موزه سالمندان
شنيده بودند
كه هر چيز قديمي
گرانبهاست
با پاهاي خودم
برده بودند براي فروش .
(اما ، سكه ي واخورده ام
خريداري نداشت ،
يغني ، قيمت نمي شد برايش گذاشت
جان مي داد براي نگهداري .)
اين بود
با آنكه
نه عتيقه بودم
و نه قيمتي
نگهداري ام كردند
چرا كه شكستني بودم !
نظرات شما عزیزان: