( آتش ) ... ( آتش ) ...
سال ها
سال ها ست غربتم را قامت مي بندم
و خستگي خاطراتم را
با خاكستر جهان
به دريا مي سپارم
فريادها
خاموشي من است
خاموشي من
پريشاني پرنده ها و باران
اي پريزاد پرده نشين !
پنجره ام نيستي
آسمان مني
به همان نامي كه مي خوانمت
بگذار
بگذار دور از روياي ياس ها و مريم ها
دور از انارستان اندوه
به اشاره اي از تو
خيمه هاي جنون را
با لبخندي تاريك روشن كنيم .
نظرات شما عزیزان: