یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

خدایا شکر

روزی مردی خواب عجیبی دید او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آن ها نگاه می کند.
هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آن ها را داخل جعبه می گذارند.
مرد از فرشته ای پرسید، شما چه کار می کنید؟
فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: این جا بخش دریافت است و دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.. پرسید: شماها چکار می کنید؟
یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوندی را برای بندگان می فرستیم.
مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته بیکار نشسته است.. با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟
فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافی است بگویند: خدایا شکر!

javahermarket

چه خوابهایی برات دیدم....

چه خوابایی برات دیدم چه فکرایی برات داشتم

کسی رو حتی یه لحظه به جای تو نمی ذاشتم

چه خوابایی برات دیدم چه فکرایی برات داشتم

کسی رو حتی یه لحظه به جای تو نمی ذاشتم

تو این روزا نمی دونی با عشق تو کجا میرم

چه آسون دل به تو بستم منی که سخت می گیرم

به همه می خندی با همه دست میدی
دستتو می گیرم دستمو پس میدی

اما دوست دارم اما دوست دارم

دستشو می گیری عشق دوم میشم

اما دوست دارم اما دوست دارم

چه خوابایی برا دیدم چه رنگی زدی دنیامو

تو چشمای تو می دیدم تموم آرزوهامو

به همه می خندی با همه دست میدی

دستتو می گیرم دستمو پس میدی

اما دوست دارم اما دوست دارم

دستشو می گیری عشق دوم میشم

اما دوست دارم اما دوست دارم

javahermarket

دلم گرفته ای دوست

دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟

کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته‌پاره بر موج، رها، رها، رها من

ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من!

نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟

ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری

دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من

javahermarket

یا غریب الغربا

کار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان
پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان

آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی
معصوم? مظلومه، کجا بود رضا جان

بر دیدنت آمد چو جوادت ز مدینه
سوز جگرش، یا ابتا بود رضا جان

تنها نه جگر، شمع‌صفت شد بدنت آب
کی قتل تو اینگونه روا بود، رضا جان

تو ناله زدی، در وسط حجره و زهرا
بالای سرت نوحه‌سرا بود رضا جان

یک چشم تو در راه، به دیدار جوادت
چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان
جان دادی و راحت شدی از زخم زبان‌ها
این زهر، برای تو شفا بود رضا جان

از آتش این زهر، تن و جان تو می‌سوخت
اما به لبت، ذکر خدا بود رضا جان

روزی که نبودیم در این عالم خاکی
در سین? ما، سوز شما بود رضا جان

از خویش مران «میثم» افتاده ز پا را
عمری درِ این خانه گدا بود رضا جان

javahermarket

بچه که بودم..

از جریمه های نانوشته که بگذریم

سلمانی و ساعت و سیب

سکه و سلام و سکوت

و سبزی صدای بهار

هفت سین سفره ی من بود

بچه که بودم

دلم برای آن کلاغ پیر می سوخت

که آخر هیچ قصه ای به خانه نمی رسید

بچه که بودم

تنها ترس ساده ام این بود

که سه شنبه شب آخر سال

باران بیاید

بچه که بودم
آسمان آرزو آبی

و کوچه ی کوتاهمان

پر از عبور چتر و چلچراغ و چلچله بود

javahermarket

چه مي‌كوشي به درمان من اي بخت.

چه مي‌كوشي به درمان من اي بخت

كه من پرورده‌ي دامان دردم

جگر پرورد غم، با اشك گرمم

ره‌آورد خزان، با آه سردم



شبي در من نشسته سرد و خاموش

كه در او، رنگي از خواب و خيال است

به شهر روز، ره بردن از اين شام

خيالي خام و اميدي محال است
نه اميدي، كه ره جويم به تدبير

نه تدبيري، از اين گرداب اندوه

مرا درياي حسرت، موج در موج

مرا صحراي محنت، كوه در كوه



چه مي‌پويم، ره تاريك اين عمر؟

كه در او نيست پيدا آفتابي!

مگر جان را فريبي زنده دارد

در اين وادي نمي‌بينم سرابي



چو خار اين بيابان، تشنه‌كامي

سراپاي وجودم در شرر سوخت

نروئيده گلي در دامن صبر

دلم چون لاله‌ از داغ جگر سوخت



به دامان سحر در كوچه‌ي آه

جهاني تيره بينم پيچ در پيچ

نوايي مي‌رسد از مرغ افسوس

كه هستي نيست جز افسانه‌ي "هيچ"



مرا زين راه طاقت سوز پرسي

چه حاصل؟ مانده پايان را ره‌آورد

همه رنج و همه رنج و همه رنج

همه درد و همه درد و همه درد !

javahermarket

آزمون بود و تمنای دو عشق بیستون بود و ت

آزمون بود و تمنای دو عشق بیستون بود و تمنای دو دوست

در زمانی که چو کبک

تیشه میزد«فرهاد»! خنده میزد«شیرین»

نه توان گفت به جانبازی فرهاد

«افسوس»

نه توان کرد ز بیداری شیرین

«فریاد»

کار شیرین به جهان شور برانگیختن است

عشق در جان کسی ریختن است !
کار فرهاد برآوردن میل دل دوست .

خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن

خواه با کوه در آویختن است.

رمز شیرینی این قصه کجاست؟

که نه تنها شیرین بی نهایت زیباست؟

آن که آموخت به ما درس محبت میخواست:

جان چراغان کنی از عشق کسی

به امیدش ببری رنج بسی

تب و تابت بودت هر نفسی

به وصالی برسی یا نرسی!

سینه بی عشق مبادا!!!

javahermarket

محاکمه.آدم.

اسمت چه بود؟

آدم

فرزند...؟

من را نه مادری نه پدر.بنویس اول یتیم عالم خلقت.

نام محل تولد؟

بهشت پاک.

اینک محل سکونت؟

زمین خاک.

آن چیست در گرده نهادی؟

امانت است.

قدت؟
روزی چنان بلند که همسایه خدا-اینک به قد سایه بختم بروی خاک.

اعضای خانواده؟

هوای خوب و پاک-قابیل خشمناک-هابیل زیر خاک.

روز تولدت؟

در روز جمعه ای به گمانم که روز عشق.

رنگت؟

اینک فقط سیاه ز شرم چنان گناه.

چشمت؟

رنگی به رنگ بارش باران که ببارد ز آسمان.

وزنت؟

نه آنچنان سبک که پرم در هوای دوست نه آنچنان وزین که نشینم بر این زمین

جنست؟

نیمی مرا ز خاک نیمی دگر خدا.
شغلت؟

در کار کشت امیدم بروی خاک.

شاکی ات؟

خدا

نام وکیل؟

آن هم فقط خدا.

جرمت؟

یک سیب از درخت وسوسه.

تنها همین؟

همین!.

حکمت؟

تنبیح در زمین.

همدست در گناه؟
حوای آشنا.

ترسیده ای؟

کمی

از چه؟

که شوم من اسیر خاک.

آیا کسی به ملاقاتت آمده است؟

بله

که..؟

گاهی فقط خدا.

داری گلایه؟

دیگر گلایه نه ولی...

ولی که چه؟

حکمی چنین...آن هم به یک گناه؟!

دلتنگ گشته ای؟

زیاد.

برای که؟

تنها فقط خدا.

آورده ای سند؟

بلی.
چه؟

دو قطره اشک...

در آخرین دفاع؟

می خوانمش چنانکه اجابت کند دعا......

javahermarket

این روزهای من

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود...

اینجا زمین است

اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردنن

فراموشت میکندد.........

javahermarket

عکسهای زیبا و دیدنی

javahermarket


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.com

یک نفس تا خدا

یک نفس تا خدا

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا