کرکس و خر یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

کرکس و خر

.کرکسی بی چشم و رو از روی سنگ آواز داد...
واندر آن نغمه خری را ناز داد...
گفت ای خر بهر چه غمگین شدی؟...
از خدا می نالی و بی دین شدی؟...
تو که سودای دیانت داشتی...
در سما کاخ و عمارت داشتی...
تو که ذاتی پر ز حکمت داشتی...
در پس ابهام جهالت داشتی؟...
ناگهان عر عر ز خر پرواز کرد...
سوی کرکس راه را آغاز کرد...
گفت ای نادان خجل مان و خموش...
چون نمیدانی زعشقم رفت هوش...
هفته ای قبل بدیدم دلبری...
دلبری افسونگری و یک پری...
چون بدیدم چشم های ناز او...
عرعر زیبا ولی غم ساز او...
درخودم ماندم خر است یا یک پری...
صاحبش می زد بر او هی تو سری...
ناگهان فکری به ذهن من رسید...
تا کنم آزاد او را همچو بید...
دیدمش با ناله عرعر میکند...
خاک را چون تاج بر سر می کند...
می سرود اما زبانش خسته بود...
چشم هایش باز اما بسته بود...
دل نه گویا عشق را از من ربود...
گوییا او هم به من دل بسته بود...
گفتم ای آدم مزن هی تو سرش...
من که اینجایم شدم افسونگرش...
راه را سویت هدایت میکنم...
رفتم از" مردی "شکایت می کنم...
در خودم بودم که آنجا مانده بود...
در خودی بودم که تنها مانده بود...
از قضا دیدم خری دیگر رسید...
دلبرم او را بدید از من برید...
من نگفتم ماهرخ را یک کلام...
من نگفتم هیچ گفتا والسلام...
در نگاهم بر دلش جودی نبود...
عشق ورزیدم بر او...سودی نبود...!!!!لباتون خندون



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.com

یک نفس تا خدا

کرکس و خر

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا