یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

برای رسیدن به تو

برای رسیدن به تو
پا پیش گذاشتم
خودم را قسمت کردم
تو را سهم تمام رویاهایم کردم
انصاف نبود
تو که میدانستی با چه اشتیاقی
خودم را قسمت میکنم
پس چرا
زودتر از تکه تکه شدنم
جوابم نکردی
برای خداحافظی
خیلی دیر بود
خیلی دیر ….

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 29 مهر 1391برچسب:خیلی دیر,جواب,دلنوشته,زیباترین,بهترین,خداحافظی,سهم,رویا,انصاف,
  • انگار همیشه پاسخم سکوت میشود

    چه فرقی میکند

    هر چقدر هم که من منتظرت باشم

    هرچقدر هم که بی تابی لحظه ها را

    با گریه و سکوت و این ساز فراموش شده پرکنم

    هرچقدر هم

    که خیال آمدن ات را

    با فال حافظ و غزل خوانی مهتاب

    روبرو کنم

    باز هم

    این چشمها می ماند این تاریکی شبها

    این درد و این همه اه کشیدنها

    انتهای راه حتی اگر طلوع هم باشد

    حسی می ماند به اینکه

    تومی آیی

    اما نه انگونه که باید می آمدی

    که انگار همیشه سهم من فراموش میشود

    که انگار همیشه پاسخم سکوت میشود

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:انتها,خیال,خیابون,طلوع,حافظ,غزل,انگار,سهم,پاسخ,فراموش,سکوت,تاریک,سهم,فراموش,,
  • یادمان باشد

    یادمان باشد که : او که زیر سایه ی دیگری راه می رود ، خودش سایه ای ندارد .
    یادمان باشد که : هرروز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را .
    یادمان باشد که : زخم نیست آنچه درد می آورد ، عفونت است .
    یادمان باشد که :در حرکت همیشه افق های تازه هست .
    یادمان باشد که : دست به کاری نزنم که نتوانم آنرا برای دیگران ! تعریف کنم .
    یادمان باشد که : آنها که دوستشان می دارم می توانند دوستم نداشته باشند .
    یادمان باشد که : حرف های کهنه از دل کهنه بر می آیند ، یادمان باشد که که دلی نو بخرم .
    یادمان باشد که : فرار راه به دخمه ای می برد برای پنهان شدن نه آزادی .
    یادمان باشد که : باور هایم شاید دروغ باشند .
    یادمان باشد که : لبخندم را توى آیینه جا نگذارم .
    یادمان باشد که : آرزوهای انجام نیافته دست زندگی را گرفته اند و او را راه می برند .
    یادمان باشد که : لزومی ندارد همانقدر که تو برای من عزیزی ، من هم برایت عزیز باشم .
    یادمان باشد که : محبتی که به دیگری می کنم ارضای نیاز به نمایش گذاشتن مهر خودم نباشد .
    یادمان باشد که : برای دیدن باید نگاه کرد ، نه نگاه !
    یادمان باشد که : اندک است تنهایی من در مقایسه با تنهایی خورشید .
    یادمان باشد که : دلخوشی ها هیچکدام ماندگار نیستند .
    یادمان باشد که : تا وقتی اوضاع بدتر نشده ! یعنی همه چیز رو به راه است .
    یادمان باشد که : هوشیاری یعنی زیستن با لحظه ها .
    یادمان باشد که : آرامش جایی فراتر از ما نیست .
    یادمان باشد که : من تنها نیستم ما یک جمعیتیم که تنهائیم .
    ادامه در لینک زیر
    یادمان باشد که : برای پاسخ دادن به احمق ، باید احمق بود !
    یادمان باشد که : در خسته ترین ثانیه های عمر هم هنوز رمقی برای انجام برخی کارهای کوچک هست!
    یادمان باشد که : لازم است گاهی با خودم رو راست تر از این باشم که هستم .
    یادمان باشد که : سهم هیچکس را هیچ کجا نگذاشته اند ، هرکسی سهم خودش را می آفریند .
    یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود، به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست .
    یادمان باشد که : پیش ترها چیز هایی برایم مهم بودند که حالا دیگر مهم نیستند .
    یادمان باشد که : آنچه امروز برایم مهم است ، فردا نخواهد بود .
    یادمان باشد که : نیازمند کمک اند آنها که منتظر کمکشان نشسته ایم .
    یادمان باشد که : من « از این به بعد » هستم ، نه « تا به حال » .
    یادمان باشد که : هرگر به تمامی نا امید نمی شوی اگر تمام امیدت را به چیزی نبسته باشی .
    یادمان باشد که : غیر قابل تحمل وجود ندارد .
    یادمان باشد که : گاهی مجبور است برای راحت کردن خیال دیگران خودش را خوشحال نشان بدهد .
    یادمان باشد که : خوبی آنچه که ندارم اینست که نگران از دست دادن اش نخواهم بود .
    یادمان باشد که : با یک نگاه هم ممکن است بشکنند دل های نازک .
    یادمان باشد که : بجز خاطره ای هیچ نمی ماند .
    یادمان باشد که : وظیفه ی من اینست: «حمل باری که خودم هستم» تا آخر راه .
    یادمان باشد که : منتظر ِ تنها یک جرقه است ، انبار مهمات .
    یادمان باشد که : کار رهگذر عبور است ، گاهی بر می گردد ، گاهی نه .
    یادمان باشد که : در هر یقینی می توان شک کرد و این تکاپوی خرد است .
    یادمان باشد که :همیشه چند قدم آخر است که سخت ترین قسمت راه است .
    یادمان باشد که : امید ، خوشبختانه از دست دادنی نیست .
    یادمان باشد که : به جستجوى راه باشم ، نه همراه .
    یادمان باشد که : هوشیاری یعنی زیستن با لحظه ها .

    javahermarket


    یک شانه ی مردانه می خواهم ؛تا هق هق ام آرامتر باشد

    شاید که یک شب سهمم از دنیا ؛آرامشی بی دردسر باشد


    گــم میشوم در آســـمانی که از ابــرهای گریه ســرشــار است

    این سرنوشت تلخ بی بالی یست؛وقتی که جفتت درسفرباشد


    ازتوسکوت سالهای تلخ...درمن هجوم بغض های سرد

    تنها همین سهم من و ما شد؛شاید همین ارث پدر باشد


    هرشب تمام شهرخاموش اند،اینجا به دنبال چه میگردم

    وقتی هوای دل سپردن نیز؛ کبریت های بی خطر باشد؛


    دیگرتقلایی نمی ماند،ثابــت کنم من باتــو خوشــــبختم!

    وقتی که سهم دیگران با تو، هرلحظه ازمن بیشتر باشد


    باید برای گریه وشـــانه یک بـــاور از تنـــهایی ام باشم

    دلــواپس زن بودن خویشم!تا کی همیشه کوروکرباشم؟!


    مرزی برای دل سپردن نیست..با تبصره عاشق نخواهی ماند

    قطعا سرانجامی نخواهد داشت...

    حسی که اما واگر باشد...

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    برای رسیدن به تو

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا