذهنش رسید به نزد راهبی که در کوهستان زندگی می کند برود، تا معجونی بگیرد و به خورد شوهرش دهد، شاید چاره ای شود ! از این رو بود که زن راه سخت و دشوار کوهستان را پیش گرفت و بعد از ساعت ها عبور از مسیرهای سخت، خود را به کلبه راهب رساند. قصه خودش را به او گفت و در انتظار نشست که ببیند چه معجونی را برایش می سازد.
    راهب نگاهی به زن کرد و گفت: چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است.
    زن گفت : ببر کوهستان؟ آن حیوان وحشی؟
    راهب در پاسخ گفت: بله هر وقت تار مویی از سبیل ببر کوهستان را آوردی چیزی برایت می سازم که شوهرت را درمان کند . زن در حالتی از امید و یاس به خانه برگشت.
    نیمه شب از خواب برخاست. غذایی را که آماده کرده بود، برداشت و روانه کوهستان شد. آن شب خود را به نزدیکی غاری رساند که ببر در آن زندگی می کرد . از شدت ترس بدنش می لرزید، اما مقاومت کرد. آن شب ببر بیرون نیامد. چندین شب دیگر این عمل را تکرار کرد . هر شب چند گام به غار نزدیک تر می شد. تا آن که یک شب ببر وحشی کوهستان غرش کنان از غار بیرون آمد ، اما فقط ایستاد و به اطراف نگاهی کرد. باز هم زن شب های متوالی رفت و رفت. هر شبی که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیک تر می شدند.

    javahermarket

    عشق - دوست داشتن

    .دوست داشتن از عشق برتر است ...

    عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی « فهمیدن » و « اندیشیدن » نیست...
    اما دوست داشتن، در اوج معراجش از سرحد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن
    را نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می برد.

    عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های
    دلخواه را در « دوست » می بیند و می یابد.

    عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق.

    عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن.

    عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد.

    عشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نامطمئن و...
    دوست داشتن لطیف است و نرم در عین حال پایدار و سرشار اطمینان.

    عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر.

    از عشق هر چه بیشتر می نوشیم، سیراب تر می شویم
    و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر.

    عشق هر چه دیرتر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن نوتر.

    عشق نیرویی است در عاشق، که او را به معشوق می کشاند
    و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست که دوست را به دوست می برد.

    عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن.

    عشق غذا خوردن یک حریص گرسنه است
    و
    دوست داشتن « همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن » است

    از کتاب کویر
    دکتر علی شریعتی

    javahermarket

    يک نتیجه گیری جالب - کمی بیندیشید




    اگه ميتونستيم تمام جمعيت دنيا رو به 100 برسونيم و همه اونها رو در يک دهکده جمع کنيم ، نتايج جالبي بدست ميومد .



    61 نفر آسيايي ، 12 نفر اروپايي ، 5 نفر آمريکايي و کانادايي ، 8 نفر آمريکاي جنوبي و 14 نفر آفريقايي هستند.



    49 نفر زن و 51 نفر آنها مرد هستند.



    82 نفر غير سفيد پوست و 18 نفر سفيد پوست.



    32 نفر مسيحي و 68 نفر غير مسيحي.



    5 نفر از اونها 32 درصد ثروت همه رو دارن که همشون از ايالات متحده آمريکا هستن.



    80 نفر در وضعيت بدي بسر ميبرن و 24 نفر حتي برق هم ندارن.



    67 نفر بيسواد و تنها 1 نفر تحصيلات دانشگاهي داره .



    50 نفر دچار سوء تغذيه هستن که 1 نفر از اونها در حال مرگ هست.



    32 نفر دسترسي به آب آشاميدني هم ندارن و 1 نفر از اونها مبتلا به HIV هست .



    1 نفر نزديک به مرگ و 2 نفر در حال بدنيا اومدن هستن و تنها 7 نفر از اونها دسترسي به اينترنت دارن.



    اگه از اين ديد به دنيا نگاه کنيم اهميت و جايگاه بهداشت ، آموزش و .. مشخص ميشه .



    حالا شما چقدر خوشبخت هستيد !



    اگه امروز صبح سالم و با آرامش بيدار شديد ، بدونيد که خوش شانس تر از 1 ميليون نفر ديگه اي هستيد که تا آخر هفته قراره از دنيا برن!



    اگه تا حالا تجربه جنگ و جنگيدن رو نداشتيد و يا اگه تجربه تلخ تنهايي در زندان رو نداشتيد ، درد شکنجه رو تحمل نکرديد و يا تا حالا گرسنگي نکشيديد ، شما خوشبختتر از 500 ميليون انسان ديگه دنيا هستيد!



    اگه با آزادي و بدون ترس ميتونيد به مسجد ، کليسا و ... بريد ، خوشبخت تر از 3 بيليون انسان ديگه هستيد !



    اگه تو يخچال شما به اندازه کافي غذا وجود داره اگه شما لباس و کفش داريد و اگه تخت خواب داريد و زير يک سقف زندگي ميکنيد ، شما خوشبخت تر از 75 درصد انسانهاي ديگه دنيا هستيد!



    اگه پدر و مادر شما زنده هستند و با هم زندگي ميکنن ، پس شما يک انسان کمياب هستيد!



    اگه حساب بانکي داريد ، تو کيفتون پول داريد و تو قلک شما پول هست ،پس شما جز اون 8 درصدي هستيد که رفاه مالي دارن!



    اين دنياي شما است و فقط شما مي‌تونيد عوضش کنيد!

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 7 مهر 1391برچسب:جمعیت,اروپا,دنیا,اسیا,ثروت,قدرت,فقیر/سیاه پوست,غذا,ارامش,پول,کیف,قلک,برق,
  • .وای وای وای!!!

    پسره با خونوادش رفت خواستگاری

    مامانش بعد از کلی خوش بش کردن از مادر دختره سوال پرسید

    دخترتون چه کارایی بلده

    مادر دختره گفت دخترم از هر انگشتش یه هنر میباره

    دخترم تو فلان شرکت مدیره

    بعد از کار میره
    کلاس زبان
    باشگاه
    تکواندو کاره

    ووشو میره

    شنا

    کونفو


    میاد خونه یکم استراحت میکنه

    دوباره میره

    ژمناستیک

    جمعه ها هم تفریحی با دوستاش میره فوتبال

    بعد مادره دختره همین سوالو از مادر پسره پرسید

    اونم گفت
    ولا با این شرایط حتما من باید بگم

    خونه جارو میکنه
    غذا درست میکنه

    لباسارو اتو میکنه

    خرید میکنه

    والا

    حالا میگن چرا زن نمی گیری

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 7 مهر 1391برچسب:خواستگاری,زن,شوهر,دختر,پسر,کلاس,استراحت,شرایط,غذا,لباس,اتو,خرید,
  • 7ثانیه طول میکشد تا غذا از دهان به معده برسد

    موی انسان تحمل وزن ۳ کیلو را دارد

    طول آلت تناسلی مرد ۳ برابر شستش می‌باشد

    استخوان باسن از سیمان محکمتر است

    قلب زنان از مردان تندتر میزند

    حدودا هزار میللیارد باکتری روی پا وجود دارد

    زنان دو برابر مردان چشم میزنند

    وزن پوست انسان دو برابر مغزش است

    بدن شما برای ایستادن از بیش از سیصد ماهیچه استفاده می‌کند

    اگر بزاق شما حلال نباشد نمیتوانید مزهٔ غذاها را تشخیص دهید

    خانمها مدتیست این متن را تمام کرده اند

    مردانی که هنوز مشغول خواندن هستند در حال اندازه گرفتن "شست" خود میباشند

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    یازدهم سپتامبر

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا