یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

شاکامم

ســاقــی انـجـمـن شـد، شـوخ شـکـر کـلـامـی

کـز دسـت او به صد جان نتوان گرفت جامی

در کـوی مـی فـروشـان نـه کـفـری و نه دینی

در خـیـل خـرقـه‌پـوشـان نـه ننگی و نه نامی

بـا صـدهـزار خـواهـش خـشـنودم از نگاهی

بـا صـدهـزار حـسـرت خـرسـنـدم از خرامی

انــدوه آن پــری رو بــهــتــر ز هــر نــشـاطـی

دشـنـام آن شـکر لب خوش تر ز هر سلامی

در وعده‌گاه وصلش جانم به لب رسیده‌ست

تــرســم صــبــا نــیــارد زان بـی وفـا پـیـامـی

گــر آن دهــان نــسـازد از بـوسـه شـادکـامـم

شـادم نـمـی‌تـوان کـرد دیـگـر بـه هیچ کامی

ای وصـل مـاه رویـان خـوش دولـتـی ولـیکن

چـون چـرخ بـی ثـبـاتی، چون عمر بی دوامی

واعــظ مــرا مــتــرسـان زیـرا کـه در مـحـبـت

دیــدم قــیــامــتـم را از قـد خـوش قـیـامـی

از مـسـجـد و خـرابـات نـشـنـیـدم و ندیدم

نــازلــتــریــن مـکـانـی، عـالـی تـریـن مـقـامـی

آن طــایــرم فــروغـی کـز طـالـع خـجـسـتـه

الــا بــه بــام نــیــر نــنـشـسـتـه‌ام بـه بـامـی

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:شادکام,نیاز,دلنوشته,زیبا,عاشقانه,بی وفا,بوسه,دهان,لمس,مسجد,خرابات,فروغی,مقام,
  • سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
    تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
    جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
    سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
    دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
    آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
    چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
    خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
    خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
    چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
    همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
    ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
    خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
    ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
    که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

    javahermarket

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    شاکامم

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا