صدای بارون
این شعر جدیدیه که خودم گفتمش امیدوارم خوشتون بیاد نظر یادتون نره.مرسی
میزنه صدای بارون روی شیشه های خونه
میبره منو به یاد اون روزا دل دیوونه
می خوام از الان تا سحر برمو بیرون بشینم
توی این کوچه ی خلوت تو رو با خودم ببینم
میخوره چیک چیک بارون روی سنگای خیابون
میشکنه سکوتو امشب لبای گرم دوتامون
میبینم اینارو هردم توی خاطراتم باتو
میدونم میبرم از یاد همه ی اون بدیاتو
می دونم بدون تو واسه من دنیا کوچیکه
اگه تو پیشم نباشی اسمون خیلی غریبه
میامو بازم تو قلبت گل محبتو می کارم
دیگه توی قلب خستم جاتو خالی نمیزارم
پشیمونم..میگم با خودم این جمله رو صد بار
دوباره افتاده قلبم به تپش ای دل بیمار
میباره اشکای چشمام واسه تو تا صبح فردا
میخونه لبای خستم از تو و از عشق تنها
عزیزم عکس قشنگت هنوزم توی قابه
.......بوی عطر پیرهنت انگاری بازتو اتاقه
گلای سرختو دوباره توی تاقچمون میزارم
میگم اون فاصله ها رو دیگه یادم نمیارم
نظرات شما عزیزان: