لحظه ی دیدار یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

لحظه ی دیدار

سلام.این پستی که گذاشتم یکی از شعرای جدید خودمه امیدوارم از خوندنش لذت ببرین

 

باز مهتاب شده و دل من افتاده تپش

باز گفته همه جا امدنم افتاده دلش

می دونم خاطره ها ساده نمیره از برش

شده این فاصله ها تموم درد و غمش

این روزاحال و هوام شده یه جورایی خاص

اومده تو خاطرم دوباره اون عطر یاس

بوی عطر پیرهنش انگاری باز همه جاس

از یاد اون لحظه ها من شدم یه بی هواس

دوباره ساز می زنم تو حیاط خونمون

می زارم گلدونای اطلسیو تو طاقچمون

نشستم تو خیالم میبینم اون روزامون

می رفتیم زیر بارون ساعتا تو کوچمون

..........من تو فکرمو یاد اون گذشته ها

راه می رفتیم با هم از رو تموم برگها

می گفتیم همیشه خیلی دور نیست اون روزا

فکر نمی کردیم بشه دستامون از هم جدا

خوب می دونم عزیزم عشق یه جور بیماریه

می دونم توی دلت هر شب پر از بی تابیه

دوباره اومدیو می دونم شکسته دیوار

باورم میشه انگار اومده لحظه ی دیدار



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

  • نوشته : نارون
  • تاریخ: 30 آبان 1391برچسب:,

  • narvan1285

    نارون

    narvan1285

    http://narvan1285.loxblog.com

    یک نفس تا خدا

    لحظه ی دیدار

    یک نفس تا خدا

    ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

    یک نفس تا خدا