خوابی !سالهاست که او دیر کرده....
آیینه پرسید که چرا دیر کرده است؟
نکند دل دیگران او را اسیر کرده است !
خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است ، تنها دقایقی دیر کرده است.....
آیینه خنید به سادگیم و گفت:
احساس پاک تو را زنجیر کرده است.
گفتم از عشق من چنین سخن مگوی
گفت:خوابی!!! سالهاست که او دیر کرده است!!!!
در آیینه به خود نگاه می کنم
آه...عشق تو عجیب مرا پیر کرده است......
راست گفت آیینه که منتظر نباش
او برای همیشه دیر کرده است.....
نظرات شما عزیزان: