یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

اگه آدم و حوا گول نمی خوردند...

تا حالا فکر کردین اگه ادم و حوا گول اون شیطون ناجنسو نمیخوردن الان چه روزی داشتیم؟؟؟؟خب بیاین با هم فکر کنیم اگه این جد مشترکمون اینقد ساده نبودن روزگارمون الان چه جوری بود:
ساده ترین و اولین چیزی که به ذهنمون میرسه اینه که بگیم هیچی الان تو بهشت بودیم داشتیم عشق دنیا رو (اوه نه نمیشه گفت دنیا) عشق بهشتو میکردیم.نه نه نه اینم نشد چون عشقم که مال این دنیاست .آخه عشق با یک نگاه شروع میشه (خب اونجور که توکتابا نوشتن منظورمه) نگاه به نامحرمم که حرومه وای که دیگه اگه از روی منظور باشه .بهشت هم که جای این کارای حروم نیست.ادم با دیدنه که عاشق میشه اگه هم نبینه که نمیشه البته تو این مورد استثنا هم هست .مثلا خودم کلی داستان خوندم که یارو کور بوده عاشق صدای طرفش میشه.خب پس شنیدن صدای طرف مقابل هم میتونه تو عاشق شدن موثر باشه...ولی ولی ولی ولی خب شنیدن صدای زن برای یه مرد به جز در موارد ضروری گناهه.تو بهشتم که جای گناه کردن نیست.ای بابا بازم نشد که بشه.خب فکر کنم قضیه ی عشق و عاشقی کلا کنسله تو بهشت پس نمیتونیم بگیم عشق بهشتو میکردیم.تازه یه چیز مهمتر اینقدر تو بهشت حور و پری زیبا رو ماه جبین هست که دیگه عشق یه دختر و پسر وزن و مرد معنی نداره هرکی اونجا میگرده بیدردسر یه حوری واسه خودش پیدا میکنه دیگه.خلاصه روده درازی نباشه عشق و عاشقی تعطیل
حالا میزیم سر موضوعای اخلاقی مثلا یه مقولش همین فداکاری و ایثاره که این یکی دیگه صد در صد تو بهشت معنی نداره وچرا؟ای بابا این که دیگه پرسیدن نداره.تا اونجایی که من شنیدم و خوندم فداکاری مال وقتیه که طرف به خاطر عشقش به طرف مقابلش یا عشقش به آرمانش و ارزشش حاضره از چیزی که دوست دراه بگذره .ولی وقتی خوب فکر کنیم میبینی تو بهشت هر کی سرگرم کار خودشه کسی هم به کسی زور نمیگه تا یکی دیگه بخواد ازش طرفداری کنه .اونجا همه چی ردیفه نیازی نیست که بخاطر اینکه طرفمون که عاشقشیم(این موضوع فبلا منتفی شده ) به اون چیزی که میخواد برسه ما هم از همه چیمون بزنیم.اونجا هرکی هرچی بخواد داره.دیگه اونجا کسی به کسی زور نمیگه ظلم نمیکنه تا گروه حقوق بشرو سازمانای انساندوستانه بخوان فرصت فداکاری داشته باشن.
آخه دیگه شیطون نمیتونه آدما رو گول بزنه تا اونا کار بد کنن
تصور کنید دیگه آدم بدی نیست که یه آدم خوب بیاد و مثلا نصیحتش کنه که بد نباشه.
دیگه ظلمی نیست که یه آدم بزرگ بیاد و همه رو از دستش نجات بده
دیگه نیازی نیست مامانا واسه اینکه بچشون که تو امتحان تجدید شده از بابا کتک نخوره به دروغ بگن بچشون 18 شده نه 8.
دیگه هیچ وقت یک دختر بچه با اشتیاق به کاغذ رنگی هایی که پسر بچه ی همبازیش با کلی علاقه جمع کرده و بش داده نیگا نمیکنه چون تو بهشت همه چی زیاده اصلا کی گفته تو بهشت مهدکودک وجود داره .
دیگه هیچ وقت سارا ی قصه ها نمیتونه لذت لحظه ای رو که نونش رو به یه زن فقیر داد (با وجود اینکه خودش گرسنه ست) احساس کنه.چون تو بهشت نون زیاده کسی هم گرسنه نمی مونه.
دیگه هیچ وقت یه پدر نمیتونه غرور لحظه ای که با دستمزد کمش برای بچه هاش عیدی میخره و میاره خونه رو دید.
دیگه گریه ای نیست چون بهشت غم نداره.چون غم نیست پس شادی هم معنی نداره. چون زجر نیست پس لذت فقط از سه حرف لام ذال و ت تشکیل شده و نه بیشتر.چون نیاز نیست پس بی نیازی هیچ کجا میخواد خودشو به رخ بکشه.تو بهشت دیگه پطرسی نیست تا به خاطر مردمش یک شب تا صبح با اون انگشت کوچولوش از فروریختن استخر به خاطر عشقش به مردمش و احساس بزرگی که بعدا بهش دست میده و غروری که میتونه با اون سرش رو بالا بگیره جلوگیری کنه.ما دیگه تو درسامون دهقان فداکار نداریم چون تو بهشت کافیه اراده کنی تا از اینجا بری یه جای دیگه.تازه مهندسا تو بهشت محاله پل بد بسازن.دیگه ضحاک ماردوش نیست تا کاوه به خونخواهی ایرانیان بیاد و درفش کاویانو افراشته کنه و ببینه چند تا آدم با غیرت هستن و ببینه چقدر عاشق میهنشوننن. چون تو بهشت نه میهن نه عشق هیچ کدوم مفهومی نداره.همیشه روز معنی داشته و زیبا بوده چون از فراز شب اومده.نور قشنگ نیست مگر اینکه از پس تاریکی وهم آسایی بیاد که مدتها عذابت میداده.هیچ مادرما مهربون نیست تا تو روزنامه نخونیم یه مادر سنگدل بچه ش رو فروخته یا حتی کشته.زمانی چیزی زیباست که در برار زشتی قد علم کند.
فکر کنم بهشت وقتی قشنگه که ما ازین جهنم با کلی چیزای خوب بریم.مثلا با عشق یا با ایثار
شما هم بیاین تصور کنین که اگه آدم و حوا گول نخورده بودن الان چه روزگاری داشتیم

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:ادم,بد,دختر,بچه,عشق,ارمان,فداکاری,گروه,ظلم,بهشت,غم,شادی,زیبا,حوا,تصور,جهنم,ایثار,سنگدل,,
  • تو نخواستی سيبو از من

    حیف ازاون همه قدمها
    که به پای ِ تو سپردم

    تا رسیدم ته ِ کوچه
    تو نگاهت ، کم آوردم

    حالا دیگه خاطرت نیست
    رنگ ِچشمای ِ خمارم
    حیف اشکام که هنوزم
    من از اون چشما می بارم
    از ته ِدل توی ِ شبها
    واسه تو آهی کشیدم

    منو تا فرداکشوندی
    اومدم، چیزی ندیدم

    حیف ِ اون شب که پروندی
    منو از یه خواب رنگی

    حیف ِعشق نیمه کارم
    که حالا با هاش می جنگی

    حیفِ آهم که گرفتش
    تو رو تو دستای زخمیش

    حیف قلب ِبی پناهم
    که نمی تونی بفهمیش

    حیف ِچشمام ، حیفِ لبهام
    حیف از اون تک تک ِحرفام

    حیف که دستامو گرفتی
    ولی باز تنهای تنهام

    از درخت بالا که رفتم
    حیف که می گفتی عجیبم

    حیف پاهای برهنم
    حیف از اون نخورده سیبم
    تو نخواستی سیبو از من
    تا نشیم آدم و حوّا

    توبهشتمون بمونیم
    نیارن مارو به دنیا

    حیف دنیا که واسه ما
    همه ی راها رو بسته

    من هنوز خیره به سیبم
    تو پریشونی و خسته
    حیف آدم حیف حوّا
    حیف از اون نخواسته دنیا

    خواستی تو بهشت بمونیم
    به جهنم اومدیم ما

    javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:حیف,چشم,انتظار,پناه,عجیب,نیاز,فروشگاه اینترنتی,ادم,حوا,دنیا,جهنم,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    اگه آدم و حوا گول نمی خوردند...

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا