یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

تمام شيشه ها را چيديم پشت پنجره

تمام شيشه ها را چيديم پشت پنجره
در سرما ي صبح پاييزي امروز
مادر ترشي هايش را گذاشت
و من خنده هايم را
روز خوبيست
آرامم
صداي باران
صداي صبح
مهر تو
گرمي عطر مادر
و نوشته هاي من
بايد بروم
دلم تنگ خانه ميشود
زود
اما بايد بروم
همينگونه در رفت و آمدي مداومم
تو مايوس مباش
بگذارد بر روال خود بگذرد كارها
در انتها ي روز وقتي خسته باز گشتي
وقتي دلت گرفت
و دلتنگيم را داشتي
وقتي آغوشي خواستي و اندك تسلايي براي گرم شدن
بياو به نوشته هايم سربزن
اين دل نوشته ها
براي توست
براي تمام دلهايي كه ميخوانند و ميدانند
فصل عاشقي
فصل غريبيست
بيا و واژه هايم را بچين
بنگر كه تا چه حد" دوستت ميدارم"
روزگار اينجا هم تعريفي ندارد
تا دلت بخواهد تنهاييست
اما باز هم شكر...
دل تنگي كه تمامي ندارد
قصه دل
نوشته بر اضطراب هر لحظه بغض هاييست
كه تمايلي به شكستن دارند
باران امروز را دوست دارم...
و با " تو بودن را بيشتر "

javahermarket

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:نوشته,فصل,اندک,تسلا,انتها,دلتنگی,اظطراب,شکر,اغوش,مادر,خنده,
  • صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


    narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    تمام شيشه ها را چيديم پشت پنجره

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا