یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

دکتر شریعتی

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم
کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد
بدست کودکی گستاخ و بازیگوش و او
یکریز و پی در پی
دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من
سکوت مرگبارم را .............

javahermarket

قربانی

معبد تشنه خون است.

همیشه پرستش با خون،با قربانی،همراه بوده است.اسماعیل!این ذبیح مقدست!ابراهیم را ببین. فرزند دلبندش را در عشق قربانی می کند. کارد را بر حلقوم پاره جگرش می نهد. فرزندی را که به عمری،با رنج ها و امید ها پرورده است،به دست خود زبح می کند!

عشق همواره تشنه «اخلاص» است.نیمه روشنفکران بی درد و دل،خرده می گیرند که قربانی چرا؟ معبد به قربانی چه نیازی دارد؟خدا چرا خون را دوست بدارد؟

شگفتا!شگفتا!چرا نمی فهمند؟این او نیست که خون می طلبد،قربانی می خواهد؛این عاشق است که به آن سخت نیازمند است. می خواهد به او،نه،به خودش،به دلش،ایمان اش،نشان دهد که::

«من اسماعیل ام را نیز قربانی تو می کنم»!نشان دهد که من در دوست داشتن،در ایمان،مطلق ام!«مطلق»!

آن چه را در همه آفرینش نیست،آنچه را طبیعت از داشتن اش محروم است، از ساختن اش عاجز است،من دارم؛من می آفرینم.

ای عشق!من تشنه ی«این هواهای عفن،و این آب های ناگوار» نیستم.ای ایمان!من ایمان ام را ،به زندگی کردن نیز نخواهم آلود. اخلاص! . اخلاص!

یعنی فقط تو!یکتایی!یک تویی!

چگونه این را نشان دهد؟باید نشان دهد. نه به او،که «او» می داند.نه به خود،که خود می یابد.نه،اصلا به چنین تجلی یی،به چنین نمایشی،محتاج است،سخت!چه رنج لذت بخشی است! چه مستی یی دارد ایثار!هرچه دردناک تر،شیرین تر!

آری قربانی!عشق تشنه می شود،خون بایدش داد؛سرد می شود،آتش اش باید زد،گرسنه می شود،قربانی بایدش کرد. عشق با قربانی،باخون،نیرو می گیرد،زلال می شود،رشد می کند، پاک و بی لک می شود....

و اکنون عید قربان است!...

« دکتر علی شریعتی »

(هبوط در کویر ،ص470)

javahermarket

وقتی.....

وقتی که دیگر نبود

 

من به بودنش نیازمند شدم.

 

وقتی که دیگر رفت

 

من به انتظار آمدنش نشستم.

 

وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد

 

من او را دوست داشتم.

 

وقتی او تمام کرد

 

من شروع کردم.

 

وقتی او تمام شد

 

من آغاز شدم.

 

و چه سخت است.

 

تنها متولد شدن

 

مثل تنها زندگی کردن است،

 

مثل تنها مردن !

 

«دکتر علی شریعتی»

 

( مجموعه اشعار ص ۴۷ )

javahermarket

ایدئولوژی

مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور،
حرفت را من می زنم.
فاشیسم می گوید: رفیق نانت را من می خورم،
حرفت را هم من می زنم
 و تو فقط برای من کف بزن.
اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور،
حرفت را هم خودت بزن
 و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی.
اسلام دروغین می گوید: تو نانت را بیاور به ما بده

 و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم،

 اماّ آن حرفی را که ما می گوییم بزن

javahermarket

عقل

اگر مخالفان خود را به‌ پای چوبه‌ی اعدام می کشانی ! بدان‌ صاحب عقلی هستی بسان طناب .

و اگر مخالفان خود را به‌ زندان می فرستی! بدان صاحب عقلی هستی بسان قفس .

و اگر با مخالفان خود به‌ جنگ درمی افتی! بدان صاحب عقلی هستی بسان چاقو .

و اما اگر با مخالفان خود به‌ بحث و گفتگو می پردازی و آنها را متقاعد می سازی و به‌ سخنان حق آنها قناعت می کنی! بدان صاحب عقلی هستی‌ بسان عقل...

javahermarket

توتم پرستی

بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلم به صلیبم کشند،به چهار میخم کوبند , تا او که استوانه ی ماتم بوده است، صلیب مرگم شود , شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد , تا خدا ببیند که به نامجویی،بر قلمم بالا نرفته ام , تا خلق بداند که به کامجویی ، بر سفره ی گوشت حرام توتمم ننشسته ام.تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را فرعونیان نمی توانند از من گرفت , ودیعه ی عشق را قارونیان نمی توانند از من خریدو یادگار رسالت را بلعمیان نمی توانند از من ربود … هرکسی را، هر قبیله ای را توتمی است , توتم من، توتم قبیله ی من قلم است. قلم زبان خداست. قلم امانت آدم است , قلم ودیعه ی عشق است , هر کسی را توتمی است و قلم، توتم من است و قلم، توتم ماست.

دکتر علی شریعتی / توتم پرستی

javahermarket

شگفتا

شگفتا 

وقتی که بود نمیدیدم وقتی میخواند نمی شنیدم وقتی دیدم که نبود وقتی شنیدم که نخواند! چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد ومی خواند و می نالد ,تشنه ی آتش باشی نه آب و چشمه که خشکید چشمه که از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخارشد و به هوارفت و آتش کویر را تافت ودرخود گداخت واز زمین آتش روئید و از آسمان آتش بارید تو تشنه ی آب گردی نه تشنه آتش و بعد : عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو می گداخت !

دکتر علی شریعتی / کتاب کویر / صفحه

javahermarket

کوتاه و زیبا از دکتر شریعتی

-عشق می تواند جانشین همه نداشته ها شود.
62-وقتی که بود نمی دیدم وقتی می خواند نمی شنیدم... وقتی دیدم که نبود وقتی شنیدم که نخواند....
63-تنها دو جا است که هر کسی خودش است بستر مرگ و سلول زندان.
64-هر کس به میزانی که تنهایی نیاز دارد عظمت دارد و بی نیاز تر است.
65-من تنهایی را از ازادی بیشتر دوست دارم
66-بد دردی است در انبوه خلق تنها بودن و در وطن خویش رنج غربت کشیدن
67-ادم ها همچون کوه ها همگی با همند و تنهایند.
68-در تمام عمرم جز تنهایی و تفکر و غم و عشق سر گرمی ای نداشته ام
69-من از سقف و نظم و تکرار گریزانم و سعادت خانوادگی تنها بر این سه پایه استوار است.
70-تو هر چه می خواهی باشی باش....اما ادم باش...
71-دنیا به اندازه ای که مرا برای همیشه پرکند ندارد.
72-مقلدها همیشه از اصلشان بیش تر افراط می کنند.
73-هر کس مظلوم است خودش ظالم را یاری کرده است.
74-همه بشرند اما بعضی ها انسان اند.
75-در مملکتی که فقط دولت حق حرف زدن دارد هیچ حرفی را باور نکنید.
76-سرنوشت کار خودش را می کند و ما ابزار نا اگاه اوییم
77-انجا که سخن از حقیقت است بحث از واقعیت بی جاست.
78-دلهره زنده ماندن زندگی را از یاد می برد.
79-هر کس ان چنان که در بیداری است خواب میبیند.
80-اگر پیاده هم شده سفر کنی در ماندن می پوسی.
81-مگر نمی دانی بزرگترین دشمن ادمی فهم اوست؟تا می توانی خر باش تا خوش باشی.
82-امروز گرسنگی فکر از گرسنگی نان فاجعه انگیز تر است.
83-پیش از انکه بیندیشی تا چه بگویی؟بیندیش که چه می گویم؟
84-برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن
85-ادم وقتی فقیر میشه خوبی هاش هم حقیر میشه
86-انها که می دانند چگونه باید مرد می دانستند که چگونه باید زیست.
87-همه بدبختی های ما ناشی از این است نسل کهنه ی ما به تحجر مبتلاست و نسل جدید به هیچ و پوچ.

javahermarket

کوتاه و زیبا از دکتر شریعتی

-حوادث،انسان های بزرگ را متعالی و ادم های کوچک را متلاشی می کند.
42-این سه راهی است که در پیش پای هر انسانی گشوده است:پلیدی پاکی پوچی
43-شرف مردم چون بکارت یک دختر است اگر یک بار لکه دار شد دیگر هرگز جبران پذیر نیست.
44-چقدر دوست دارم این سخن مسیح را«از راه هایی مروید که روندگان ان بسیارند از راه هایی بروید که روندگان ان کم اند»
45-ادم بالاخره می میره حالا من به اسهال خونی بمیرم بهتره یا به خاطر حرفم.
46-چاپلوسی یونجه لطیفی است برای دراز گوشان دمبه دار خوشحال.
47-گریستن خوب نیست مگر بشود جوری گریست که چشم ها نفهمند.
48-پروانه ی شمع اگر هم چون مرغ خانگی نه برگرد شمع که در پی خروس می رفت زندگی در زیر پایش رام می گشت و اسمان بر بالای سرش به کام
49-من از دو کار نفرت دارم:یکی درد دل کردن که کار شبه مرد هاست و یکی هم از خود دفاع کردن برای تبرئه خود جوش زدن که کار مستضعفین است.شجاع به همدرد نیازمند نیستاز ناله شرم دارد.
50-برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن و یاس انسان امروزه یاسی است ناشی از اگاهی اش به خویش و خوش بینی انسان در تاریخ زاییده جهلش نسبت به خویش است.
51-زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.
52-دو پدیده را مردم یا عوام نمی تواند از هم سوا کنند یکی شور مذهبی است یکی شعور مذهبی.که این دو ربطی به هم ندارند ان کس که شعور مذهبی دارد خیال می مند که شعور مذهبی هم دارد.
53-هر کس -نه تنها-به میزان معلوماتی که دارد عالم نیست بلکه به میزان مجهولاتی که در عالم احساس میکند عالم است.
54-انسان به میزان برخوردهایی که در زندگی دارد انسان نیست بلکه به اندازه نیازهایی که در خود احساس می کند انسان است.
55-برای اینکه قومی خوبسواری بدهد باید احساس انسان بودن از او گرفته شود.
56-چقدر این قفس برایم تنگ است من تاب تنگنا ندارم
57-بد است در برابر وحشی ترین تازیانه ها ،سکوت مردانه و غرور امیز مرد نباید بشکند ،در برابر هیچ دردی ،لب مرد به شکوه نباید الوده گردد من از نالیدن بیزارم.
سنگین ترین درد ها و خشن ترین ضربه های افرینش تنها می تواند مرا به سکوت وادارند
نالیدن،زاریدن،گله کردن،شکایت بد است.
58-ادمهایی که هیچ وقت احتیاج به تنهایی ندارند ،معمولا ادم های کم مایه ای هستند.
59-خدا برای تنهایی اش ادم افرید.
60-ایمان زاییده ای ایدوئولوژی ارزش دارد نه ایمان ارثی یا تقلیدی.

javahermarket

کوتاه و زیبا از دکتر شریعتی

-شنیدم سخن ها ز مهر و وفا،لیک ندیدم نشانی ز مهر و وفایی
22-غریقی در توفان تنها مانده است اخرین فریاد های خسته اش که تو را می خواند-بشنو،بشتاب او را دریاب
23-همچون شمع که در گریستن خویش،قطره قطره می میرد ذوب می شوم و محو می شوم و پایان می گیرم24-چه دشوار شده است دم زدن!در این جا که هر درختی مرا قامت تفنگی است و صدای هر گامی غمم!25

-تو میدانی که من از میان همه نعمت های این جهان،ان چه را برگزیده ام و دوست می دارم تنهایی است.26
-ای که تو ان من دیگرمیای که تو ان توی دیگرتم زاد سفر برگیر و قدم در راه نهکه من در پایان راه بی صبرانه منتظر رسیدن توام.26-ای که هوای من شده ایدم زدن تو در حیات من است!27
-انسان نقطه ای است میان دو بی نهایت:بی نهایت لجن،بی نهایت فرشته28
-ان گاه که تقدیر واقع نگردید از تدبیر نیز کاری ساخته نیست.29-مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد امد.30-اساسا«خوشبختی»فرزند نامشروع«حماقت»است.31-اگر توانستی «نفهمی»می توانی خوشبخت باشی.32-جامعه دو طبقه دارد:1-طبقه ای که می خورد و کار نمی کند2-طبقه ای که کار می کند و نمی خورد.33-چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها به این مردم اسایش و خوشبختی بخشیده است.34-تمام بدبختی های ادم مال این دو کلمه است یکی داشتن و یکی خواستن.35-چقدر ندانستن ها و نفهمیدن ها که از دانستن ها و فهمیدن ها بهتر است.36-کیست که تنها ارزوی همیشگی اش در این جهان باشد که تنها چیزی را که از این جهان ارزو میکند از دست بدهد.37-ان ها که از در می ایند و می روند چهار پایان نجیب و ساکت تاریخ اند حادثه ها را تنها کسانی در زندگی ادمی افریده اند که از پنجره ها بیرون جسته اند و ....یا به درون پریده اند.38-چقدر دعا می کنم که:بعضی اصوات را نشنوی بعضی رنگ ها نبینی بعضی افکار را نفهمی بعضی حالات را حس نکنید.39-با همه چیز در امیز و با هیچ امیخته مشودر انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش.40-وقتی در صحنه حق و باطل نیستی وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه ات نیستی هر کجا که خواهی باش چه در نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته باشی هر دو یکی است.

javahermarket

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.com

یک نفس تا خدا

دکتر شریعتی

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا