تنگ
آب اين تنگ را عوض كن
يك كاسه باران
يك مشت رنگين كمان
بريز پشت سرم
تا كفترهاي همسايه
در كوچه هاي رنگ ها
جان بگيرند
قد بكشند و بزرگ شوند
تو را با ماهي قرمز
مرا با جعبه مدادهاي بعد ازباران چه كار ؟
نام تو را ناودان ها
نام تو را استكانها مي شناسند
بي چك چك بارن
و چكاچاك بزم هاي شبانه
بي آسمان
كه وارونه در كاسه چشم هات
رنگين كمان را مزه مزه مي كند
نام مرا خم.اري خيابان هاي ...
پسين پنجشنبه هاي باران خورده مي شناسد
من نام ديگر بارانم
نامت را
باران را بريز پشت سرم .
نظرات شما عزیزان: