جلسه محاكمه عشق یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

جلسه محاكمه عشق

جلسه ی محاکمه عشق بود و عقل که قاضی این جلسه بود



عشق را محکوم به تبعید به دور ترین نقطه مغز یعنی فراموشی



کرد . قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه ی



اعضا با او مخالف بودند قلب شروع کرد به طرفداری از عشق:



آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن او را داشتی ؟



گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی ؟



و شما پاها که همیشه آماده رفتن به سویش بودید حالا



چرا این چنین با او مخالفید؟



همه اعضا رو برگرداند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک



کردند.



دیدی ای قلب . همه از عشق بیزارند، ولی من متحیرم با



وجودی که عشق از همه بیشتر تو را آزرده است چرا



هنوز از او حمایت می کنی؟



قلب نالید و گفت: من بدون عشق دیگر نخواهم بود و تنها یک



تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار



می کند و فقط با نام عشق می توانم یک قلب واقعی باشم پس من



همیشه از عشق حمایت می کنم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.com

یک نفس تا خدا

جلسه محاكمه عشق

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا