مسافر یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

مسافر

بود نبود زیر آسمان کبود
مسافری بود تنهائ تنها
ازشهری دوری دور ها
با کو له باری غمها
جوان اما خمیده همچون کمان
زیبا ولی پر از چین ها
در نگا ه های سرد اش
آیه های شکست واندوه
درلبان خشک وخموش اش
میل هزارگفتگو
نگا هش در جسجوی نگاهی آشنائ
لبا نش در اشتیا ق کلا می با همز بانی
دلش نگران برای شهر ویران اش
دراندیشیه آنکه چه شد فرزندانش
او از آن شهری دوری دورها
از سرزمین قصه ها و افسانه ها
از دیار جنگ ها وغارت ها
از میان بمب ها و راکت ها
اُ فتان و خیزان ،با تلاش فراوان
بسوی دیاری نا آشنا
او در آن دیار در میان آدمها
آدمها همه با هم یکجا
اودر میان همه تنهای تنها



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.com

یک نفس تا خدا

مسافر

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا