یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

كوك كن ساعتِ خويش !

كوك كن ساعتِ خويش !

اعتباري به خروسِ سحري، نيست دگر

دير خوابيده و برخاسـتنـش دشـوار است

كوك كن ساعتِ خويش !

كه مـؤذّن، شبِ پيـش

دسته گل داده به آب

و در آغوش سحر رفته به خواب

كوك كن ساعتِ خويش !

شاطري نيست در اين شهرِ بزرگ

كه سحر برخيزد

شاطران با مددِ آهن و جوشِ شيرين

دير برمي خيزند

كوك كن ساعتِ خويش !

كه سحرگاه كسي

بقچه در زير بغل،

راهيِ حمّامي نيست

كه تو از لِخ لِخِ دمپايي و تك سرفه ي او برخيزي

كوك كن ساعتِ خويش !

رفتگر مُرده و اين كوچه دگر

خالي از خِش خِشِ جارويِ شبِ رفتگر است

كوك كن ساعتِ خويش !

ماكيان ها همه مستِ خوابند

شهر هم . . .

خوابِ اينترنتيِ عصرِ اتم مي بيند

كوك كن ساعتِ خويش !

كه در اين شهر، دگر مستي نيست

كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از ميكده برمي گردد

از صداي سخن و زمزمه ي زيرِ لبش برخيزي

كوك كن ساعتِ خويش !

اعتباري به خروسِ سحري نيست دگر

و در اين شهر سحرخيزي نيست

و سحر نزديک است

 

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: جمعه 7 مهر 1391برچسب:کوک,ساعت,دیر,حمام,شهر,مستی,سخن,سحر,نزدیک,كوك كن ساعتِ خويش !,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    كوك كن ساعتِ خويش !

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا