هیچ کس نپرسید
هیچ کس نپرسید؟
که سرنوشت پرستو های باز مانده از کوچ چه شد؟
مگر نگفته بودم که یک روز
آسمان به حال ما خواهد گریست؟
مگر نگفته بودم که یک روز
هیچ کلاغی بر هیچ بام گِلی ای نخواهد نشست؟
دنیا آمدیم تا عشق را جستجو کنیم
نمی دانستیم که جایی برای از دست دادن بود
نقاش ها بهار را سیاه و سفید نقش می زنند
هیچ دستی به سوی افتاده ای در راه
که لباسی از جنس خاک به تن کرده است
دراز نمی شود
مگر نگفته بود که یک روز
فقیر ها همانند برگ خزان زیر پاهایمان
له خواهد شد . . .؟
مگر نگفته بودم؟
. .
. .
تقدیم به کودکی که ...