حال الان من .....
آدم خیلی چیزا تو زندگیش می خواد
به خیلیاش می رسه . به خیلیاشم نه
اما همیشه اون چیزایی که بهشون نرسیده یادش می مونه
مثل یه آرزو مرورشون می کنه . واسشون گریه می کنه . غمگین می شه حتی وقتی دیگه بهشون نیازی نداره
همیشه همینطوره . وقتی به چیزی که آرزوشو داری می رسی ، خوشحالی . انگار تمام خوشبختی دنیارو تصاحب کردی
دلت می خواد این خوشیو به رخ تمام غمای زندگیت بکشی . هیچ چیز دیگه ای واست اهمیت نداره
ولی این رسیدن ِ لذتی داره که خیلی طول نمی کشه . تاثیرش کم و کمتر می شه تا دیگه فراموشش می کنی
اما وقتی به چیزی که دلت می خواد نمی رسی
چیزایی که آرزوشو داری و هر شب با خیالشون می خوابی و با حسرتشون بیدار میشی ...
چیزایی که وقتی خوابشونو می بینی بارها اون خواب و مرور می کنی ...
اگه به این چیزا نرسی ... نرسیدن و مزمزه می کنی ...
ناکامی تا همیشه زیر زبونت می مونه . همه چیو واست تلخ می کنه
سعی می کنی کم کم فراموشش کنی . به روی خودت نیاری کجاها رو باختی
گرد و غبارایی که از جنگت با خودت ... کم کم ته نشین می شن و آروم
می گیرن
اما فقط یه تکون ... یه اتفاق ساده لازمه که همون غمایی که توو دلت ته گرفتن بیان بالا ....
پخش شه توو هوا ... بره توو چشات و همه چیو مثل روز اول آشوب ببینی.........