بهارت کو؟
ز چشمش قطره ای سنگین فرو افتاد
و ای دنیا
تو پاسخ گو...
بهارم را کجا راندی؟
نگارم را،
امید روزگارم را،
کجا راندی؟
به هر ساز تو رقصیدم.
شکستم، دل نبستم، باز خندیدم!
تلف کردی جوانی را به تنهایی،
نگفتم هیچ!
حالا آشیانت کو؟
یار مهربانت کو؟
بهارت کو؟