انگار همیشه پاسخم سکوت میشود
چه فرقی میکند
هر چقدر هم که من منتظرت باشم
هرچقدر هم که بی تابی لحظه ها را
با گریه و سکوت و این ساز فراموش شده پرکنم
هرچقدر هم
که خیال آمدن ات را
با فال حافظ و غزل خوانی مهتاب
روبرو کنم
باز هم
این چشمها می ماند این تاریکی شبها
این درد و این همه اه کشیدنها
انتهای راه حتی اگر طلوع هم باشد
حسی می ماند به اینکه
تومی آیی
اما نه انگونه که باید می آمدی
که انگار همیشه سهم من فراموش میشود
که انگار همیشه پاسخم سکوت میشود
نظرات شما عزیزان: